از عجایب روزگار است که با چنین سرعتی تجربه دوران ناکام ریاست جمهوری خاتمی به فراموشی سپرده شده است و پارهای اشخاص سادهلوح از امامزاده روحانی انتظار معجزه دارند. خاتمی را برای فرار از عقوبت جنایت میکونوس آوردند و زمانیکه کشورهای اروپائی فریب لبخندهای او را خوردند و روابطشان را با جمهوریاسلامی عادی ساختند دیگر نیازی به وجود او نبود. امروز هم روحانی را آوردهاند تا از شر تحریمها رها شوند. ماهیت نظام جمهوریاسلامی دستخوش هیچگونه تغییری نشده است. فساد و تباهی، ظلم و تجاوز به حقوق شهروندان، قلدری و چپاول اموال مردم کماکان ادامه دارد. عنوان رئیس جمهور در کشوری که همه قدرتها در دست یک فرد انتخاب نشده متمرکز است، بیشتر به یک شوخی تلخ شباهت دارد. زمانیکه در مجلس دست نشانده خمینی برایش قانون اساسی مینوشتند آنقدر اختیارات رئیس جمهور را محدود کرده بودند که آیتالله منتظری سادهلوحانه پرسیده بود با چنین شرایط و محدودیتهائی کدام الدنگی حاضر است رئیس جمهور شود؟
***
این روزها مثل این که بر خلاف نصیحت “رهبر معظم” دارند این داستان حیف و میل هشتصد و اندی میلیارد دلار ناچیز را بیخودی “کشش” میدهند تا بالاخره باز این هم برای رهبر یک دردسر تازه شود. از کی تا حالا قرار شده کسی در این رژیم حساب به ملت پس بدهد که حالا چند تازه بدوران رسیده یقه احمدینژاد، رئیس جمهور سوگلی رهبر را چسبیدهاند و از او حساب میخواهند؟ مگر ستاد اجرائی فرمان “امام”، زیر نظر “رهبر،”به کسی حساب پس میدهد؟ مگر بنیاد مستضعفان که همانند دیگر ارگانهای انقلابی هزارها میلیارد تومان اموال مردم را بلعیده است، جزبه “آقا” به کسی حساب پس میدهد؟ اصلا کی گفته در مملکتی که هنوز پس از سی و پنج سال در حال “انقلاب” است باید حساب پس داد؟ طرح این مباحث دست کم فرصتی ایجاد کرده است تا گوشهای از منازعات درونی رژیم وفساد و تباهی گسترده آن هویدا شود. در این روزها، هم زمان با ریزش ممتد اعتبار و تسلط “رهبرمعظم”، ناظر بر شدت و خشونت نزاع بر سر قدرت و غارت سرمایههای کشور هستیم. ما بارها در این ستون یادآور شدهایم که سرانجام عامل اصلی ریزش و نابودی نظام کنونی، فساد حکومتی و فروپاشی اقتصاد کشور خواهد بود. با آنکه عوارض و نتایج فساد و ندانمکاریهای حکومت که بر جامعه تحمیل میشود تدریجی است، زمانی که رویهم انباشته شود تأثیراتی عمیق دارد. اشتباهات اقتصادی حکومت موضوعی نیست که آثار آن از روزی به روز دیگر قابل مشاهده باشد. همانگونه که امروز در مورد دولت پیشین و احمدینژاد مشاهده میکنیم مدتها طول کشیده است تا بر اثر اشتباهات بیشمار او در امور اقتصادی کار به بحران امروز کشیده شود. مشکلاتی را که امروز اقتصاد ایران با آن رو به رو است نباید یکپارچه به حساب تحریمهای خارجی واریز کرد. به احتمال بسیار زیاد حتی اگر تحریمی هم وجود نداشت بیش از هفتاد درصد مسائل و مصائب کنونی در زندگانی روزمره مردم همچنان به جای خود باقی میبود.
مشکل نفس نظام جمهوریاسلامی است
مشکل، نفس وجود نظام جمهوریاسلامی است که از نخستین روزهای روی کار آمدنش نه تنها از فهم ساختار و پیچیدگیهای اقتصاد مدرن بیخبر و ناآگاه بود بلکه تعمداً با دانشستیزی و یاغیگری منکر علم اقتصاد شد. اگر امروز جانشینان احمدینژاد ناچار به اذعان فشار روز افزون تورم بیش از چهل درصدی و سیر صعودی بیکاری شدهاند، در بدو امر رهبر و دیگر مسوولان رژیم با اقتدا به کلمات قصار آیتالله خمینی در مورد نفی علم اقتصاد دلخوش بودند. آنگاه که اقتصاددانان دلسوز و برجسته کشور در مورد مسائل و مشکلات اقتصادی کشور اظهار نگرانی میکردند، یا مورد بیاعتنایی و تمسخر قرار میگرفتند و یا خود را در پشت میلههای زندان مییافتند. از آنجا که نتیجه اشتباهات اقتصادی حکومت بر روی هم انباشته میشود، آنهائیکه قضاوتشان بر مبنای ظاهر مسائل است، از درک اثرات آن عاجزند. در مورد حکومتاسلامی مسأله از این هم پیچیدهتر است زیرا رهبر نظام هم همانند احمدینژاد معتقند است اقتصاد غربی نمیتواند پاسخگوی مسائل ایران باشد. مسأله اساسی آن نیست که این حضرات باید در باره اقتصاد صاحب نظر باشند. در دنیای امروز بسیاری از رهبران سیاسی در مورد مسائل مالی و اقتصادی الزاماً دارای تخصصی ویژه نیستند اما آنقدر عقل و درایت دارند که در پیرامون خود از وجود شایستهترین کارشناسان بهرهمند شوند. متاسفانه پارهای از آنهایی که امروز سعی میکنند با حمله به احمدینژاد برای خود سپر بلائی بسازند همان کسانی هستند که برای تداوم ریاست جمهوری او آرای مردم را دزدیدند و زمانی که با اعتراض میلیونی مردم مواجه شدند نداها و سهرابها و صدها دیگر جوان ایرانی را بیرحمانه به شهادت رساندند. امروز هم هیچ چیز عوض نشده است. بازی همانست که بود. بازیگران برحسب ضرورت زمان جابجا شدهاند.
بازهم بوی کباب؟
دوران خاتمی را به خاطر آورید و آن امیدهای بربادرفته و خیالات واهی. هر کسی در ظن خود آن خاتمی را که آرزو میکرد ساخته بود. حرفهای دلنشین و وعدههای سید خندان بخش بزرگی از جوانان را فریب داد. چندی نگذشت که “جامعه مدنی” کذائیاش را گفت و به “مدینه النبی” تبدیل شد. دولتی که دوران عمرش با قتلهای زنجیرهای و یورش به دانشگاه آغازشده بود، آنقدر از مردم و خواستههای آنها فاصله گرفت تا سرانجام کارش به کتک خوردن وزیر کشورش در مجلس کشید و شخص رئیس جمهور همآنند سپهدار رشتی به “بیاختیاری” و “تدارکچی” بودن خود اعتراف کرد. آیا هم اکنون، یکبار دیگر، آن کمدی تراژیک در شرف تکرار نیست؟ کدام یک از وعدههای رئیس جمهور منتخب شانس برآورده شدن دارد؟ برعکس، به خاطر دهنکجی به رئیس جمهور منتخب دستور دادهاند سرعت سربه نیست کردن شهروندان بیپناه با به دارآویختن در ملاءِعام دو برابر شود تا همگان بدانند که رئیس جمهور منتخبشان هیچکاره است و آراءِ مردم پشیزی ارزش ندارد. همانگونه که ایشان حتی در انتخاب اعضای کابینهاش از آزادی عمل برخوردار نبود، اکنون هم اجازه ندارد بدون صلاحدید “آقا” دست از پا خطا کند و هر آنگاه که اندکی جز در مسیر اوامر وی حرکت کند و یا در تملقگویی کوتاهی نماید، برادران لاریجانی که به امر آقا یکی بر مسند ریاست قوه قانونگذاری نشسته است و دیگری بر قوه قضائیه صدارت میکند حسابش را خواهند رسید. همانگونه که در سازمانهای مافیائی افراد چارهای جز اجرای اوامر ندارند، در نظام جمهوریاسلامی نیز عناوین و مقامات رسمی بازیچهای بیش نیستند.
از عجایب روزگار است که با چنین سرعتی تجربه دوران ناکام ریاست جمهوری خاتمی به فراموشی سپرده شده است و پارهای اشخاص سادهلوح از امامزاده روحانی انتظار معجزه دارند. خاتمی را برای فرار از عقوبت جنایت میکونوس آوردند و زمانیکه کشورهای اروپائی فریب لبخندهای او را خوردند و روابطشان را با جمهوریاسلامی عادی ساختند دیگر نیازی به وجود او نبود. امروز هم روحانی را آوردهاندتا از شر تحریمها رها شوند. ماهیت نظام جمهوریاسلامی دستخوش هیچگونه تغییری نشده است. فساد و تباهی، ظلم و تجاوز به حقوق، شهروندان، قلدری و چپاول اموال مردم کماکان ادامه دارد. عنوان رئیس جمهور در کشوری که همه قدرتها در دست یک فرد انتخاب نشده متمرکز است، بیشتر به یک شوخی تلخ شباهت دارد. زمانیکه در مجلس دست نشانده خمینی برایش قانون اساسی مینوشتند آنقدر اختیارات رئیس جمهور را محدود کرده بودند که آیتالله منتظری سادهلوحانه پرسیده بود با چنین شرایط و محدودیتهائی کدام الدنگی حاضر است رئیس جمهور شود؟ از اینرو نباید از احمدینژاد سراغ هفتصد و اندی میلیارد دلار زبان بسته را گرفت. او نیزدر این نظام “تدارکچی” دیگری بوده است.
پاریس:جمعه ششم دسامبر۲۰۱۳