2.6 C
تهران
یکشنبه, ۲. دی , ۱۴۰۳

ایران و راه پیش روی خاورمیانه مباحثه‌ای با هنری کیسینجر

جان. جی. همری: فکر کنم آخرین باری که خوش‌آمد گویی این‌چنینی را دیدم موقع وارد شدن شاه ایران بود (صدای خنده حضار). گرفتید منظورم را باورنکردنی‌ست. (صدای خنده حضار) باشکوه است. هنری؛ با تشکر فراوان از شما. می‌توانی ببینی که جمعیت انبوهی برای شنیدن افکار تو در این بعدازظهر گرد هم آمده‌اند. من هم مثل آن‌ها انتظارش را نداشتیم بعد از یک آخر هفته‌ی پرآشوب چنین شود. آخر هفته‌ای بود که به‌نوعی همه‌ی ما را تکان داد و وادارمان کرد که به اصول فکر کنیم. در ابتدا از تو دعوت کردیم بیایی تا افکارت را درباره‌ی اینکه معنای این دینامیک و پویش تازه با ایران را برایمان بازگو کنی؛ اما ما یک دینامیک نوین دیگر در کل منطقه هم داشته‌ایم. می‌توانم از تو خواهش کنم که نظرت را درباره‌ی وقایع آخر این هفته برایمان بازگو کنی؟ معنای وقایع این آخر هفته‌ای برای همه‌ی ما چیست؟

هنری کیسینجر: البته؛ اجازه دهید که بگویم – این‌یک نمونه از تاکتیک‌های مذاکره کردن شخص جان است وقتی‌که از من دعوت کرد، به من هیچ ایده‌ای از اندازه‌ی جمعیت حاضر و بزرگی و اهمیت افراد گروه نداد (صدای خنده) بایستی تعداد زیادی از سفرا اینجا باشند. تازه‌واردها برای یک عملیات انتحاری عالی به نظر می‌رسد. هرچه را که می‌شنوید فی‌البداهه میگویم. در مورد واکنش به اتفاقات آخر این هفته. ازیک‌طرف فرقی با اتفاقات مشابه‌ای که در نیویورک و در لندن و در مادرید پیش‌تر اتفاق افتاده ندارد. حالا هم در پاریس. مشابه این اتفاق را قبلاً هم دیده‌ایم؛ اما از سوی دیگر؛ جانورخویی و سبعیت و بی‌اعتنایی جنایت‌کاران به عواطف، تکان‌دهنده است و این موضوع که این اتفاق در پایتختی اروپایی که ارتباطات نزدیکی با جهان عرب داشته می‌تواند اتفاق بی افتد به‌شدت درک کردنی به نظر می‌رسد. به نظرم این‌یک چالش حقیقی برای آینده‌ی اروپای در پیش رو است.
هنگامی‌که فرد مواجه می‌شود با مشکل مهاجرتی که اروپا با آن روبروست، حقیقتاً از یک وجهه روبرو می‌شود با مرزهایی که اساساً باز هستند و از یک منظر دیگر با دگردیسی فرهنگی محتمل برای کل منطقه و حالا هم این چالش رخ‌داده در پایتختی که برای مدت مدیدی سمبل و نشانه‌ی قاره‌ی اروپا در امر تکامل سیاسی اروپا بوده.
همه‌ی این‌ها یک سری پرسش را متبادر می‌سازد که آیا روند این چالش‌ها اروپا را وادار می‌سازد – البته اگر هنوز امکان داشته باشد – که مفهوم استراتژیک خود را به‌عنوان یک شریک در مساعی جهانی بهبود ببخشد و باور نداشته باشد که «قدرت نرم» به‌تنهایی چاره‌ی کار جهان خواهد بود یا اینکه اروپا نباید دیگر نقش مفعول‌اند یک شریک هرچه بیشتر منفعل را- ایفا کند. این به‌راستی برای اروپا یک چالش است تا به درک کردن اینکه کجای کار هستیم کمک کند و به‌عنوان یک عضو کارآمد از جامعه‌ی غربی در نظم جهانی؛ مشارکت داشته باشد.
این‌یک چالش بنیادین برای ارزش‌های ماست و به‌نوعی حتی برای بقای ما: بقا به شکلی که هستیم! البته که حادثه‌ی غمباری ست اما در پرسشی از خود به این می‌اندیشم که چه بودیم و چه شدیم و از کجا به اینجا رسیدیم! تنها دلسوزی کافی نیست و این کفایت نمی‌کند که بگوییم «ما را هم در غم خود شریک بدانید». ما مجبوریم هدفمان را توسعه بدهیم و به‌طور مشترک به انجام آن بپردازیم.

جان. جی. همری: هنری در طول آخر هفته برای یک کنفرانس بزرگ در امارات متحده‌ی عربی بودم. صدای من را می‌شنوی؟ متأسفم. در تمام آخر هفته در امارات بودم برای شرکت در کنفرانس خاورمیانه و درباره‌ی چهار بحرانی که در جریان‌اند صحبت کردیم. یک بحران در یمن یک بحران در سوریه و یک بحران در عراق. یک بحران هم که در لیبی داریم. منطقه در آتش است. ما داریم چه‌کار می‌کنیم؟

هنری کیسینجر: خب، ما به‌اجبار باید بافهم طبیعت بحران آغاز کنیم. تنها یک بحران نیست. تعدادی بحران به‌طور پیوسته در حال رخ دادن است. یکی از بحران‌ها حول حکومت‌هاست که اتباع – منطقه یعنی مردمی که در منطقه هستند ایمانشان را به حکومت‌هایشان ازدست‌داده‌اند. ازاین‌روست که بین اتباع و حاکمان تنش وجود دارد که همین امر هم سبب آغاز بحران سوریه شد.
اما بعد وقتی‌که ما تصور می‌کردیم که بحران سوریه یک عدم مشروعیت حکمران در قبال جمعیت متجانس مردم سوریه است سبب شد که بحران دیگری که درراه بود را از دست بدهیم – واقعیت این است که بسیاری از این کشورها مخلوطی از اقوام گوناگون و گروه‌بندی‌های مذهبی هستند و درنتیجه اگر قدرت مرکزی ضعیف شود – یا به‌وسیله‌ی انقلاب و یا فشار خارجی_ و یا به دلیل ضعف درونی؛ آنچه روی می‌دهد تشکیل یک اپوزیسیون همگن نیست که بتوانید متدهای دموکراتیک را اعمال کنید بلکه رخداد آتی؛ تقابل بین این گروه‌های قومی و مذهبی مخالف است که برای به دست آوردن تفوق وبرتری و گاهی هم برای «دفاع از خود» روی خواهد داد.
بعلاوه عامل سوم این است که این درگیری‌های گروه‌های قومی و مذهبی در مرزهای بین‌المللی محصور نخواهد ماند. پس هنگامی‌که شیوع پیدا کردند همسایگان را نیز درگیر خواهند کرد و گاهی هم تمام منطقه را درگیر خواهد نمود؛ و همه‌ی این جنگ‌های داخلی متعدد که به‌طور پیوسته در حال رخ دادن هستند در یک‌چیز اتفاق‌نظر دارند و آن‌هم واپس زدن نظم جهانی‌ست که در پایان جنگ جهانی اول تثبیت شد. ازاین‌روست که پیدایش و ظهور گروه‌های که دولت نیستند را درون این کشورها و بین این کشورها مشاهده می‌کنیم که این گروه‌ها به قدرت بسیار دست می‌یابند و گاهی هم موقعیت غالب را پیدا می‌کنند.
چرائی اهمیت و معنادار بودن داعش در همین امر است. چون از مرزهای ملی عبور می‌کند. مطالبات جهانی دارند. داعش تلاش می‌کند این ادعاهای جهانی را دلیلی برای قصد سرنگونی سیستم بین‌الملل اعلان کند؛ و از روش‌هایی استفاده می‌کند که در عین بی‌رحمی شوک‌آور این روش‌ها نامناسب بودن سیستم موجود جهان را نیز می‌خواهد به نمایش بگذارد. همه‌ی این‌ها دست‌به‌دست هم می‌دهند و بسیار مشکل می‌کند که بتوان گفت کدام سیاست قادر خواهد بود بر آن‌ها مؤثر واقع شود.
از آنجائی که یکی از – کشورهای سنتی که در منطقه وجود دارند – مثل؛ می‌خواهد به مصر و ایران و ترکیه اشاره‌کنم؛ کلاً در منطقه برتری ندارند – پس راه‌حل این مشکلات و یا حتی بهتر شدن این مشکلات در حال رفتن به این سمت است که یکی از این کشورها در موقعیت برتری و حاکمیت در خاورمیانه قرار بگیرند.
این وضعیت و نمود مشکل ایران است در کنار ظرفیت‌یابی اتمی. پس برای آمریکایی‌ها درک این چالش خیلی مشکل است که درکش کنیم. چون ما باور داریم که تنها یک نظم جهانی‌ست که اصول پذیرفته‌شده‌ای را پی می‌گیرد مبنی بر اینکه چالش‌ها راه‌حل‌هایی دارند که در یک محدودی زمانی قابل‌تعریف‌اند. در حال حاضر چالش ما در ابتدا این است که این جریان را درک کنیم و سپس سیاستی را بنا کنیم که دیگران هم بتوانند بازگویش کنند.

جان. جی. همری: هنری شما یک متفکر خیلی استراتژیک هستید؛ مایلم از شما بپرسم که فکر می‌کنید دلیل اینکه روسیه به روشی بسیار دراماتیک در سوریه مداخله کرده است چیست. این امر بسیار متفاوتی‌ست. معنایش چیست؟

هنری کیسینجر: خب؛ من یک واکنش شخصی هم به‌نوعی دارم. چون در ۱۹۷۳ سیستم خاورمیانه که از جنگ خاورمیانه سر برآورد اساساً بر تلاش‌های مسبوق ما مبنی بر این بود که تظاهر کنیم که راه‌حل‌های سیاسی نمی‌تواند از طریق کمک‌های یک‌جانبه‌ی نظامی روسیه حاصل شود. به‌عنوان یک نتیجه‌ی حاصل از این سیاست از ۱۹۷۳ به مدت سه دهه ایالات‌متحده نقش رهبری در طراحی مسائل دیپلماتیک را بر عهده داشته و یک شریک ضروری و ماهر (گاهی اوقات) بوده و برخی مواقع هم کم‌وبیش ماهر؛ اما بااین‌وجود؛ ایالات‌متحده عامل سیاسی حاکم در دگردیسی خاورمیانه بوده. ازاین‌روست که باز پدیدار شدن نیروهای نظامی شوروی بدون مشورت با ایالات‌متحده، به‌طور نمادین حتی یک روز بعد از پدیدار شدن پوتین در سازمان ملل متحد؛ نمایانگر یک تغییر در توازن قدرت است که اهمیت نمادین و اساسی دارد.
همزمان؛ ظرفیت روسیه به‌عنوان یک عنصر غالب در منطقه بی‌نهایت نیست و ظرفیت روسیه در اقدام به عملیات نظامی مؤثرش به‌تنهایی؛ به دلیل مشکلات اقتصادی و سایر مشکلات روسیه محدود است. به عقیده‌ی من؛ دلیل استراتژیک چرائی اقدام پوتین – روسیه – حقیقتاً دوست ندارم همه مسئولیت را به گردن یک رهبر بی اندازم – به ورود مجدد به خاورمیانه؛ اگر بتوان این اقدام را چنین نام نهاد؛ ثبات داخلی روسیه است. ترس از اینکه سازمان‌های نا_دولت با محتوای اسلام افراطی که در خاورمیانه درگیر هستند؛ دیر یا زود به درون روسیه ورود خواهند کرد و اینکه این گروه‌ها یک بستر بسیار حاصلخیز در روسیه خواهند داشت. لذا روسیه برای جلوگیری از ظهور و تثبیت این نوع از جهت‌گیری اسلام‌گرایان افراطی در تلاش است. ضمن احترام به اهداف معطوف به خودشان آن‌ها (روس‌ها) در حقیقت اهداف موازی با ما رادارند.
بنابراین من این امکان را می‌بینم – یا در حقیقت این احتمال را – که ما می‌توانیم با روسیه به یک فهم متقابل در مورد یک رویکرد موازی برسیم، بخصوص اگر ما به‌روشنی مشخص کنیم که اگر روسیه اهداف دیگری را دنبال می‌کند ما مجبور به بازگشت به دوران سیاست‌های محدودکننده‌ی ظرفیت روس‌ها یعنی دوران پیش از ۱۹۷۳ خواهیم بود. این‌یک بدیل مطلوب نخواهد بود چون در درازمدت در مورد مسئله‌ی اسلام رادیکال بایست اهداف ما موازی باشد.

جان. جی. همری: هنری؛ اجازه بده که این مطلب را پیش بکشم. من با تشخیص یک استراتژی در یک بخش از دولتمان درباره‌ی اینکه چه باید بکنیم مشکل‌دارم و از طرفی همچنین به کاندیداهای جمهوری‌خواه نگاه می‌کنم که حرف می‌زنند و در آن‌ها هم وضوح و روشنی چندانی نمی‌بینم. (صدای خنده حضار)
ازآنجایی‌که فکر می‌کنم شما برای همه رئیس‌جمهوری‌های در طی چهل سال اخیر رایزنی کرده‌ای، اگر همین‌الان از تو بپرسند که ما بایست چه‌کار کنیم چه پاسخی خواهی داد؟

هنری کیسینجر: اجازه بده که یک‌قدم به سؤال قبل برگردم.

جان. جی. همری: حتماً قربان

هنری کیسینجر: اگر ما – اگر با روسیه بحثی درباره‌ی آینده‌ی خاورمیانه دربگیرد بایست مباحث اوکراین را نیز شامل بشود. نمی‌توان یک بام و دوهوای سیاسی را در نظر گرفت. متوجه هستید که طبیعت ماهوی جدال سیاسی ما با نظرخواهی‌های هفتگی افکار عمومی معین می‌شود که تأکید بر تأثیرگذاری آنی دارد. ولی مشکلی را که ما در حال بحث درباره‌ی آن هستیم یک مشکل طولانی‌مدت است. پس اگر قرار باشد که در پاسخ کاندیدایی که از من سؤال کند جواب بدهم؛ پاسخم این است که:

آسیا (ب) به‌نوبت (خنده)
اول برادریت را ثابت کن بعد ادعای ارث بکن

جان. جی. همری: اجازه بده به مطلب اصلی که ما از شما در هنگام دعوتمان خواهش کردیم؛ برایمان توضیح بدهی – برگردیم. چند ماه پیش بود که این کار را کردیم. ما شاهد بودیم که با ایران معامله کردیم. یک معامله‌ی بزرگ – نه‌فقط در مسئله‌ی اصلی برنامه‌ی اتمی که به‌نوعی که موقعیت‌های سیاسی برای ایرانیان در منطقه را گشوده‌ایم. این امر یک پویایی و دینامیسم متفاوتی را می‌گشاید.
من همچنین می‌گویم در طی سه روز گذشته که در خاورمیانه بودم شاهد بودم که دراین‌باره شدیداً عصبی هستند. نظرت درباره‌ی این معامله چیست – نه‌تنها معامله‌ی اتمی درباره‌ی همه‌ی آن چیزی که یک تحرک و دینامیک ژئوپلیتیک جدید را در خلیج می‌آفریند؟

هنری کیسینجر: وقتی برای اولین بار معامله مطرح شد؛ سوا لاتی درباره‌ی مفاد بازرسی مطرح کردم، اما گمان می‌کنم که مبحث مورد سؤال من در تکامل جایگزین شد. نگرانی اساسی‌تر من این است که پیامد این معامله چه خواهد بود!
اگر این توافق در منطقه به‌عنوان پایانی بر تلاش‌های آمریکا و جهان بر منع گسترش تسلیحات اتمی؛ تعبیر شود و اگر دیگر کشورهای منطقه تلاش کنند که به همان توانایی‌هایی ناشی از توافق را که ایران به آن دست‌یافته است را حاصل کنند؛ آن‌وقت است که ما با فروپاشی سیستم منع گسترش تسلیحات اتمی مواجه می‌شویم؛ و آنگاه است که با وضعیتی روبرو خواهیم شد که در آن به دلیل کوتاهی مسافت و به دلیل محدودیت‌های ظرفیت‌های تکنولوژیکی در بازدارندگی، پیش‌دستی و اولویت بر اقدامات پیشگیرانه در بین این کشورها خواهد بود.
و این‌یک نگرانی اساسی برای ما در طی یک دهه‌ی آینده خواهد بود همچنان که منطقی خواهد بود که کشورهای سنی فکر کنند که باید توان نظامی خود را تقویت کنند؛ در رقابت شانه‌به‌شانه با یک ایران در حال رشد ازنظر ظرفیت‌های نظامی و اقتصادی. این‌یکی از جنبه‌هاست. این جنبه‌ی اتمی قضیه است.
اما حتی اگر کسی بتواند مانع گسترش تکنولوژی نظامی اتمی هم بشود ما شاهد سر برآوردن دو بلوک خواهیم شد یک بلوک سنی و یک بلوک شیعه و اگر قرار باشد که کشورهای غربی با مانور بین این دو بلوک؛ یک بالانس سیاسی قدرت را هدایت کنند یا بین دو کشور یا بین دو بلوک. به‌شدت کاری دشوار خواهد بود و اگر به تجربه‌ی اروپای پیش از جنگ جهانی اول نگاه کنید هنگامی‌که سیستم آن‌ها به دو بلوک غیرقابل انعطاف به همراه متحدین کم‌وبیش نا منعطفشان منجمد شود دیر یا زود دیگر قابل مدیریت نخواهد بود و این همان مشکل ساختاری‌ست.
مشکل درازمدت سیاسی این است که ایران به دست آیت‌الله‌ها حکومت می‌شود ولی ایران قبل از آن‌یک امپراتوری بود، امپراتوری‌ای گسترده از مرزهای چین تا شمال آفریقا پس حکمروانی بر کل منطقه یک اندیشه‌ی تازه در ایرانیان تحصیل‌کرده نیست.
ظرفیت‌های اقتصادی آن‌ها و احتمالاً توان نظامی‌شان از هر ملت دیگری در منطقه بالاتر است وبرتری و دستیابی آن‌ها امروز با حمایت از بازیگران نا- دولت لبنانی و یمنی و فلسطینی مشخص است.
شاید برخی بگویند این دستیابی به آن‌ها پایگاهی استراتژیک ورای ایدئولوژی آیت‌الله‌ها داده است؛ بنابراین در ذهن کشورهای سنی ایران یک خطر جدی است.
در همین زمان قابل‌تصور هم هست که؛ ایران در تعامل با سیستم بین‌الملل برداشت و درک میانه‌روتری را تکامل می‌دهد. ازاین‌رو برای ما در مواجهه با اعمال سیاست‌های متضاد؛ درآن‌واحد آن دو چالش موجود است. از یک‌سو ما بایست جانب سنی‌ها که هم‌پیمانان ما هستند بایستیم. آن‌هایی که برای دهه‌هاست که بر روی همکاری‌شان تکیه می‌کنید. به همین دلیل است که بایست برای امپریالیسم ایرانی‌ها حد و حدودی وضع کنیم.
از سویی دیگر ما مجبوریم که برای یک دیالوگ یا گفتگو با ایرانی که سیاست‌هایش را به‌مثابه یک دولت – ملت با تاریخی باعظمت و ظرفیت‌های بزرگ اعمال می‌کنم، آماده شویم.
این می‌تواند یک سبب گسترش صلح و پیشرفت و پایداری بشود.
ما مجبوریم که به‌طور همزمان قادر باشیم که با هردوی این سیاست‌ها ارتباط برقرار کنیم تا از قرار گرفتن در موقعیتی که هم‌اکنون در معرض سقوط در آن هستیم پرهیز کنیم.
موقعیتی که کشورهای سنی صراحتاً از ما سلب اعتماد کنند و ایرانیان نیز به تطابق با مفهوم نظم بین‌الملل تمایل پیدا نکرده باشند.
هدف ما حفظ موقعیت در هر دوجهان شیعه و سنی است، این کار بسیار سختی خواهد بود ولی فکر می‌کنم شدنی است و فکر می‌کنم که ضروریست که بشود.

جان. جی. همری: هنری اجازه بدهید سؤال مهمی را طرح کنم و آن این است که در داخل ایران جنبش داخلی از چه جنسی‌ست؟
آیا اکنون زمانی‌ست که آن‌ها می‌خواهند راه‌حل عمل‌گرایانه برای عظمت فرهنگی تاریخی خویش بیابند و آیا تعبیر مشروعی از این حق‌دارند؟ یا اینکه هنوز یک کشور انقلابی هستند که به دنبال تغییر سیاست منطقه‌ی خود هستند؟ ازنظر شما پاسخ این چیست؟

هنری کیسینجر: فکر می‌کنم احتمالاً هردو. احتمالش هست که برخی از رهبران ارشد و ازجمله حتی ولی‌فقیه هنوز به ایدئولوژی انقلابی خمینی چسبیده باشند؛ اما همچنین به نظر می‌رسد که نسل جوان‌تری در عرصه هست که ارتباطات بیشتری با نظام غیرمسلمان بین‌المللی داشته و آن‌ها نگاهی متفاوت دارند. دراین‌بین از برخی از نوشته‌هایی که خوانده‌ام؛ تفاوتی درمی‌یابم که:
برخی از مردم هم هستند که باورشان این است که آیت‌الله‌ها گورشان را گم خواهند کرد و اینکه ما بایست فقط منتظر این باشیم که این‌ها گورشان را گم کنند.
آن‌وقت اتفاقی که باید بیافت روی خواهد داد. این معقول‌تر است. فکر می‌کنم ما باید بر روی تعبیر سیاست خارجی ایرانیان تمرکز کنیم نه بر امور داخلی (آخوند اعظم) و آن‌ها باید اهداف ما را بفهمند و محدودیت‌های ما را بدانند و فرض نکنند که براندازی سیستم موجود در آنجا هدف اصلی سیاست خارجی آمریکاست!
بنابراین تلاش عمده‌ی فکری ما باید بر این امر باشد که بدانیم چه نوعی از سیاست‌های خارجی ایران با امنیت آمریکایی‌ها و اهداف آمریکایی‌ها سازگار است و آن را دنبال کنیم.
خوشبختانه ما در این روند هستیم و خوشبختانه درروند اصلاحات دولت ایران درصدد دستیابی به این منظور است. فکر می‌کنم، اگر به گذشته رجوع کنیم رسماً زمانی که با عبدالناصر مصری سروکله می‌زدیم. آن‌هم یک وجه از گرایش‌ها انقلابی بود. زیاد مذهبی نبود ولی به‌طور عام افراطی بود و موقعیت آمریکا در آن زمان این بود که ما شمارا «با رفتار خودتان قضاوت خواهیم کرد» و باور نداریم که شما بتوان بد به اهدافتان تحت حمایت نظامی روس‌ها دست بیابید؛ اما اگر شما آماده‌ی بحث بر روی اصول باشید خب ما هم حاضریم که بر روی همه‌ی موارد با شما بحث و مذاکره کنیم. آن‌وقت بود که آن‌ها گفتند که سیاستشان انقلاب مستقیم درون سیستم نیست. اگرچه جهت‌گیری مجدد در کل سیاست‌های مصر را به ارمغان آورد.

جان. جی. همری: از اینکه چنین سؤال ناپخته‌ای را می‌پرسم عذر می‌خواهم اما آیا سیاستمدار آمریکا قادرند چنین سیاست خارجی سوفسطائی یعنی مشکل و پیچیده را هدایت کنند؟
(خنده‌ی بلند)

هنری کیسینجر: من

جان. جی. همری: مرا ببخشید.

هنری کیسینجر: فکر می‌کنم دو جواب برای این سؤال باشد. یکی اینکه باید به آن نقطه رسید ولی اکنون نمی‌شود به هزاران دلیل قابل‌درک ما تابه‌حال در تاریخمان با این وضعیت روبرو نشده بودیم که در آن به یک کالیبراسیون پیوسته‌ی یک وضعیت سیال احتیاج داشته باشیم وضعیتی که هدف اصلی سیاست آمریکا با آن روبرو شده درگیری‌های سیاست خارجی ما معمولاً مواجهه با خطرات فوری بوده که می‌توانسته برطرف شود و پس‌ازآن به ثبات بازگردیم. هیچ‌یک از ملت‌های بزرگ دیگر از چنین بخت مساعدی هیچ‌گونه برخوردار نبوده‌اند.
ازآنجایی‌که رهبری ما به‌طور منظم عوض می‌شود و آنگاه‌که کاملاً این رهبری را جابجا می‌کنیم هر وقت که دولت جدیدی بر سرکار می‌آید، یک نفر هست که کل سیاست را به بوته‌ی آزمایش بگذارد، در حقیقت یک سیاست خارجی موفق یک زنجیره است که در پرتو تجربه تغییر می‌یابد اما این چیزی نیست که شما بتوانید هر چهار یا هشت سال وانمود کنید که طرحی نو درانداخته‌اید.
من فکر می‌کنیم که ما مجبوریم خود را به این موقعیت برسانیم – اگر فرد به بریتانیای قرن نوزدهم نگاهی بیاندازد و به موفقیت‌های آن‌ها در حفظ سیاست خارجی مستمر باوجود روی کار آمدن نخست وزیران متعدد از احزاب مختلف را ببیند – این همان نوع هدفی است که ما تاکنون به آن دست نیافته‌ایم.

جان. جی. همری: بی‌خود نیست که شعار ما «تَوَکَّلتُ عَلَی الله» است. (خنده‌ی بلند).
آخرین سؤال را بپرسم آن‌وقت نوبت پرسش شنوندگان است. هنری شما یک استراتژیست سیاست هستید که درک درست خود از تاریخ را اثبات کرده‌اید. این منطقه مملو از تأثیرات عمیق تاریخی‌ست. ما یک رابطه‌ی تاریخی ۳۰۰ ساله بین روسیه و ترکیه و بین ترکیه و شام داریم. ما درگیر این نوع بسیار سطحی از خیزش آگاهی تاریخی هستیم.
حس شما در مورد اینکه چگونه ما باید کار را با قدرت‌های دیگر جهان که در طول تاریخ؛ یک دخالت و تأثیر بیشتر در این منطقه داشته‌اند؛ پیش ببریم چیست؟ اولویت شما چیست؟

هنری کیسینجر: خب؛ البته اگر به تاریخ روسیه و ترکیه نگاه کنید نمی‌توانید بگوئید که آن‌ها درخشان عمل کرده‌اند در…

عاقبت‌به‌خیری نبوده. ختم به خیر نشده. جان. جی. همری:

هنری کیسینجر: بین خودشان. داشتن همچنین تجربه‌ای می‌تواند همچنین به شما درگیری پیوسته را یادآور شود. وضعیت منحصربه‌فرد کنونی جهان این است که در بسیاری از نواحی یک درگیری و کشمکش دائمی که منجر به یک فاجعه‌ی همگانی خواهد شد در جریان است.
این حقیقتاً بین چین و آمریکا در حال روی دادن است؛ و اگر یک نفر به بحران‌های اکنون در خاورمیانه نگاه کند شباهت بسیاری با جنگ‌های سی‌ساله در اروپا دارد که در آن مذاهب و کشورها در حال جنگ بر ضد هم بودند که گاه بر هم منطبق می‌شد و گاهی هم جنگ‌های مجزائی بود؛ و در پایان آن. جدا از تجربیات وحشتناک که در آن تقریباً ۳۰ درصد جمعیت اروپای مرکزی نه به‌وسیله‌ی سلاح‌های کشتارجمعی؛ نابود شد؛ بالاخره به پیمان وستفالی دست یافتند که یک چهارچوب ایجاد کرد که صدها سال برقرار ماند.
حالا من نمی‌گویم که در خاورمیانه هم همچنان چیزی روی خواهد داد ولی هدف سیاست خارجی ما دوری از غرق شدن عمیق در موضوعات بحرانی بایست باشد و الگوی به دست آوردن توافق بین کشورهای اصلی در این لحظه بسیار ناامیدکننده است وقتی‌که به الگوها نگاه می‌کنیم. حوادث؛ اما من امیدوارم که ما در آمریکا جدا از اینکه کدام حزب برنده‌ی انتخابات خواهد شد شروع خواهیم کرد که بر روی یک سیاست درازمدت متمرکز شویم.
بسیاری از همراهان اروپائی و مطمئناً بریتانیا و فرانسه تجربیات درازمدت در این مسئله داشته‌اند ولی خود را از حل بحران کنار کشیده‌اند.
قصد ندارم که بگویم که میدانم چطور باید این کار را کرد ولی فکر می‌کنیم اگر ما اهدافمان را مشخصاً معلوم کنیم و این را بفهمیم که هرقدر زمان پیش برود هنگامی‌که ما درباره‌ی خاورمیانه حرف می‌زنیم خیلی محتمل است که هندوستان هم نقش فعالی را بازی کند چون حیات داخلی هند خیلی به این امر وابسته است بقای هندوستان تحت تأثیر آنچه روی می‌دهد و افراطی شدن ناحیه است.
چین هم درگیر خواهد شد و نقش استراتژیک ایفا خواهد کرد – فکر کنید که همه‌ی این‌ها بشود – جهان جدیدی پدیدار خواهد شد.
ما خیلی بر روی جهانی که ۱۵۰ سال پیش به دست معدودی از کشورهای اروپایی به چنین فرمی ساخته‌شده تمرکز کرده‌ایم. ولی الآن ما باید بفهمیم که نیروهای جدید چه هستند و ضروریات ما کدام است و محدودیت‌های ما چیست. این بدین معنا نیست که من اینجا نشسته باشم و علامه‌ی دهر باشم ولی باید دانست که قبل از اینکه بتوانیم پاسخ‌های درست بدهیم بایستی که سؤال‌های درست بپرسیم. ما همچنان عنصر کلیدی این ابداع باقی می‌مانیم.

جان. جی. همری: خیلی خودخواه بوده‌ام. از کیسه‌ی شما مثل کیسه‌ی خلیفه خرج می‌کنیم. چون هنوز خیلی سؤال دارم؛ اما اجازه می‌خواهم که از شنوندگان شروع کنم تا سوا لاتشان را بپرسند. آقا شما که دستتان بالاست. فقط سؤال بپرسید. راستی اگر شروع کردید به سخنرانی کردن قطعتان می‌کنم و تحقیرتان می‌کنم (خنده‌ی بلند) پس فقط سؤال مطرح کنید. قبول؟

هنری کیسینجر: یعنی خود شما هم بازمی‌خواهید سؤال بپرسید؟

جان. جی. همری: نه قربان؛ من سؤال را تفسیر می‌کنم (خنده؛ قهقهه)

پایان ترجمه

https://www.youtube.com/watch?v=-VMmnWuCneg&feature=youtu.be

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر