ماه گذشته، در سفری کوتاه به تایوان، تصور نمیکردم که نام این مجمعالجزایر آرام و بیآزار بهزودی در رأس خبرهای جهان قرار گیرد؛ اما در روزهای اخیر، شاهد گردش نورافکنهای خبری بهسوی تایوان بودهایم. جمهوری خلق چین با بهرهگیری از بخشی از قدرت نظامی روزافزونش، مسئول این توجه ناگهانی بوده است.
تازهترین بخش از این سریال ۷۰ ساله با سفر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا، به تایپه، پایتخت تایوان، آغاز شد. پلوسی باآنکه یکی از رهبران جناح بهاصطلاح چپ حزب دموکرات است و دائم سنگ زحمتکشان و محرومان را به سینه میزند، همواره اصرار داشته است که در هر سفر سیاسیاش، حتی گاه در داخل ایالاتمتحده، از هواپیماهای نیروی هوایی آمریکا استفاده کند. درنتیجه، این بار نیز خانمرئیس سوار بر یک هواپیمای نظامی وارد تایپه شد. بهخوبی میشد دید که یکی از هدفهای این سفر جنجالی تحریک جمهوری خلق چین بوده است. آیا پلوسی یا مشاوران چین شناس او با توجه به روانشناسی رهبران جمهوری خلق، این نمایش تحریکآمیز را برپا کردند؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست؛ اما میتوان گفت که ادعای مقامهای دولت پرزیدنت جو بایدن، بهویژه وزیر خارجه آنتونی بلینکن که سفر پلوسی ابتکار شخصی او بوده است، کسی را قانع نمیکند. ممکن نیست که یک مقام سیاسی برجسته ایالاتمتحده بدون مشورت و دریافت اجازه از مسئولان دولتی، بهویژه شخص رئیسجمهوری، راهی چنین سفری بشود.
باری، اگر قصد پلوسی از این سفر تحریک پکن بود، میتوان گفت که این منظور عملی شده است. شی جینپینگ، رئیسجمهوری خلق، با آمادهباش فوقالعاده بخشی از نیروهای نظامیاش و ترتیبدهی پروازهای نظامی در نزدیکی حریم هوایی تایوان و سرانجام، بستن کانالهای بازرگانی دریایی در اطراف مجمعالجزایر بهخوبی نشان داد که تحریکشده است. نتیجه این تحریک شدن چیست؟ نخست، نام تایوان، ناگهان و پس از سالها، در سراسر جهان شنیده و دیده شد. در بسیاری از کشورها، در نقشههای جغرافی جهانی، حتی نام تایوان را ذکر نمیکنند و فقط پایتخت آن، تایپه را نشان میدهند. دلیل این حذف جغرافیایی کوششهای چین، بهویژه در ۱۰ سال گذشته، برای حذف نام تایوان از اذهان جهان بوده است. از دید پکن، فقط یک چین وجود دارد و آنهم جمهوری خلق چین است و تایوان یکی از استانها است. جالب اینجا است که نمایش نظامی پرزیدنت شی در روزهای اخیر تمام رشتههای ۱۰ سال اخیر را پنبه کرده است و نام تایوان را بار دیگر به یاد جهانیان آورده است.
مرحوم محمدعلی فروغی، یکی از نخستوزیران ایران در دوران مشروطیت، همیشه میگفت: «بهترین عکسالعمل در برابر یک عمل تحریکآمیز فقط تحریک نشدن است!» بهعبارتدیگر، اگر شما تحریک نشوید، تحریککننده به هدف خود نمیرسد.
پرزیدنت شی میتوانست با آموختن از سیاستمدار ایرانی، اقدام تحریکآمیز ایالاتمتحده را بیاثر کند. این اولین بار نبود که یک رئیس مجلس نمایندگان آمریکا از تایپه دیدار میکرد. پیش از پلوسی، نیوت گینگریچ جمهوریخواه همین سفر را در سال ۱۹۹۷ انجام داده بود. دو سال پیش از آن، پرزیدنت کلینتون به لی تنگ هویی، ٰرئیسجمهوری وقت تایوان، اجازه داده بود که با کبکبه و دبدبه به آمریکا سفر کند. در هر دو مورد، رهبران پکن در آن زمان ترجیح دادند که مسئله را زیرسبیلی رد کنند یا بهعبارتدیگر، تحریک نشوند. عکسالعمل آنان انتشار بیانیهای برای محکوم کردن آن سفرها و یادآوری تعهد ایالاتمتحده به سیاست «فقط یک چین» بود. بدینسان، آیا میتوان گفت که واشنگتن با ترتیبدهی سفر پلوسی، تلهای برای پرزیدنت شی گذاشت؟ پاسخ این پرسش هرچه باشد، میتواند گفت که پرزیدنت شی نقشی را که سناریونویسان آمریکایی برای او در نظر گرفته بودند بازی کرد.
سناریونویسان آمریکایی به دنبال چند چیز بودند. نخست، آنان میخواستند سیاست سنتی ایالاتمتحده درباره «فقط یک چین» را غیرمستقیم تغییر دهند. این سیاست بر اساس مفهوم «ابهام دیپلماتیک» بناشده است و به آمریکا امکان میدهد که در عین حفظ مناسبات دیپلماتیک رسمی و کامل با جمهوری خلق چین، به مناسبات غیررسمی خود با تایوان نیز ادامه دهد. در چارچوب این مناسبات است که تایوان در ۴۰ سال گذشته، همواره یکی از شریکان بزرگ بازرگانی ایالاتمتحده بوده است. تایوان همچنین در ردیف پنج خریدار بزرگ اسلحه از آمریکا قرار داشته است. فقط در دوره کوتاه ریاست جمهوری دونالد ترامپ، تایوان بیش از ۲۰ میلیارد دلار اسلحه از آمریکا خرید. چند ماه پیش نیز پرزیدنت بایدن تفاهم تازهای برای فروش ۳.۴ میلیارد اسلحه به تایوان امضا کرد. پس چه تغییری در «ابهام دیپلماتیک» رخداده است؟ پلوسی در دیدار با مقامهای تایوانی، تأکید کرد که «ایالاتمتحده خود را به دفاع از دموکراسی تایوان متعهد میداند». این موضعگیری تازه مسئله تایوانـچین را از بعد سرزمینی فراتر میبرد و با افزودن یک بعد سیاسیـایدئولوژیک، لایه جدیدی از ابهام بر آن میافزاید. بهعبارتدیگر، حتی اگر تایوان روزی به جمهوری خلق چین بپیوندد، میباید نظام دموکراتیک خود را بر اساس فرمول «یک کشور، دو نظام» حفظ کند. این همان فرمولی است که بریتانیا در قرارداد پس دادن هنگکنگ به چین گنجاند. میدانیم که ۲۰ سال طول کشید تا پکن توانست این فرمول را زیر پا بگذارد، زیرا مطمئن بود که بریتانیای امروز توانایی دفاع از آن را ندارد؛ اما آیا ایالاتمتحده نیز پس از ۲۰ سال، توانایی دفاع از تعهد خود به حفظ دموکراسی تایوان را نخواهد داشت؟
هدف بعدی سناریونویسان واشنگتن نشان دادن جمهوری خلق بهصورت یک قدرت بالقوه مهاجم بود. در ۳۰ سال گذشته، جمهوری خلق تصویر خود را بهعنوان یک قدرت اقتصادی و بازرگانی که اهل دادوستد است و از درگیری نظامی اجتناب میکند تثبیت کرده بود. نگاه جهانیان به جمهوری خلق بهطورکلی نگاهی مثبت بود زیرا قدرت بزرگی را میدیدند که در چارچوب جهانیسازی (گلوبالیسم) به توسعه بیسابقه بازرگانی بینالمللی کمک کرده است و درعینحال، برخلاف ایالاتمتحده و روسیه، در هیچ درگیری نظامی شرکت نداشته است. نمایش نظامی گسترده، همراه با تبلیغات و رجزخوانیهای بیسابقه، این تصویر بهنوبت مثبت جمهوری خلق را تا حدی خدشهدار میکند. تقریباً تمامی همسایگان چین، از روسیه گرفته تا ویتنام و از ژاپن گرفته تا برمه، خاطراتی از جنگ با چین در زمانهای مختلف را حفظ کردهاند. نمایش نظامی این هفته این خاطرات را زنده میکند. شگفتآور نیست که حتی پاکستان که غالباً بهعنوان تنها دوست جمهوری خلق شناخته میشود، حاضر نیست در این نمایش قدرت در کنار پکن باشد. تنها کشوری که بهطور تلویحی از موضع پکن حمایت میکند جمهوری اسلامی در ایران است؛ اما در اینجا نیز دورویی، اگر نخواهیم بگوییم خیالبافی، رهبران جمهوری اسلامی بهخوبی مشهود است. آنان میگویند روسیه به اوکراین حمله کرد تا نگذارد که آمریکا شبهجزیره کریمه را برای اوکراین پس بگیرد. درنتیجه، امروز چین حق دارد برای پس گرفتن تایوان وارد جنگ شود! معلوم نیست که پرزیدنتشی با گوش دادن به پیام تلفنی دکتر آیتالله ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری اسلامی، منطق این ارزیابی کودکانه از اوضاع را درک کرده است یا نه.
یک هدف دیگر سناریونویسان واشنگتن تشویق کشورهای حوزه آسیاـ اقیانوس آرام به پیوستن به اتحادیه نظامی جدیدی است که به رهبری ایالاتمتحده و با همکاری ژاپن، استرالیا و بریتانیا در حال شکل گرفتن است. از دید ایالاتمتحده، کنترل قدرتهای دموکراتیک بر دو اقیانوس یعنی اقیانوس آرام و اقیانوس اطلس، برای حفظ نظم جهانی ضرورت دارد. بدینسان، نباید به یک قدرت غیر دموکراتیک، اگر نخواهیم بگوییم ضد دموکراتیک، اجازه داد که کنترل را به چالش بکشد. بدیهی است که اگر روسیه را که درواقع سرزمینی بسته است و نمیتواند یک ناوگان جنگی در مقیاس اقیانوسی داشته باشد، کنار بگذاریم، فقط چین میتواند در نقش چالشگر، آنهم در اقیانوس آرام، یا بخشی از آن میان مجمعالجزایر ژاپن و خاک اصلی چین، ظاهر شود.
ترسیم چین بهعنوان یک مهاجم توسعهطلب بالقوه سبب میشود که بسیاری از کشورها ازجمله کره جنوبی، فیلیپین، مالزی، برونئی، ویتنام، تایلند و کشورهای جزیرهای غرب اقیانوس آرام خود را خطر احساس کنند و به تنها قدرتی که لااقل ظاهراً، قابلیت دفاع از آنان را دارد، یعنی ایالاتمتحده، رویآورند. در جریان جنگ اوکراین نیز اتفاقی مشابه رخ داد. دو کشور به نسبت بیطرف یعنی فنلاند و سوئد به پیمان آتلانتیک شمالی پیوستند و چند کشور شبهجزیره بالکان مذاکرات برای پیوستن را سرعت دادند. در همان حال، طرح نیمه مرده «ناتو در خاورمیانه» نیز نشاطی تازه پیدا کرد.
نمایش جنگی چین در اطراف تایوان یک نتیجه دیگر نیز داشته است: همکاری نزدیک فرانسه با ایالاتمتحده در حوزه اقیانوس آرام. فرانسه با داشتن چندین مجمعالجزایر در این منطقه حساس درواقع شبکه نظامی آمریکا را که از اوکیناوا تا ژاپن و هاوایی گسترش دارد، تکمیل میکند. برگزاری نمایش جنگی همراه با رجزخوانی، در بسیاری موارد، خطایی تاکتیکی است که میتواند به باخت استراتژیک بینجامد. در تاریخ السلیطی، تاریخنویس سدههای میانی ایران، میخوانیم که «شمشیر را نمیباید از غلاف بیرون کشید بیآنکه در آوردگاه به کار آید». در بسیاری موارد، رجزخوانی یا حتی یالانچی پهلوانبازی بهتر از بیرون کشیدن شمشیر از نیام است.
آیا سناریونویسان واشنگتن میخواستند آمادگی و اراده چین برای تصرف تایوان از طریق تهاجم نظامی را امتحان کنند؟ اگر چنین باشد، میتوان گفت که نمایش نظامی روزهای اخیر نشان داد که جمهوری خلق چین امکانات لازم برای یک جنگ تمامعیار علیه تایوان را فراهم آورده است؛ اما آغاز جنگ همیشه آسان و پایان آن همیشه دشوار استــ واقعیتی که ماجراجویی ولادیمیر پوتین در اوکراین بار دیگر نشان داد.
پرزیدنت شی با بیرون کشیدن شمشیر از نیام، موقعیت جمهوری خلق را بهعنوان کشوری باثبات و بحران گریز موردتردید قرار داده است. هماکنون بیش از ۵۰۰۰ شرکت خارجی میکوشند تا از جمهوری خلق خارج شوند. سرمایهگذاری مستقیم خارجی در جمهوری خلق، پس از آغاز جنگ اوکراین، بیش از ۳۰ درصد کاهشیافته است.
آیا پرزیدنت شی میتوانست طور دیگری رفتار کند؟ پاسخ ما آری است. او میتوانست با انتشار یک بیانیه، نارضایتی خود را ابراز کند و ایالاتمتحده را به دستیازی به حرکات تحریکآمیز و ضد صلح متهم کند. دستگاه تبلیغاتیاشی میتوانست یادآور شود که پلوسی ۸۱ ساله در مسیر بازنشستگی قرار دارد و ممکن است پس از انتخابات میاندورهای ماه نوامبر در ایالاتمتحده، کرسی بلندپایه خود را از دست بدهد. از این گذشته، مقامهای دولت بایدن، لااقل بهطور علنی، بر وعدههای پلوسی به «دفاع از دموکراسی در تایوان» مهر تائید نگذاشتهاند. در همان حال، پرزیدنت شی میتوانست در تماس با همسایگان چین که همگی خاطرات بدی از آن کشور دارند، ادعا کند که دولت او با آرامش و حزم با هر بحرانی مقابله میکند و این آمریکا است که میخواهد موقعیت «هژمونیک» خود را به هر قیمت که شده حفظ کند. بهعبارتدیگر، شی میتوانست تحریک نشود و تحریککننده احتمالی را از کسب نتایج دلخواهش از تحریک محروم کند. البته یک احتمال دیگر نیز وجود دارد، پرزیدنت شی که در پایان سال جاری با اجلاس حزب کمونیست روبرو است، نمیتوانست به مخالفان و رقبای حزبیاش امکان دهد که او را بهصورت رهبری ناتوان و متزلزل ترسیم کنند. اگر این احتمال درست باشد، میتوان گفت که شی درنبرد قدرت در پکن هنوز نمیتواند برنده به شمار آید.
سرانجام، هرگز نباید کوشید تا جنجال جاری بر سر تایوان را «طوفان در یک فنجان چای» قلمداد کنیم. در حال حاضر، کمهزینهترین راه همان حفظ وضع موجود استــ وضع موجودی که برای همگان، اگر دلخواه نباشد، لااقل قابلتحمل است، وضع موجودی که همگان بهویژه تایوان، چین و ایالاتمتحده از آن سود بردهاند. جنگ زمانی رخ میدهد که وضع موجود برای دستکم یکطرف تحملناپذیر میشود. در مسئله تایوان، هنوز هیچیک از طرفین چنین احساسی ندارند.
در ضمن، تایوان اکنون به روی جهانگردان خارجی بازشده است، به این امید که شمشیرکشی و رجزخوانی پکن ادامه پیدا نکند.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی