گفتگو با داریوش همایون مبارزه و مبارزان را رها نباید کرد

خیزش ۲۲ خرداد نشان داد که مردم، بیشتر شان جوانان، با این رژیم مشکل وجودی دارند. سرکوب جنبش بر پهنا و ژرفای ورطه ای که جمهوری اسلامی در آن خواهد افتاد افزود.

تلاش ــ دو هفته‌ای از اعلام نتیجه دستکاری شده انتخابات و ایستادگی دو نامزد اصلاح طلب برخواست ابطال انتخابات می‌گذرد. مقاومت مردم از جان گذشته، به ویژه جوانان و زنان جای هیچ تردیدی در حمایت بی‌دریغ آنها از این آقایان و مبارزه برای کسب حقوقشان باقی نمی‌گذارد. لطفا در درجه نخست بفرمائید تأثیر این ایستادگی ها تا همین جا بر روی دستگاه حکومت چه بوده است؟

د.ه. ــ خیزش ۲۳ خرداد (خرداد در قاموس سیاست ایران دارد جای مرداد پنج شش دهه گذشته را می گیرد) بزرگ ترین حرکت اعتراضی ملی در سی ساله گذشته است و اگرچه (هنوز) نه در ابعاد و نه در فرا آمد به پای حرکت آن سال ها نرسیده رژیم را از پایه های ش لرزانده است. جمهوری اسلامی با هر درجه سرکوبگری دیگر نمی تواند آسیب پذیری مرگبار خود را چاره کند. توده عموما جوانی (هفتاد در صد جمعیت) که به نظر می رسید تن به وضع موجود داده است و گریز خود را از راه های دیگر می جوید به دراماتیک ترین وضع در برابر سرکوب وحشیانه ایستاده است. رژیم آخوندی رویارو با چالشی این چنین سنگین ناگزیر دچار دگرگونی های مهم خواهد شد ــ از سپاهی و بسیجی تر شدن تا گشادن دروازه ها بر دگرگونی های بنیادی.

تلاش ــ خامنه‌ای و نیروهای نظامی حامیش هیچ ابائی از به نمایش گذاشتن قدرت سرکوبگری و تصمیم به ریختن خون هر چه بیشتر مردم ندارند. پیش از پرداختن به جبهه مبارزه مردم، بفرمائید ارزیابی شما از موقعیت جبهه سرکوب چیست؟ قدرتی که نشان می‌دهد تا کجا دوام خواهد آورد؟

د.ه. ــ در کوتاه مدت توانائی سرکوب رژیم به اندازه ای خواهد بود که آن را نگهدارد. ولی در کارساز بودن سرکوب جای تردید است. سلاح سرکوب در ابعادی که جمهوری اسلامی نمی تواند به آن برسد در کشور های فراوان کند شده است. سرکوب با طبیعت گردش کار یک جامعه ناسازگاری دارد و دیر یا زود از اثر خواهد افتاد. در جامعه نیرو های دیگری نیز هستند. در این عصر توده ها که ما زندگی می کنیم هر رژیمی سرانجام مغلوب مردم خواهد شد. خیزش ۲۲ خرداد نشان داد که مردم، بیشتر شان جوانان، با این رژیم مشکل وجودی دارند. سرکوب جنبش بر پهنا و ژرفای ورطه ای که جمهوری اسلامی در آن خواهد افتاد افزود.

تلاش ــ پس از حوادث اخیر در تحلیل‌ های بسیاری چه در رسانه‌های ایرانی و چه بین المللی آشکارا سخن از دگرگونی بنیادین در ساختار رژیم اسلامی می‌شود. صحبت از تغییر آن از حکومت فقها به حکومت نظامیان است. با وجود رهبری خامنه‌ای به عنوان ولی فقیه و شورای نگهبان و شورای خبرگان رهبری با بخش بزرگتر آخوندی آیا چنین ارزیابی درست است؟

د.ه. ــ ما از چهار سال پیش شاهد سپاهی شدن تدریجی حکومت اسلامی بوده ایم. احمدی نژاد که با استراتژی “چراغ خاموش” سپاه در بار نخست پیروز شد هرچه توانسته اختیار کشور را به عناصر سپاهی داده است. او در پایگان مذهبی و محافل رهبری آخوندی جایگاهی ندارد. پایه های قدرت او سپاه است و بخشی از جامعه که هم بسیار مذهبی از نوع خرافی آن و هم بسیار خریدنی است. این بار او با استراتژی چراغ روشن (دزدی آشکار انتخابات) و به زور سرنیزه سپاه انتخاب شده است و بیش از پیش در سویه (جهت)سپاهی کردن حکومت پیش خواهد رفت .رهبری سنتی جمهوری اسلامی به خطر افتاده است و خامنه ای واپسین ولی فقیه خواهد بود. اگر رژیم اسلامی بپاید بیشتر در صورت سپاهی-مافیائی-امنیتی خواهد بود. این در طبیعت رژیم های دیکتاتوری است که به درجات گوناگون ارتشی و امنیتی می شوند.

تلاش ــ شایعه برکنار کردن تعدادی از فرماندهان سپاه، اعلام نظرات قالیباف شهردار تهران و از فرماندهان نظامی سابق در بی نتیجه بودن سرکوب مردم، مواضع یکی به نعل و یکی به میخ محسن رضائی کاندیدای سوم که فرمانده کل سپاه در جنگ هشت ساله بود، مخالفت های لاریجانی با احمدی نژاد که وی نیز زمانی از فرماندهان امنیتی ـ سپاهی بود و…، نمی تواند حکایت از یکدستی سپاه داشته باشد. کسانی که امروز به معنای واقعی قدرت حکومتی را در دست دارند، تا کجا می توانند روی این نیرو برای سرکوب مردم حساب کنند؟ این که گفته می شود سپاه خود مدعی قدرت و انحصار آن است، تا چه حد می تواند صورت عملی و واقعی به خود گیرد؟ آیا سپاه مانند سایر نیروهای نظامی برای استقرار یک حکومت نظامی از یکدستی و دیسیپلین فرمانبری کامل برخوردار است؟

د.ه. ــ هیچ گوشه جمهوری اسلامی یک دست نیست و سپاه به همچنین. به ویژه که خامنه ای نیز صرفه خود را در اختلاف انداختن و بازی کردن میان جناح های سپاه می داند. ولی امروز سپاه هم در برابر مردم است هم با رهبران نسل اول رژیم روبه روست و می باید از جایگاه ممتاز و قدرت فزاینده خود دفاع کند. در آستانه حرکت قطعی برای گرفتن قدرت سیاسی ــ اگر چه فعلا در عمل و نه به طور رسمی ــ بدنه سپاه می تواند متحد بماند. (کسانی که نام بردید قدرتی در سپاه ندارند). آنچه از اختلاف نظر ها بروز کرده است به دستگاه حکومتی به طور کلی بر می گردد که پس از بحران انتخابات و خیزش مردمی دیگر نخواهد توانست مانند گذشته یگانگی ظاهری خود را حفظ کند. نسل اول رهبری حکومت اسلامی از همه سو به ویژه سپاه زیر تهدید و از درون به دو پاره شده است.

تلاش ــ در بسیاری از نامه‌های سرگشاده و فراخوانها دائماً از آیت الله های بزرگ خواسته می شود که به نفع مردم و به دفاع از دو نامزد معترض وارد میدان شوند. اما تا کنون جز تعداد محدودی از چهره های سرشناسی که آنها نیز سالیانی است حساب خود را از این حکومت جدا کرده اند، ما شاهد حرکت علنی و تعیین کننده ای از سوی این گروه نبوده ایم. آن چه هم که در باره تلاشهای رفسنجانی گفته می شود و با توجه به سکوت وی بیشتر به شایعات می ماند. شما نیز در تحلیل های خود تا کنون از طرف سوم مبارزه قدرت یعنی روحانیت سنتی که به عقب رانده می‌شود، یاد کرده‌اید. نمود مبارزه این جبهه سوم را کجا می بینید؟

د.ه. ــ دست به دامن آیت الله های بزرگ شدن از “غلط های مشهور” سیاست ایران است. آن آیت الله ها تا هنگامی بزرگ اند که تصمیم های سیاسی نگیرند. آنها در بحران های سیاسی همواره می کوشند در طرف بازنده نباشند. گفته اند که زبان را برای آن به انسان داده اند که چیزی نگوید. سیاست پیشگان جهان سومی و دیپلمات ها که بهتر از همه معنای این سخن را می دانند بیش از شاگردان آن آیت الله ها به شمار نمی آیند. نامه نوشتن موسوی به آیت الله ها جز یک اقدام تبلیغاتی نبود. رفسنجانی به رغم مقامات و پیوستگی های ش سخت آسیب پذیر است و در چهارچوب تنگی حرکت می کند. او می باید نگران بسیار چیز ها باشد ــ از خانواده تا نظام ــ ولی خاموشی او نشان بی حرکتی نیست. او رهبری جناح مخالف درون رژیم را در دست دارد.
احمدی نژاد در مناظره مشهورش نخستین تیر مرحله تازه و سخت تر نبرد قدرت را شلیک کرد. او و فرماندهی سپاه پشت سر او تا هر جا بتوانند برای به عقب راندن رهبری سنتی خواهد رفت. مانع اصلی او نه رفسنجانی که خامنه ای است که نمی خواهد دست رئیس جمهوری نا منتخب بیش از اینها گشاده باشد. آنچه به روشنی می توان دید صف بندی تازه ای است که در درون نظام شکل می گیرد و از درجه ای از موازنه نیرو ها برخوردار است و به خامنه ای فرصت تازه ای برای نگه داشتن نقش داور می دهد. او هیچ گاه رهبر ایران نبود و پس از دزدی انتخابات، رهبری رژیم را نیز از دست داد و رهبر بخش رسوا تر آن شد. اکنون باز می تواند رهبر رژیم باشد زیرا هر دو طرف به او نیاز دارند. سخنان اخیر ش در باره مدارا و ملایمت متوجه مردمی که قربانی سرکوبگری شده اند نبود. او می خواهد دو طرف را از ضربه زدن به رژیم باز دارد و نگذارد یکی از آنها پیروزی قطعی به دست آورد.

تلاش ــ حضور چندین صدهزار نفری و به روایت های بسیار میلیونی مردم در خیابانها با حضور علنی رهبران کنونی مقاومت مردم در صفوف آنها در روزهای نخست به تدریج به درگیری های شدید خیابانی میان دسته های پراکنده مردم از یک سو و نیروهای نظامی و انتظامی و همچنین چماقداران سواره و پیاده از سوی دیگر بدل شد، آن هم بدون حضور آشکار رهبران. آیا این نشانه ای از تغییر وضعیت و موقعیت جبهه مبارزات مردمی است، اگر بله، تغییر به کدام سمت و سو؟

د.ه. ــ باید در نظر داشت که بهانه تظاهرات مردمی دزدی آشکار انتخابات بود و رهبری آن را طبعا موسوی بر عهده داشت که برنده اصلی انتخابات است. سرکوب تظاهرات شعار ها را رادیکال تر کرد، چنانکه همیشه پیش می آید، و موسوی اگرچه تا نیمه راه آمد به علت بستگی اش به نظام نمی توانست از رهبری اعتراض به رهبری جنبش مردمی برای تغییر، دگردیسی یابد. اما همان اندازه که ایستاده است و به مبارزه خود، در واقع با خامنه ای ادامه می دهد به زنده ماندن جنبش کمک می کند. کروبی از او هم پیش تر رفته است؛ و این ویژگی خیزش ۲۲ خرداد را کسانی که از حال و هوای ۲۲ بهمن بیرون نمی آیند می باید همواره در نظر داشته باشند: این بار رهبران دنباله رو مردم هستند. اکنون انتخابات موضوع اصلی نیست، مردم با همه رژیم در افتاده اند و همین که به گفته یک ناظر امریکائی رژیم را برهنه کردند دستاورد بزرگ شان در این دور اول است. ولی جنگ سیاسی ادامه دارد. کروبی و موسوی می باید جای خود را در این موقعیت تازه پیدا کنند و به نظر می رسد که با موج راه می آیند.

تلاش ــ در یکی از مصاحبه های اخیر خود در پاسخ به یکی از پرسشگران به این نکته اشاره داشتید، که مردم باید خود را برای مبارزات بلند مدت تری آماده کنند. از این سخن شما می توان این برداشت را کرد که مبارزات مردم با رژیم اسلامی یک مرحله دیگر را پشت سر گذاشته بدون آن که بتواند به نتیجه قابل لمسی در این لحظه به نفع خود دست یابد. اگر این برداشت درست باشد، مراحل بعدی که نیروهای مردمی باید خود را برای آن آماده سازند چگونه خواهد بود؟

د.ه. ــ نمی توان پنداشت مردمی که به دزدی انتخاباتی چنان پاسخی دادند در هم کوفتن تظاهرات مسالمت آمیز و قربانیان خشونت رژیم را فراموش کنند. رژیم اسلامی با اطمینان بیشتر بیش از پیش بر شیوه های ترور ــ ترساندن و خفه کردن صدا های مخالف و از میان برداشتن کانون های مقاومت تکیه خواهد کرد. مردم نیز طبعا درپی چاره های تازه ای برخواهند آمد تا فضای فعالیت خود را گسترده تر سازند. شیوه های گوناگون مقاومت مدنی تا آنجا که امکان داشته باشد؛ آگاهی دادن و نگهداشتن روحیه ها تا دچار نومیدی نشوند؛ بیش از همه حفظ ارتباط ها و شبکه اجتماعی که در این ماه ها ساخته شد. سپهر سایبر cyber sphere یکی از مهم ترین میدان های نبرد در این مرحله تازه است که در گذشته جوانان دست بالا تر را در آن داشتند و اکنون خود را با چالش دشوار تری روبرو می یابند. ایران با ولایت فقیه و رئیس جمهوری که خود را مایه نکوهش و تحقیر همگانی کرده اند صحنه پیکار هائی شده است که زور برهنه بسیج و پاسدار در آن به کار نخواهد آمد.

تلاش ــ هر چند نیروهای سکولار و آزادیخواه عموماً از کارزار انتخاباتی که امکان طرح مطالبات دمکراتیک و آزادیخواهانه مردم را برای نخستین بار با صراحت هرچه بیشتری فراهم ساخت، دفاع کردند و حتا بعضی از آنها به یکی از نامزدهای اصلاح طلب نیز رأی دادند، اما در بیانیه ها و اعلامیه های برخی از آنها نشانه هائی از تردید و دودلی از این عمل مشاهده می شود. در ذهن هائی حتا خاطره شرکت در انقلاب اسلامی و دفاع از رهبری آن زنده شده است. بعضاً شعارهای آمیخته به باورهای مذهبی از سوی کسانی که رهبری مبارزه در این چند روزه را برعهده گرفته اند، این اذهان را به تردیدهای بیشتری می اندازد، به ویژه دست به دامن رهبر انقلاب شدن و اعلام تعهد به آرمانهای نخستینی انقلاب اسلامی توسط مهندس موسوی هراس بیشتری از یک انحراف دوباره به دلهای آنها می اندازد، هر چند که بنا بر سرشت مبارزاتی شان، نتوانند از حمایت مبارزات مردم و قرار گرفتن در کنار آنها چشم بپوشند. برعکس این نیروها، شما با صراحت و بدون هر گونه پروائی از مواضع مذهبی، دربست از این مبارزات و حتا از رهبری آن دفاع می کنید. چه نشانه‌هائی شما را در این حمایت چنین مطمئن می سازد، که مرددان آن ها را نمی بینند؟

د.ه. ــ ما در بیرون می باید گوش های خود را به تحولات درون بچسبانیم و نه در پی رهبری مردم باشیم و نه دنباله رو کسانی که با هزار ملاحظه و سازشگری اجازه فعالیت می یابند. مسئله ما نه اشخاص است نه انتخابات، بلکه پیشبرد پیکار مدنی است که به رهبری طبقه متوسط و پیشتازی نسل جوان ایرانیان جریان دارد. ما در بیرون نمی باید چنان رفتار کنیم که گوئی در درون به سر می بریم. آزادی عمل ما مزیتی است که شرکت در انتخابات رژیم و مانند های آن از ما می گیرد. نیرو های درون با همه روشن بینی خود که از بیشتر ما درگذشته است نمی توانند و نمی باید در این مرحله سخن آخری را بگویند. ولی آن سخن می باید گفته شود و ما در بیرون می توانیم.
نکته بعدی هراس از تکرار تجربه انقلاب اسلامی است. ولی آن انقلاب هرگز در هیچ جای جهان تکرار نخواهد شد؛ تصویر هیچ کس دیگری در ماه نخواهد افتاد. این جنبش در همه چیز با انقلابی که خود را محو خمینی کرده بود تفاوت دارد. از ترکیب جمعیت گرفته تا گفتمان جامعه تا کیفیت رهبری آن، که در هر گام دنباله رو جنبش است وگرنه بی ربط خواهد شد. موسوی ناگزیر است از درون سیستم کار کند ولی مردم با ریختن به خیابان ها و کشته دادن او را وادار به ایستادن در برابر رهبر کرده اند. او عملا به موج تغییر پیوسته است. الله اکبر گفتن مبارزان از بام ها تاکتیکی بسیار هوشمندانه است. به آنها نمی توان تیراندازی کرد.
به همین ترتیب کسانی که پشتیبانی از مبارزه موسوی را انحراف از اصول می دانند غافل اند که اصل مبارزه در آن صد ها هزاری است که فریاد آزادیخواهی سر دادند و خود را آماج سلاح های آدمکشان و اوباش خامنه ای – احمدی نژاد ساختند. آنها از نامزدی موسوی یا کروبی در انتخابات باره کوبی ساختند که دژ رژیم ولایت فقیه را از پایه به لرزه انداخت. ما نمی توانیم از مبارزه و حقوق آنان پشتیبانی کنیم ولی از موضوع مبارزه بترسیم. نمی توانیم کسانی را که به خیزش پیوسته اند آزمون عقیدتی کنیم و گذشته ها شان را به رخ بکشیم و محکوم بدانیم. در این جامعه فرصت طلبان حتی آنها که از فرصت طلبی به رنگ جماعت در آمده اند جای خود شان را دارند. رژیم از هیچ چیز بیش از این حق به جانبی ها خوشحال نخواهد شد.
غم جایگاه آینده خود را داشتن از این هم نامربوط تر است. هنوز هیچ نشده است که کسانی ترس عقب افتادن در مسابقه پس از جمهوری اسلامی را داشته باشند. اگر مردم ایران بتوانند خود را از این رژیم رها سازند میدان برای همه گشاده خواهد بود که سخن خود را بگویند و خود را عرضه کنند تا چه قبول افتد و چه در نظر آید. اکنون زمان این ملاحظات نیست. سراسر منظره ایران دگرگون شده است. می باید تغییر کرد و نو اندیشید.

تلاش ـ آقای همایون با تشکر از شما

مطالب مربوط

خیزش جامعه شهروندی ایران

شکست در غزه و چشم‌انداز سیاست عربی رژیم اسلامی

میدان مبارزه بر همه گشاده است

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر