14.3 C
تهران
یکشنبه, ۲۷. آبان , ۱۴۰۳

تهران: تا وقتی‌که پوتین هست…

ولادیمیر پوتین

آیا گردانندگان جمهوری اسلامی در دنیای دیگری زندگی می‌کنند؟ برای کسانی که عکس‌العمل‌های آنان به رویدادهای چند روز گذشته در روسیه را دنبال کرده‌اند، پاسخ آری است. در نخستین روز بحرانی که با حرکت مزدوران واگنر به‌سوی مسکو آغاز شد، دستگاه‌‌های تبلیغاتی اسلامی دو شرح و بسط متضاد را عرضه کردند.

نخست مدعی شدند که شورش مزدوران یک توطئه دیگر از «استکبار جهانی» است – آن‌هم با شرکت صهیونیست‌ها که ظاهراً همه‌جا و همه‌وقت حضور دارند. کیهان روزانه که بازگوکننده نظرات «رهبر» آیت‌الله علی خامنه‌ای است، حتی مدعی شد که یوگنی پرگوژین، گانگستری که واگنر را اداره می‌کرد، یهودی است. در همان حال، تبلیغات‌چی‌های نظام تائید می‌کردند که شورش مزدوران حادثه‌ای کوچک و گذرا است. پس‌ازآنکه آتش شورش فروکش کرد، همان تبلیغات‌چی‌‌‌ها از ثبات روسیه و رهبری «قدرتمند» ولادیمیر پوتین سخن گفتند و ادعا کردند که شکست شورش، «آمریکا را به لرزه درآورده است».

بااین‌حال، شورش واگنر را می‌توان زنگ خطری دانست که رهبران جمهوری اسلامی نمی‌توانند ناشنیده بگیرند. آقای خامنه‌ای در دو دهه گذشته، با طرح شعار «نگاه به شرق» روی اتحاد با روسیه به‌عنوان اصل بنیادین سیاست خارجی نظام تأکید کرده است. در سال‌های اخیر، این اتحاد خیالی بسط یافته و جمهوری خلق چین را نیز دربرگرفته است – البته بی‌آنکه روسیه یا چین پوزخند خود را در برابر خیالات «رهبر مسلمانان جهان» پنهان کنند.

شورش واگنر نشان داد که نظام کنونی روسیه به رهبری ولادیمیر پوتین، حتی برای حفظ خود با دشواری‌های فراوانی روبرو است. کشوری که در آن ارتش قانونی نیازمند مددگیری از رزمندگان مزدور است، نمی‌تواند مانند یک قدرت مسئول عمل کند. از این بدتر، آقای پوتین حتی جرات نکرده است که شورشیان را از راه‌‌های قانونی مجازات کند و برعکس، از آنان برای «جلوگیری از خونریزی و جنگ داخلی» تشکر کرده است.

از هر زاویه‌ای که بنگریم بادکنک پوتین، «مرد نیرومند کرملین» سوراخ شده است. اگر آقای خامنه‌ای می‌پندارد که پوتین می‌تواند در روز مبادا از سقوط جمهوری اسلامی جلوگیری کند، لازم است که کمی بیشتر به واقعیات بنگرد.

ولادیمیر پوتین همواره جمهوری اسلامی را تحقیر کرده است. دولت او به همه قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد، قطعنامه‌هایی که آمریکا و انگلیس عرضه کردند، رأی مثبت داد. روسیه همچنین از عضویت جمهوری اسلامی در گروه شانگهای و اوراسیا جلوگیری کرد. روسیه در ۲۰ سال گذشته، تازه‌ترین سلاح‌های خود را به کشورهای گوناگون، ازجمله ترکیه و هندوستان فروخته است، اما سهم جمهوری اسلامی سه زیردریایی اسقاط و از رده خارج‌شده و یک سامانه قدیمی دفاع ضد هوایی بود.

نیروی هوایی پوتین در سوریه کوچک‌ترین اقدامی برای جلوگیری از حملات مرگبار اسرائیل به مواضع جمهوری اسلامی در دیرالزور انجام نداد.

پوتین در دوران ریاست‌جمهوری خود، به ۳۶ کشور سفر رسمی داشته است، اما جمهوری اسلامی در آن فهرست دیده نمی‌شود. دیدارهای پوتین از تهران یا غیررسمی – سفر کاری یا برای شرکت در کنفرانس کشورهای ساحلی دریای مازندران بوده است. پذیرایی دولت پوتین از مقامات جمهوری اسلامی هنگام سفر به مسکو همواره عمداً تحقیرآمیز بوده است. این تحقیر عمدی در روزهای اخیر نیز تأکید شده است.

با آغاز شورش مزدوران، پوتین احتمالاً بابیم از آینده خود، به روسای جمهوری چین، قزاقستان، ازبکستان، بلاروس و ترکیه تلفن کرد تا به ادعای کرملین، آنان را در جریان بگذارد؛ اما در همان زمان تلفن آقای خامنه‌ای، مرید دیرین پوتین، زنگ نزد. تنها دو روز پس از شورش مزدوران، آیت‌الله ابراهیم رئیسی به پوتین تلفن کرد آن‌هم برای ابراز پشتیبانی از او در مناقشه‌ای که پایان‌یافته بود.

اما از دید منافع ملی ایران، بدترین ضربه‌ای که پوتین به میهن ما زده است، تحمیل قرارداد شوم «کنوانسیون حقوقی» دریای مازندران (کاسپین) است. یک روز پس از پایان شورش مزدوران، پوتین یک ناوشکن را به‌سوی آب‌های ایران در دریای مازندران روانه کرد. ازآنجاکه هیچ ناوگان جنگی «دشمن» در آن دریا حضور ندارد، معلوم نیست که ناوشکن «مخاچ قلعه» (نام مرکز جمهوری خودمختار داغستان) به چه منظور در بندر ایرانی انزلی قدرت‌نمایی می‌کند.

آیا پوتین می‌کوشد تا با افزودن فشار بر رهبران مستاصل جمهوری اسلامی، آنان را وادار کند که مراحل نهایی تصویب قانونی «کنوانسیون حقوقی» دریای مازندران را بگذرانند؟

ضعف کنونی پوتین، ضعفی که به گمان من جبران‌پذیر نیست، بهترین فرصت برای دفن آن کنوانسیون نواستعماری است – کنوانسیونی که به بیش از قرن‌ها شرکت ایران در حاکمیت دریای مازندران – نخست حاکمیت کامل و سپس حاکمیت مشاع با روسیه تزاری و پس‌ازآن اتحاد جماهیر شوروی – پایان می‌دهد.

آقای حسین امیر‌عبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، مدعی است که حاکمیت مشاع ایران بر دریای مازندران چیزی جز یک «توهم» نیست. به‌عبارت‌دیگر ما باید کاستی حاکمیت خود به ۱۳.۵ درصد را بپذیریم. ایشان متأسفانه مانند سلف خود آقای محمد‌جواد ظریف، از سوابق این پرونده آگاه نیست. پس از انقلاب بلشویک‌ها در ۱۹۱۷ میلادی، لئون تروتسکی، کمیسر امور خارجه نظام جدید روسیه، اعلام کرد که همه قراردادهای امپریالیستی که روسیه تزاری بر ایران تحمیل کرده بود کان‌لم‌یکن شده است. بر اساس این موضع‌گیری بلشویک‌ها بود که دولت وقت ایران اولین دولتی شد که نظام جدید در مسکو را به رسمیت شناخت.

پس‌ازآن ایران و اتحاد جماهیر شوروی دو قرارداد در ۱۹۲۲ و ۱۹۴۲ میلادی امضا کردند‌– در هر دو قرارداد که متنشان در بایگانی وزارت امور خارجه در تهران در دسترس است، اصل حاکمیت دو کشور بر دریای مازندران تأکید شده است. بدین‌سان ازآنجاکه دو قرارداد موردبحث لغو نشده‌اند، اصولی را که در آن ذکرشده‌ است، نمی‌توان نادیده گرفت. پیدایش سه دولت مستقل پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی آن اصول را از دید حاکمیت مشاع، تغییر نمی‌دهد. البته مسئله مالکیت از حاکمیت مجزا است. بدیهی است که سه دولت نوبنیاد ساحلی مالک سواحل و آب‌های خود هستند، اما این واقعیت به معنای نفی حق حاکمیت مشاع ایران و روسیه نیست.

امیر طاهری
امیر طاهری

بدیهی است که با سقوط اتحاد جماهیر شوروی، تجدیدنظر در جایگاه قانونی دریای مازندران لازم است؛ اما این تجدیدنظر تنها در چارچوب مسئله مالکیت، نه حاکمیت، می‌تواند مطرح باشد؛ اما «کنوانسیون» کنونی تلاش می‌کند تا این مطلب را نادیده بگیرد یا دور بزند و دریای مازندران را از دید نظامی، به یک دریاچه روسی تبدیل کند. متن مذکور که در وزارت دریاداری روسیه نوشته‌شده است و ایران هیچ نقشی در نوشتن آن نداشته است، یادآور فرمان‌های دوران تزاری است که از دید امپراتوری وحی منزل به شمار می‌رفتند.

شیفتگی آقای خامنه‌ای در برابر ولادیمیر پوتین می‌تواند مشکلات درازمدتی در مناسبات ایران و روسیه به وجود آورد – مشکلاتی که حتی برای نظام ملی‌گرای آینده ایران در تهران، چالشی بزرگ خواهد بود.

ایران، بدون تردید با هر رژیمی که در تهران سر کار باشد، نیازمند مناسبات حسن هم‌جواری با روسیه است؛ اما این حسن هم‌جواری نمی‌تواند در قالب ارباب – رعیتی شکل بگیرد. رفتار حقیرانه و پر از چاپلوسی آقای خامنه‌ای با پوتین و همکاران او این تصویر را در مسکو به وجود آورده است که ایران، تحت هر رژیمی، نقشی جز غلام حلقه‌به‌گوش روسیه نخواهد داشت.

نادیده گرفتن رویدادهای هفته اخیر در روسیه خطایی بزرگ خواهد بود. ایران می‌بایستی احتمال تغییر رژیم در روسیه را در محاسبات خود منظور کند و این تغییر رژیم ممکن است وضعی بهتر از دوران پوتین به وجود آورد؛ اما احتیاط حکم می‌کند که احتمال روی کار آمدن رژیمی بدتر از پوتین را نیز در نظر بگیریم. بدین ترتیب سیاست آقای خامنه‌ای که اطاعت کورکورانه از مسکو و شرکت در همه ماجراجویی‌های آقای پوتین، ازجمله حمله به گرجستان در ۲۰۰۸ میلادی تا جنگ کنونی علیه اوکراین، ایران را به‌سوی بن‌بستی خطرناک در مناسباتش با روسیه قرار می‌دهد. هر زمان که مخالفان بهتر یا بدتر پوتین در مسکو به قدرت برسند، ایران را جزو ابواب‌جمعی رژیم سرنگون‌شده خواهند شمرد. نباید گذاشت که این تصور که روسیه، تحت هر رژیمی، جزو دشمنان قدرت‌های غربی خواهد بود ایران را به ماجراهایی بکشاند که کنترلشان در دست دولت ایران، هر دولتی که باشد، نیست.

«نگاه بر شرق» آقای خامنه‌ای – که درواقع می‌بایستی «نگاه به شمال» خوانده شود، چون روسیه در شمال ایران است نه در شرق آن – نتیجه‌ای جز خواری و خفت، از دست دادن بازارهای سنتی برای نفت ایران، جلوگیری از توسعه طبیعی مناسبات ایران با جمهوری‌های نوبنیاد آسیای مرکزی و ماورای قفقاز، نفی حاکمیت مشروع در دریای مازندران و زیان‌های مادی سنگین با خرید سلاح‌‌های از دور خارج‌شده روسی، نداشته است.

سیاست خارجی ایران به‌عنوان دولتی که می‌خواهد و می‌بایستی در دنیای امروز نقشی مؤثر و سازنده داشته باشد، مسئولیتی است جدی که نمی‌توان به آقای خامنه‌ای و همکاران او محول کرد. آقای خامنه‌ای و همکاران او در اسارت ایدئولوژیک خود یک دنیای خیالی به وجود آورده‌اند که در آن قدرت‌های غربی به‌ویژه ایالات‌متحده، همواره دشمن‌اند درحالی‌که روسیه همواره دوست و متحد و حامی به شمار می‌رود. ادامه زندگی در این دنیای خیالی، صدمات بزرگی به منافع ملی ایران زده است و صدمات بزرگ‌تری نیز خواهد زد.

آقای خامنه‌ای می‌بایستی ویدیوهای سخنرانی‌های اخیر آقای پوتین را چند بار با دقت ببیند. در این ویدیو‌ها مردی را می‌بینیم که دیگر «مرد نیرومند» نیست و چنان دستپاچه است که تاریخ روسیه را نیز به شکل قصه‌ای پر از تضاد و تناقض بیان می‌کند. سرانجام آقای خامنه‌ای می‌بایستی با پرسشی که باید سال‌ها پیش مطرح می‌شد درگیر شود: اگر پوتین برود چه خواهد شد؟

یک پاسخ به این سؤال در تبلیغات هفته اخیر جمهوری اسلامی عرضه شد: تا وقتی‌که پوتین هست منافع ایران تأمین است! عبارت کلیدی در این جمله که درواقع بیانگر یک توهم است، این است: تا وقتی‌که ….

 

برگرفته از ایندیپندنت فارسی

 

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر