مشکل به نظر میرسد که دولت روحانی توان مقاومت در برابر باد شدید مهرگان سیاست در ایران آخوندزده را داشته باشد. از آنجا که در میان از “صافی استصوابی” گذشتهها روحانی نفر آخر بود و احتمالاً به همین دلیل هم مردم به او رأی دادند، شک نبود که دیر یا زود به اهتمام “رهبر” به همان سرنوشت شوم خاتمی محکوم خواهد شد. دست او و دولتش را در مذاکرات بینالمللی هستهای خواهند بست و درصحنه درونمرزی نمایندگان مجلس همراه با بسیج و کنتراتچیهای پاسدار سرانجام دولتش را فلج و ناکارآمد خواهند ساخت.
مشکل حکومت با “رهبر”های نامشروع و غیردمکراتیک در همین راز نهفته است. دستنشاندگان رهبر را، همانند احمدینژاد، مردم طرد خواهند کرد و هر رئیس دولتی را که از اندک پشتیبانی مردمی برخوردار باشد، دیکتاتورها برنخواهند تافت. رفتار خفتآور نمایندگان مجلس فرمایشی در قبال چهار نامزد روحانی برای وزارت علوم تنها گوشهای از مانورهای برتری جویانه بیت رهبری با رئیسجمهور بهاصطلاح منتخب مردم بود. در اصل استفاده از کلماتی نظیر “دمکراتیک” و “مشروعیت” در ارتباط با رژیمی که از ریشه و پایه برمبنای زور و شکنجه و اعدام مستقرشده است دور از عقل سالم است؛ اما از آنجاکه مشاطهگرانی از نوع جاک استرا، وزیر خارجه اسبق انگلستان، با تردستی سعی میکنند ظاهر فریبنده نظام استبدادی ایران را دمکراتیک جلوه دهند، باید از هر فرصتی برای رسواکردن رژیم و چهره واقعیاش استفاده شود.
همانگونه که پیشتر در این ستون پیشبینی شده بود، این دور از مذاکرات هستهای هم از روز نخست محکوم به شکست بود زیرا از سوئی رهبران جمهوری اسلامی هنوز آمادگی آن را ندارند که از مسیر بیراههای که کشور را کشاندهاند بازگردند و سودای “هستهای شدن” را از سر بدر کنند و از سوی دیگر آقای اوباما با همه نامهنگاریها و قربان صدقه رفتنها، بهویژه هماکنون که کنترل اکثریت مجلس سنا را هم باخته است، بیش ازآنچه تاکنون کرده است نخواهد توانست گام به جلو بردارد. احتمال اینکه در ماه دسامبر دیدار مجدد نمایندگان طرفین قادر به نمایش “معجزهای” بشود نیز بسیار ضعیف است. باآنکه این واپسین فرصت برای طرفین است و با آغاز سال نو مسیحی، همانگونه که چاک هیگل وزیر جنگ آمریکا استعفا داد این امکان وجود دارد که جان کری که تقریباً در همه صحنههای سیاست خارجی آمریکا، از سوریه گرفته تا روسیه، اوکراین، عراق و ایران موفق نبوده است نیز غزل خداحافظی را بخواند. معمولاً رئیسجمهورهای آمریکا در دو سال آخر زمامداریشان، با دعوت از چهرههای نو به کابینه سعی میکنند نفس تازهای در دولت خود بدمند. البته این امکان وجود دارد که پرزیدنت اوباما، پس از شاخوشانه کشیدن با کنگره و سنای منتخب در مورد عفو بیش از پنج میلیون متخلفین از قوانین مهاجرت بدون مشورت، با مشکل تائید مجلس سنای برای همه انتصابات آینده خود قرار گیرد. با ذکر این مقدمات میتوان به این نتیجه رسید که مدت هفت ماه آینده که برای رسیدن به تفاهم پیشبینی شده است، برای هر دو طرف دورانی پرتلاطم و تقریباً غیرقابل پیشبینی خواهد بود. در ایران از آنجا که سرنوشت دولت روحانی با موفقیت در مذاکرات و رفع تحریمها گرهخورده بود، معلوم نیست مخالفان حکومت تا کجا علیه دولت اقدام خواهند کرد. سوای کارشکنیهای احتمالی، باید در انتظار عواقب سوء اقتصادی شکست مذاکرات نیز باشیم.
عواقب اقتصادی شکست مذاکرات و سقوط بهای نفت
از هم اکنون با گرانتر شدن ارزش دلار و افزایش سیدرصدی بهای رسمی نان که درواقع بیشتر مربوط به حذف یارانههای دولتی به نانوایان است و باید در دولت احمدینژاد اعلام میشد، آثار و نتایج اقتصادی شکست مذاکرات هرروز بیشتر آشکار خواهد شد. از سوی دیگر عکسالعمل بازار دلار به شکست مذاکرات بیش از معمول بود. دلاری که در حدود سه هزار تومان معامله میشد، اکنون در حواشی سه هزار و پانصد تومان خریدوفروش میشود. باآنکه بخشی از این جهش ناگهانی را میشود موقتی دانست، چون بسیار بودند کسانی که به امید حصول موفقیت در مذاکرات خرید دلار را به تعویق انداخته بودند و اکنون سراسیمه به بازار خرید هجوم آوردهاند، اما بازهم با در نظر گرفتن شکست مذاکرات و احتمال بروز حوادث غیرقابل پیشبینی طی این وقفه هفتماهه، جهت حرکت دلار تصاعدی خواهد بود بهاحتمال زیاد امکان دارد تا مدتزمانی نهچندان دور از مرز حساس پنج هزار تومان هم بگذرد. یکی از دلایل خرید دلار ترس مردم از خطر تورم است. در ایران دلار هم مانند طلا یکی از پناهگاهها است که مردم برای حفظ ارزش دارائیهای خود در برابر خطر تورم به آن پناه میبرند.
در ماههای آینده دولت روحانی بدون شک با یکی از حساسترین شرایط اقتصادی کشور دستبهگریبان خواهد بود. از سوئی بهای نفت به وضع غیرمنتظرهای بیش از سی درصد سقوط کرده است و این مشکل، دولت را ناچار به تجدیدنظر در بودجهای خواهد کرد که مبنای آن بر اساس بشکه نفت نزدیک به نود دلار بود و اکنون باید با نفت بشکهای هفتاد دلار تجدید محاسبه شود. البته به امید آنکه بهای نفت بیش از این سقوط نکند، با در نظر گرفتن سقف درآمد صادرات نفتی کشور یعنی حق برداشت فقط هفتصد میلیارد دلار در ماه، سقوط بهای نفت آنقدرها برای جمهوری اسلامی فعلاً مشکلآفرین نیست زیرا با سقوط بهای نفت، امکان فروش بیشتر تا سطح مبلغ درآمد موردتوافق امکان تعدیل وجود دارد. اشکال اساسی در این است که حتی اگر این مبلغ ناچیز برای مخارج عادی کشور بهسختی کفایت کند، بازهم همه امکانات سرمایهگذاری در کشور برای مدت نامعلومی فدا خواهد شد.
هفت ماه دیگر بلاتکلیفی سیاسی و اقتصادی میتواند منجر به عواقب غیرقابل پیشبینی سیاسی و اقتصادی شود. هماکنون ایران موضع تاریخی خود را در میان کشورهای صادرکننده نفت بهطور محسوسی از دست داده است. به علت عدم امکان سرمایهگذاری در صنایع گاز و نفت، همسایگان ما بهویژه عراق و قطر از موقعیت ضعیف ایران مشغول سوءاستفاده و بهرهبرداری هستند. عدم پیشرفت در توسعه میدانهای گازی در پارس جنوبی که با قطر مشترک هستیم، موجب شده است که سالانه در حدود بین بیست تا سی میلیارد دلار از منافع ما را دیگران تصاحب کنند. هرروز و ماه که میگذرد و تعمیرات و سرمایهگذاریهای ضروری در صنایع نفت و گاز به علت تحریمهای هستهای انجام نمیپذیرد فرصتهای گرانبها و جبرانناپذیری از دست میرود. هفتصد میلیون دلار “خیرات” به ملتی که باید هماکنون و با همین قیمتهای بینالمللی، ماهانه حداقل ده برابر آن درآمد داشته باشد اهانت و اجحاف به ملت ایران است اما بخش اعظم این مسئولیت بر دوش زمامداران نابخرد رژیم بهاصطلاح اسلامی است.
پاریس: دوشنبه یکم ماه دسامبر ۲۰۱۴