شماها را مردم سال‌هاست حذف کرده‌اند.

برای حذف «ملا، چپی، مجاهد» نیازی به فاشیزم نیست.

شماها را مردم سال‌هاست حذف کرده‌اند.

 

نگاه من به‌عنوان یک لیبرال دمکرات به صحنه سیاست ایران این بود که برای ساختن ایران آینده ما نیاز به همه نیروهای سیاسی‌مان داریم. تشکیل شوراها و سندیکاهای کارگری و مزدبگیران اگرچه از اصل‌های منشور اعتقادی من است اما ساختن سندیکای مزدبگیران و تشکل‌هایی نظیر آن قبل از آنکه وظیفه من لیبرال دمکرات باشد، وظیفه سوسیال‌دمکرات ایرانی است.

اما نگاهی به عملکرد و مواضع نیروها و افرادی که دم از حقوق کارگر و مزدبگیران می‌زنند نشان می‌دهد که دغدغه آن‌ها این اهداف مهم نیست بلکه دغدغه آن‌ها و آنچه فکرشان را به خود مشغول می‌کند استفاده از هر موقعیتی حتا دعوای دو عرق‌خور در کافه برای زدن شاهزاده است. فقط کافیست که یکی از آن‌ها پرچم شیر و خورشید به دست داشته باشد. چه شده است که حقوق کارگر، مبارزه با آخوند و اعدام جوانان مبارز در ایران به حاشیه رفته و انگشت رساندن به یک ایرانی دیگر موضوع سیاست این‌ها شده است؟

دلیلش خیلی واضح این است که برای این‌گونه افراد و نیروها حقوق کارگر و سندیکا حرف دلشان نیست. آن‌ها در میدان سیاست حضور دارند که با طرح یک تابلو، یعنی شعار حقوق بشر و حقوق کارگر پز روشنفکری بدهند و در عمل همان را دنبال کنند که در دوران جوانی و ناآگاهی سیاسی‌شان! یعنی مبارزه با محمدرضا شاه را این بار در قالب حمله به رضا پهلوی پی بگیرند.

این‌ها مشکلشان بیشتر عقده شخصی است تا امر سیاست برای نیکبختی ایران و ایرانی! آن‌ها می‌خواهند خشم حاصل از ناکامی که خمینی به دلشان گذاشت را بر سر رضا پهلوی خالی کنند و دغدغه حقوق بشر و حقوق مردم یک تابلو بی‌رنگ و رونق است برای همان است که حرارتی که در مقابل رضا پهلوی نشان می‌دهند را برای حقوق بشر و حقوق کارگر نشان نمی‌دهند. این‌قدر که برای حمله به رضا پهلوی به‌راحتی و اشتیاق دست‌به‌قلم می‌برند برای حقوق کارگر و حقوق بشر و بی‌آبرو کردن خامنه‌ای و خاتمی اشتیاق نشان نمی‌دهند. کار و زندگی را زمین گذاشته‌اند که چرا فلان کس در لندن دیگری را انگشت رسانده است؟ «گنه کرد در بلخ لندن آهنگری انگشت رسان، به واشنگتون زدند گردن رضا پهلوی!» و رها هم نمی‌کنند. آقای بهروز ورزنده می‌نویسند «آقای پهلوی از داشتن یک چهره کاریزماتیک و با‌ آتوریته در بین مردم محروم است» خب آقای ورزنده پس نگران چه هستند؟ یا در جای دیگر می‌نویسند «این‌ها که احتمالاً به دلیل نا‌مأنوس بودن مقوله سلطنت، منشعب از ریشه سلاطین، دیگر تمایلی به استفاده از لقب سلطنت‌طلب را ندارند و بیشتر از لفظ پادشاهی‌خواه استفاده می‌کنند، همگی‌شان، از گروه راسیستی فَرَشگرد (شبکه سیاسی شاهزاده رضا پهلوی) و ایران نوین گرفته تا حزب مشروطه ایران، ترجیحاً خود را در پشت نام شخص رضا پهلوی و تحت عنوان جریان پادشاهی‌خواه ارائه می‌نمایند. (واژه فَرَشگرد دارای مفهوم و ریشه دینی و معادل است با واژه معاد در ادیان سامی). مسلماً نقش ناسیونالیسم آریانژادی در میان سلطنت‌طلبان بسیار تعیین‌کننده است». خب اگر نظر شما در مورد مشروطه خواهان و لیبرال دمکرات‌ها با این بدبینی ژرف عجین شده است دیگر کاری از دست ما برنمی‌آید. این شما هستید که مشروطه‌خواه لیبرال را به‌صف سلطنت‌طلبان رانده‌اید؛ اما ما سر جایمان هستیم و در این مطلب می‌خواهم آینه واقعیت را و جایگاه شماها را در میان مردم از نگاه خودم نشانتان بدهم.

 

مهرداد درویش پور

مهرداد درویش پور دزدی است که با چراغ آمده است. او به‌عنوان جامعه‌شناس نیک می‌داند که خشونت در جامعه سیاسی ایرانی دردی همیشگی بوده و دیروز توسط مجاهد یا چپ انجام می‌گرفته که با کشتن محمد مسعود و ترور مستشار آمریکایی و بمب‌گذاری عجین بوده و در سال‌های اولیه پس از انقلاب با کتک‌کاری و میز به هم زدن و دعوای چپ و مجاهد و یا شکستن و پاره کردن عکس‌های رضا پهلوی بوده و امروز ظاهراً همه آرام شده‌اند و نگاه‌ها به انگشتی است که به باسن آقای هالو رسیده است جامعه‌شناس ما مهرداد درویش پور این انگشت را گواه می‌گیرد و نتیجه می‌گیرد که آن انگشت «بار دیگر زنگ‌های خطر صدای پای فاشیسم در اپوزیسیون را به صدا درآورده است»! و ادامه می‌دهد (پادشاهی خواهان) «به‌جای همبستگی و حمایت از مبارزات مردم ایران و جنبش زن، زندگی، آزادی – پی‌درپی به لمپنیسم و خشونت و تهدید کلامی و فیزیکی برای تحمیل رهبری مطلوب خود متوسل می‌شوند؟». چنین نیست آقای درویش پور. این شما هستید که بجای همبستگی و حمایت از مبارزات مردم ایران حواس‌ها را به آن انگشت سوق می‌دهید. رفتار یک یا چند لمپن را به‌کل مشروطه خواهان و راست لیبرال تعمیم می‌دهید که بتوانید کل این جریان را به خیال خودتان حذف کنید. درویش پور شعار «مرد میهن آبادی» را که ساخته توده کف خیابان‌های ایران بود را که در خارج هم به تقلید از داخل بدون تحلیل محتوایی مردم پی گرفتند را به سلطنت‌طلبان می‌چسباند که آن‌ها را به خیال خود بدنام کند! بگذریم که من نمی‌فهمم مرد میهن آبادی کجایش جای تقبیح دارد؟ کجایش ضد حقوق بشر و ضد زن است؟ مگر شعار «زن زندگی آزادی» ضد مرد است یا الزاماً حقوق کارگر و «اتنیک» یا فدرالیسم را نمایندگی می‌کند که سلطنت‌طلب با طرح شعار «مرد میهن آبادی» بخواهد به مقابله با آن بپردازد؟ مشکل درویش پور در شعار «مرد میهن آبادی» با کلمه «میهن» است. درویش پور با کلمه میهن رابطه جن و بسم‌الله را دارد. او دشمن میهن است و برایش فدرالیسم مقدس است و به هر خس و خاشاکی هرقدر بی‌مقدار مثل انگشتی که به هالو رسید آویزان می‌شود. درویش پور با این تفاسیر سیاست را به لجن می‌کشد درحالی‌که اگر برای خود اعتباری قائل بود اصلاً به این انگشت رسانی نمی‌پرداخت؛ اما او این هزینه را و پایین آمدن شخصیت‌اش را به جان می‌خرد تا بتواند رضا پهلوی و میهن را بزند و تبلیغ فدرالیسم را بکند. می‌خواهد بگوید آن‌که به هالو انگشت رسانده می‌خواهد با فدرالیسم مخالفت کند! نتایج عجیب غریب مهرداد درویش پور که کینه و عناد و دشمنی با ایران و ایرانی و ناسیونالیسم ایرانی از آن می‌بارد فضاحت‌بارتر از آن است که بیش از این قلمم را به گفته‌های نفرت انگیزش آلوده کنم.

سکوت در مقابل حرفه‌ای سخیف امثال درویش پور توسط جمهوری‌خواهان چیزی به‌جز هم‌نظری با درویش پور و امثال او نیست. بسیار خوب، اگر می‌خواهید ما شمشیر را از رو ببندیم این گوی و این میدان!

واقعیت این است که وزن‌کشی واقعی در فردای ایران و در رأی‌گیری‌ها برای انتخاب مجلس مؤسسان به عمل خواهد آمد نه در شمارش تعداد شش یا هفت بار انگشت رساندن به هالو. شما جمهوری‌خواهان بدون آن‌که خود را فریب دهید تصور می‌کنید چه مقدار در میان مردم ایران محبوبیت دارید و چند درصد از نمایندگان موردنظر شما به مجلس مؤسسان و سپس به پارلمان ایران آینده راه خواهند یافت؟ نگاهی به صحنه ایران و کف خیابان نشان می‌دهد که اکثریت مطلق نمایندگان از آن سلطنت‌طلبان افراطی خواهد بود و نمایندگان غیر سلطنت‌طلب احتمالاً از میان اصلاح‌طلبان حکومتی خواهند بود. در این پاردایم جایی برای «ملا چپی مجاهد» نمی‌توان تصور کرد… می‌توان؟؟ واقعیت این است که سال‌هاست که ملا چپی مجاهد نیاز به یک نیروی فاشیست برای حذف شدن ندارند. آن‌ها سال‌هاست که حذف‌شده‌اند. وقتی رأی ندارید چه نیازی به‌زور برای حذف شماها؟ چه نیازی به فاشیسم؟ با توجه به نگاه امثال درویش پور به مردم ایران، وقتی اکثریت مردم در مجلس مؤسسان رأی به‌نظام تمرکزگرا و پادشاهی بدهند چه نیازی به ساواک و داغ و درفش و فاشیسم؟ مردم را از سلطنت‌طلبان نترسانید… اگر با تمامیت ارضی، با نظام تمرکزگرا، با پرچم شیر و خورشید و زبان فارسی و ناسیونالیسم ایرانی مشکل‌دارید از خود مردم بترسید! واکنش حیرت‌انگیز شما به سلطنت‌طلبان و آن انگشت که به هالو رسید چیزی به‌جز اعتراف به این امر نیست که جایی در ایران و میان ایرانیان ندارید! شماها را مردم سال‌هاست که حذف کرده‌اند.

مشکل شما عزیز… مردم ایران هستند. بی‌بی‌سی با حرامزادگی همیشگی انگشت رساندن به عالی پیام را تبدیل به مشکل عمده جامعه ایرانی کرده است و امثال درویش پور و دیگر چپ‌ها به چنین پارادایمی دامن می‌زنند و سؤال اینجاست که این همدلی چپ و بی‌بی‌سی برای چیست؟ درویش پور به این سؤال پاسخ داده است: رسیدن به‌نظام جمهوری! او می‌نویسد «راه گذار به دمکراسی نه از طریق بازگشت به گذشته بلکه عبور از جمهوری اسلامی و نگاه به آینده و استقرار جمهوریت در ایران است!». این‌یک برداشت توهم آمیز مهرداد درویش پور از نگاه به آینده ایران است. آن روز که مردم در ایران نظام پادشاهی را انتخاب کردند مهرداد درویش پور باید دوباره در کلاس جامعه‌شناسی بنشیند و از نو درس بخواند.

محسن کردی

مطالب مربوط

دیدگاه‌های شکست‌خورده اوباما پایان یک دوره سیاسی را رقم زد

تقابل جمهوری‌ و پادشاهی‌ در ایران: چالش‌ها، تجربه‌ها و چشم‌اندازها

پنج اصل که شاهزاده برای گذار پیشنهاد می‌کند

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر