در تاریخ معاصر، هرگاه موضوع تمامیت ارضی کشور ایران نه بهعنوان یک امر بدیهی بلکه بهمثابه یک «موضوع قابلبحث» مطرحشده، دو دلیل عمدهی داخلی و خارجی داشته که از یکدیگر تغذیه میکنند:
در داخل، بیلیاقتی و ناکارآمدی حکومتها (قاجار و جمهوری اسلامی) در خدمت به همه ایرانیان.
در خارج، دسیسهها و طمع همسایگان و قدرتهای منطقهای و جهانی به سود خود.
در این میان، ایدئولوژیهای «جهانوطنی» (با گلوبالیسم و جهان روایی اشتباه نشود) به این موضوع دامن میزنند. این ایدئولوژیها عمدتاً کمونیسم و اسلام سیاسی هستند.
اگر ضد غربی و ضدآمریکایی بودن، یکی از مهمترین ویژگیهای اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه به شمار میرود، اعتقاد بیمار به رسالت بیمرز و جهانی یا همان «امت واحده» و «انترناسیونال» یکی دیگر از حلقههای اتصال آنهاست. در یکی «انسان صالح» و در دیگری «انسان والا» میبایست حکومت واحد جهانی تشکیل دهند. در سناریویی طنزآمیز، برای رسیدن به چنین «مدینه فاضله» یا «اتوپیای کمونیستی»، سرانجام «انسان صالح» و «انسان والا» نیز که هر یک از «وحدت کلمه» خودشان پیروی میکنند، در آخرین مرحله در برابر هم قرار میگیرند! نتیجه اینکه: روز از نو، روزی از نو! اگرچه این تخیلات را با دنیا و انسان واقعی کاری نیست اما جهان زخم ضربات این تخیلات ایدئولوژیک را همچنان دریافت و تحمل میکند.
دنیا اما سادهتر از این خیالات و ایدئولوژیهای متکبر و خود حقیقتبین است: انسان یک موجود اجتماعیست و بنا بر طبیعت همه موجودات زنده بااحساس تعلق به محیط خود است و بهعنوان فرد، عضو خانواده و یا عضو یک جامعه در برابر هرچه این مجموعه و محیط را درخطر قرار دهد، واکنش نشان میدهد.
کاهش دادن این احساس تعلق اجتماعی (که در طبیعت و سرشت انسان است) به تعلق ایدئولوژیک (اعم از دینی و غیردینی که ساختهوپرداخته ذهن چند نفر است) با دفاع و ایستادگی آحاد جامعه که اجتماع خود را درخطر میبینند، روبرو میشود. هرچه امنیت و رفاه و آزادی چنین جامعهای بیشتر تأمینشده باشد، این ایستادگی منسجمتر و همگراتر خواهد بود. از همین رو جمهوری اسلامی مهمترین عامل اختلال در انسجام و همبستگی ملی است زیرا امنیت و رفاه و آزادی را از ایرانیان سلب کرده و زمینه را برای کشورهایی که به دلیل سیاستهای این رژیم دشمن ایران شدهاند و برای افراد و گروههای وابسته به آنها مساعد میکند.
همچنین عاشوراییهایی که ایران را نه «میهن» بلکه فقط سکوی صدور انقلاب و دین خود میدانند، اگر رژیم را در تنگنای رانده شدن از قدرت ببینند، چهبسا در استانهایی مستقر شوند که از هماکنون بذرهای پلیدی خود را در آنها کاشتهاند تا ازآنجا دوباره برای رسالت جهانی خود فعالیت کنند! این مناطق الزاماً استانهای مرزی نخواهند بود! از همین رو، اصل اول علیه جمهوری اسلامی، حفظ تمامیت ارضی در سراسر ایران و نهفقط در استانهای مرزیست!