مهر ۲۷, ۱۳۸۴
در دوران ما که حکومتهای دیکتاتوری بهدشواری بیش از همیشه به زیر میآیند، اگر عامل خارجی نقش قاطع در سرنگونی آنها نداشته باشد (کامبودیای پول پوت و عراق صدام حسین) یک عامل نیرومند دیگر هست که به کمک مبارزه مردم میآید. چنین رژیمهایی زیر سنگینی طبیعتشان خرد میشوند ــ هنگامیکه به بیشترینه خلوص خودشان میرسند. رژیم فاسد زورگویی که اجازه یابد به حداکثر، خودش بشود و تا ژرفای فساد و زورگویی که در طبع اوست برود زندگیاش را کوتاه میکند. جمهوری اسلامی با انتخاب احمدینژاد و گروه تازه فرمانروایانی که با او میآیند یا بر او تحمیل میشوند گام در این وادی نهاده است. بیستوهفت سال کشیده است تا رژیم اسلامی بتواند خود خالصش را بیابد؛ از زیر تأثیر گذشته هر چه بیشتر بدر آید؛ نسل تازه دستپروردهاش را به قدرت رساند و به یاری بدترین عناصری از نسل انقلابی که از فاسد کنندهترین آزمایشهای بیستوهفتساله گذشته بدر آمدهاند بفرستد.
انقلاب و جمهوری اسلامی به دلیل نا لازم و توضیح ناپذیر بودنش، به دلیل ناهنگامی (آناکرونیسم) اش ناچار با ناشایستهترین عناصر به پیروزی و قدرت رسید و ناشایستهترین عناصر را به خود گرفت. (جوانترها در ایران پدر و مادرها را آسوده نمیگذارند که آخر چرا انقلاب کردید؟) یک حکومت درستتر که علت وجودیاش خرافات و دروغ و سودجوئی نیست نمیتواند با چنین عناصری سر کند. هر چه بر این رژیم گذشت آنها که با طبع یک جمهوری اسلامی ــ در هر کشوری باشد ــ سازگارتر بودند بیشتر جذب آن شدند و در یک انتخاب طبیعی، کوردلترین و نامردمترینشان دست بالاتر یافتند. هر رژیمی نفرات و هواداران خود را لازم دارد. رژیم اسلامی زمان میخواست که یکدست شود به این معنی که خود را از بقایای روحیهای که حکومت را اساساً و با همه کژرویها و تباهیها، در خدمت توسعه و نوسازندگی میخواست بپیراید. تا وقتی بازماندگان روحیه گذشته، در میان غوغای طبقه جدید، نومیدانه گونهای توسعه و نوسازندگی را پیش میبردند رژیم در پوست خودش آسوده نمیبود.
امروز پس از انتخاباتی که بدترین ضربه را به جمهوری اسلامی زده است میدان هر چه بیشتر به دست اسلامیهای راستین میافتد. رئیسجمهوری تازه حقا نماد این مرحله در تاریخچهای است که هرسال با مرکب پررنگتر ابتذال و فساد و توحش نوشته میشود. مکتبیهایی که دارند در کشاکش فلجکننده جناحها بر سر اعمالنفوذ و سوءاستفاده و چوبهایی که از هر سو لای چرخشان میرود، به قدرت میرسند آرزوهای بلند دارند: فروبردن جامعهای که نیم بیشترش در دنیای امروز میزید به چاه جمکران و رساندن ایران به مقام رهبری نیروهای تروریسم اسلامی در جهان. تصادفی نیست که نخستین ابتکارات حکومت تازه تأمین بودجه مسجد جمکران بود و چالش کردن جامعه بینالمللی در سخنرانیهای احمدینژاد در مجمع عمومی ملل متحد. او و پیرامونیان نادانترش البته دیر یا زود با واقعیاتی که روح مکتبشان نیز از آن بیخبر است آشناتر خواهند شد و تکانی که رأی شورای کمیسیون بینالمللی انرژی اتمی به او داد مقدمهای بیش نیست. گروه تازه از هماکنون خود را در تارعنکبوتی گرفتار میبیند که عناصری از آن را دیر یا زود به اندیشه ضرب شصت نظامی خواهد انداخت.
جمهوری اسلامی در تازهترین دگردیسی خود تکیه را از حوزه به حسینیه و از بازار به سپاه گذاشته است. (بازار در همه حال کار دلالی و جابجا کردن دلارهای نفتیاش را میکند.) یک حکومت بسیجی- امنیتی مسلح به بمب اتمی؛ و سرپرست و خزانهدار اصلی جنبشهای تروریستی اسلامی و سردمدار یک اردوگاه تازه جهانی با شرکت «چاوز» ونزوئلا، رویای تازهترین مدعی جانشینی صلاحالدین است که برای جنگ صلیبی سده بیست و یکم آماده میشود. (صدام حسین مدعی پیشین صلاحالدینی بود).
اینهمه در کشوری است که گریز سرمایه از آن با گریز مغزها پهلو میزند و به ابعاد خونروش نزدیک میشود و نهتنها سرمایههای چند دهمیلیونی، بلکه چند ده هزار دلاری راه خارج را در پیش میگیرند (رئیس قوه قضائی دم از سرمایه گزاری دویست میلیارد دلاری ایرانیان در دبی میزند و ده هزار شرکت ایرانی که در آنجا کار میکنند.) در کشوری است که نسبت معتادان به جمعیت در آن رتبه اول را در جهان یافته است (شمار معتادان را پنج میلیون تن تخمین میزنند) و در دانشگاههایش «بسیجیهای فعالی» را راه میدهند که با نمرههای صفر در زبان خارجی و ریاضیات و فیزیک در پی گرفتن درجه مهندسی هستند.
با چنین زیرساخت اقتصادی و فرهنگی و با چنان برنامه چالشگری بینالمللی، جماعتی که از سینهزنی تا گلولهزنی آغاز کردهاند، به پشتگرمی درآمدهای متورم و تورمزای نفتی و آن بخش جمعیت که برایش چاه زنانه و مردانه میزنند که دستهایشان را به دستی هزارساله در بن آن چاه برسانند، خود را در بالاترین جاها مییابند و حقیقتاً خیال میکنند که «میتوانند.» دستگاه حکومتی که سرمایه اصلیاش نادانی است و غروری که از نادانی برخاسته است، دارد خودش و ایران را به چاه بزرگتری رهبری میکند که زیر پای خویش میکند. خامنهای و شرکا با کامیابی انکارناپذیر در کار آنند که جمهوری اسلامی دلخواه خمینی را بسازند و انقلابی را که نخستین صلای تروریسم اسلامی را در آبادان ١۳۵٧/١٩٧٨ در داد به سرنوشت گریزناپذیرش، فروافتادن در آن بدترین چاه که تصورش لرزه آور است، برسانند. (بازهم چاه، ولی در چائی که ما هستیم از تمثیل چاه چارهای نداریم).