جمعه, ۱۴. آذر , ۱۴۰۴

ملاحظاتی در بارهء کنفرانس پیش روی مونیخ

کنفرانس امنیتی مونیخ

 

1  )  چند روزی بیشتر تا «همایش همکاری ملی برای نجات ایران» – که به دعوت و میزبانی شاهزاده رضا پهلوی و با هدف «ارائهء نقشهء راه برای گذار دموکراتیک و بازسازی کشور» برگزار می‌شود – باقی نمانده است. من اگرچه بیش از آنچه از دعوتنامهء این همایش نقل کردم اطلاع دیگری در مورد جزئیات برنامه‌هایش ندارم اما، فکر می‌کنم که این همایش «می‌تواند» مرحله‌ای مهم در روند بلند آلترناتیو سازی در برابر حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان باشد.

من بیست سال است که دریافته و مکرراً گفته و نوشته‌ام، که برای منحل کردن یا برانداختن یک پدیده، وجود آلترناتیوی برای مقابله با آن ضرورت دارد و بدون وجود چنان آلترناتیوی، از یکسو ممکن است که پدیدهء موردنظر برجا بماند و یا از سوی دیگر، اگر بهر دلیلی از هم بپاشد جایش را یا دیکتاتوری و یا هرج‌ومرج و تفرقه و جنگ بین جویندگان قدرت می‌گیرد. اکنون نیز باور دارم که «همایش مونیخ» توان آن را دارد که مقدمات ایجاد آلترناتیوی را فراهم سازد که سال‌هاست منتظر‌اش بوده‌ایم.

آشکار است که از یکسو شکل‌گیری یک آلترناتیو منوط به بوجود آمدن شرایطی خاص است و از سوی دیگر، اکثر آن شرایط در وضعیت کنونی کشورمان بوجود آمده‌اند، هم‌زمانی نارضایتی آشتی‌ناپذیر ملت ایران از حکومت اسلامی و میل وافرش به داشتن آزادی‌های غیرایدئولوژیک و همه‌جانبه، با مساعد شدن فضای بین‌المللی هم‌زمان شده است؛ آن‌گونه که در این ۴۶ ساله هیچ‌گاه شرایط منحل کردن حکومت اسلامی مسلط بر ایران این‌گونه فراهم نبوده است.

در این میان، اپوزیسیون سکولار دموکرات ایران، بخصوص در خارج کشور، از دو بخت نیک عمده هم برخوردار بوده است: نخست اینکه شاهزاده رضا پهلوی را، به‌عنوان شناخته‌شده‌ترین شخصیت ایرانی در سطح ملی و بین‌المللی، در میان خود دارد؛ و دو دیگر اینکه این شاهزاده، یک ایرانی سکولار دموکرات است که پایهء تفکر و تلاش خود را تنها بر شالودهء سه محور حداقلی نهاده است: حفظ تمامیت ارضی ایران و یکپارچگی ایرانیان، تلاش برای استقرار سکولار دموکراسی در ایران و مبتنی کردن این سیستم بر مفاد اعلامیه جهان‌گستر حقوق بشر؛ اموری که راه را برای استقرار حاکمیت ملت می‌گشایند.

 

2  ) من، با جمع‌کردن ملاحظات فوق امیدوار شده‌ام که اکنون، در روند طولانی ساختن یک آلترناتیو، به بزنگاهی رسیده‌ایم که همایش مونیخ می‌تواند به‌صورت مرحله‌ای مهم از آن عمل کند؛ و اجازه می‌خواهم تا در ادامهء مطلب، مختصری از مراحل این روند را توضیح داده و نشان دهم که ساختن و پیروزی آلترناتیو نه امری ناگهانی، بلکه حاصل تلاقی شرایط عینی و ذهنی، تاریخی و ساختاری است و چرا – اگر نشست مونیخ به درستی برگزار شود – می‌توان امیدوار بود که سکولار دموکرات‌های ایران (که هرگز شامل تجزیه‌طلبان، اسلامیست‌ها و ایدئولوژیست‌های تمامیت‌خواه نمی‌شوند) قادر خواهند بود که از دل این نشست راهی برای رسیدن به آلترناتیو مطلوب خود پیدا کنند.

 

  1. نخستین مرحله در روند شکل‌گیری آلترناتیو یک رژیم ایدئولوژیک، فراگیری تدریجی و عمیق شدن بحران مشروعیت و کارآمدی در سراسر وجود آن است. چرا که حکومت‌های ایدئولوژیک مذهبی یا غیرمذهبی و حتی ضد مذهبی، معمولاً مدعی حقیقت نهایی‌اند و مشروعیت خود را از ایدئولوژی‌ جهان‌شمول خود می‌گیرند؛ اما هنگامی که میان وعده‌های ایدئولوژیک و واقعیت زندگی مردم شکاف می‌افتد، ناکارآمدی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا اخلاقی آن‌ها آشکار می‌شود و اقشار مختلف احساس محرومیت و بی‌قدرتی می‌کنند، فضا برای شکل‌گیری آلترناتیو باز می‌شود و اگرچه هنوز نهادی نیرومند سر برنیاورده اما تضادهای درونی رژیم به‌صورت بارزی عیان می‌گردند.

حکومت کنونی مسلط بر ایران نیز، به‌مثابه یک حکومت ایدئولوژیک مذهب‌مدار که مشروعیت خود را از ولایت‌فقیه و خوانش خاصی از اسلام سیاسی می‌گیرد، در دهه‌های اخیر پایگاه مذهبی‌اش را در میان نسل جوان از دست داده است؛ میان مردم و حاکمیت شکافی عظیم به وجود آمده (جنبش‌های ۸۸، ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱)، ناکارآمدی اقتصادی، فساد ساختاری و سرکوب، همه را فراگرفته است.

  1. توجه کنیم که آلترناتیو همیشه در ابتدا نه به شکل یک دولت یا حزب بلکه به‌صورت یک «گفتمان» غالب ظهور می‌کند. لذا دومین مرحله با شروع فکر کردن جمعی، به‌صورت شکل بخشیدن به گفتمانی که ویژگی‌های آلترناتیو را تشریح کند آغاز می‌شود.

این «گفتمان» از یکسو خصلتی افشاگرانه دارد و نشان می‌دهد که رژیم فعلی دروغ می‌گوید و از کارآمدی خالی‌شده است و از سوی دیگر، راهی متفاوت و ممکن را پیشنهاد کرده و ارائه می‌دهد و آن را با توجه به مفاهیمی همچون آزادی، عدالت، حقوق ملت، حقوق بشر و سکولار دموکراسی در برابر ایدئولوژی رسمی حکومت مطرح می‌کند.

در شکل‌گیری این «گفتمان» روشنفکران، روزنامه‌نگاران، کنشگران فرهنگی و هنرمندان نقشی کلیدی دارند. مثلاً روشنفکران اروپای شرقی در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ (همچون واسلاو هاول در چکسلواکی) گفتمان «زندگی در راستی» را در برابر دروغ ساختاری رژیم‌های کمونیستی پیش بردند.

به نظر من، این مرحله نیز برای اپوزیسبون سکولار دموکرات ایران به انتهای خود رسیده است. این روند که با توجه به ارزش‌های جهان‌گستر و ملی شکل‌گرفته و حقانیت اخلاقی، تاریخی و ملی دارد، خود را نه فقط نفی کنندهء رژیم، بلکه نماینده‌ء یک آیندهء بهتر معرفی کرده و روایت جدیدی از ملت، تاریخ و آینده را ارائه می‌دهد که وحدت‌آفرین و الهام‌بخش است.

  1. از آنجا که «آلترناتیو» تنها با «گفتمان» ساخته نمی‌شود و ادامهء کار باید به ساختار و سازمان نیز برسد و نهادهای مدنی و شبکه‌های سیاسی در داخل و خارج کشور شکل بگیرند، مرحلهء سوم دوران ساختارمند شدن نیروهای آلترناتیو است.

به عبارت دیگر، اگرچه، در فضای سیاسی کنونی، زمینه‌های ذهنی و عینی لازم برای مطرح‌شدن آلترناتیو فراهم‌شده است اما تجربهء بین‌المللی نشان می‌دهد که پیدایش نهائی و موفق آلترناتیو در صورتی ممکن است که ائتلافی فراگیر میان نیروهای سکولار دموکرات، جمهوری‌خواه، ملی، چپ مدرن، و پادشاهی‌خواهان پارلمانی برقرار شود، از تمرکز بر اختلاف‌های گذشته و نیز شخصیت ‌محوری افراطی پرهیز شود، نهاد مشترکی برای گفت‌وگوی پایدار، برنامه‌ریزی مرحلهء گذار و پاسخ به پرسش‌های مردم ساخته شود.

اسماعیل نوری‌علا
اسماعیل نوری‌علا

در مورد تاریخ معاصر کشورمان، جنبش «زن، زندگی، آزادی» (۱۴۰۱) نشانه‌ای بارز بود از آمادگی ذهنی جامعه برای گذار که در آن گستردگی جغرافیایی اعتراض‌ها، حضور مؤثر زنان و جوانان، شعارهای صریح ضد ولایت‌فقیه و مطالبهء یک نظم نو، شواهد وجود این آمادگی را به بهترین نحو آشکار کردند اما فقدان یک نهاد رهبری کننده و منسجم و برنامه‌ای برای گذار و نبود سازمان‌دهی مشترک مانع از تبدیل خیزش به انقلاب شد و نشان داد که آلترناتیو باید آمادگی داشته باشد که در بزنگاه بعدی، به‌جای «فریاد»، نقش «مدیریت» را بازی کند.

در مورد اپوزیسیون سکولار دموکرات ایرانی نیز ایجاد انسجام بین مخالفانی با گرایش‌های مختلف (لیبرال، سوسیال‌دموکرات، ملی‌گرا، چپ نو، سکولار و حتی سکولار مذهبی و…) که با سه اصل پیشنهادی شاهزاده موافق باشند زمینه را برای این شکل‌گیری منسجم فراهم می‌کند. در نتیجه می‌توان امیدوار بود که با تشکیل همایش مونیخ ما نیز به آغاز این مرحله رسیده باشیم.

و اگر کار یک چنین همایشی درست و به قاعده پیش برود روند سازندگی به ایجاد همگرایی و انسجام در عمل سیاسی، تشکیل جبهه‌ای متحد (ولو ناپایدار) علیه رژیم و استقرار هماهنگی میان داخل و خارج کشور، میان نسل‌ها و طبقات مختلف و پرهیز از فرقه‌گرایی یا وسوسهء انتقام می‌انجامد. ضرورت این‌همه از آن رو است که پیروزی تنها زمانی ممکن است که آلترناتیو بتواند به آن نیروی فراگیر و منسجمی بدل شود که مردم به آن اعتماد کنند.

در عین حال، شکل گرفتن مرحلهء بالا راه را بر پیدایش موازی و هم‌زمان شرایط عینی مساعد داخلی و خارجی باز می‌کند. انزوای بین‌المللی حکومت و وجود فشار از بیرون بر سیاست‌های آن جریان می‌یابد و آلترناتیو باید بتواند این لحظات را به درستی درک کند و درراه تقویت آن «مدیریت گذار» و «سازمان آماده» برای پر کردن خلأ قدرت ساخته باشد.

  1. آلترناتیوی که طی پروسه بالا شکل می‌گیرد باید آینده‌نگر هم باشد چرا که پیروزی در این مرحله به معنای پایان کار نیست. آلترناتیو برای ماندن و انجام دادن وظایف خود باید نهادهائی «انتقالی» (مثل دولت دوران گذاری که عهده‌دار نوشتن متن اولیهء قانون اساسی جدید و برگزاری مجلس مؤسسان است) را در برنامه داشته باشد، عدالت انتقالی را نه به‌صورت انتقام‌گیری، بلکه در مسیر شفاف‌سازی و بازسازی اجرا کند، مشارکت عمومی را نهادینه بسازد و حقانیت خود را نه از سلاح و شعار، بلکه از رأی و قانون بگیرد.

 

3  ) می‌توان به‌طور خلاصه بگویم که آلترناتیو یک حکومت ایدئولوژیک حاصل ترکیب گفتمان، سازمان منسجم، فرصت تاریخی و کسب (مشروعیت) است و نه تنها باید نشان دهد که «چرا رژیم فعلی باید برود»، بلکه لازم است مردم را قانع کند که «چه نوع حکومتی می‌تواند و باید جانشین حکومت فعلی شود و آرزوهای ملت برای داشتن کشوری آزاد و آباد را متحقق کند».

بر اساس مرحله‌بندی مختصری که ذکر شد، من کنفرانس مونیخ را، با تکیه‌بر میزبان معتبرش که بیشترین اعتمادها را در سطح ملی و بین‌المللی به دست آورده و بر اساس برنامهء اعلام شدهء کارش، ورودیهء مرحلهء سوم از روند شکل‌گیری آلترناتیو سکولار دموکرات می‌بینم.

این آلترناتیو که هنوز صاحب شکل مادی نشده، در سطح گفتمانی خود و با کمک همه جانبهء شاهزاده، تلاش کرده است تصویری از آینده را به ملت ارائه دهد؛ تصویری که ایران را از لحاظ زبان، فرهنگ و مذهب کشوری چند چهره اما متحد می‌داند؛ زنان، اقلیت‌ها، لائیک‌ها و باورمندان به ادیان مختلف را در ساختار قدرت مشارکت می‌دهد؛ قدرت را متمرکز نمی‌سازد، بلکه آن را در قالب عدم تمرکز باز توزیع می‌کند؛ قانون اساسی را مبتنی بر اعلامیهء جهانی حقوق بشر تعریف می‌کند و این‌همه را با خواست عمومی برای پایان ‌دادن به تبعیض، سرکوب و بی‌عدالتی همسو می‌سازد.

از سوی دیگر، در همهء سال‌های گذشته، شاهزاده رضا پهلوی، با کنار گذاشتن هرگونه نشانهء قدرت‌طلبی فردی و بقول خودشان در پی «حرکت از فرد محوری به سیستم محوری»، شخصیتی از خویش ارائه داده که می‌تواند در این برههء حساس از زندگی اجتماعی ایرانیان نقشی مؤثر و تاریخی بازی کند؛ و اکنون شادمانم که ایشان خود قدم پیش نهاده و تعداد زیادی از ایران دوستان و ایران‌مداران را به گردهمائی در مونیخ دعوت کرده‌اند. این گردهمائی توان بالقوهء ساختن آلترناتیو و شورای رهبری و حتی در ادامهء کار، ایجاد دولت دوران گذار را دارد و به همین دلیل سرانجام می‌تواند معیاری برای تشخیص خدمت یا کارشکنی دست‌اندرکاران مختلف اپوزیسیون باشد.

 

 امید من به پیروزی این گرد هم آئی است.

اسماعیل نوری علا

(متن سخنرانی در مهستان سکولار دموکرات‌های ایران)

دنور – کلرادو – ایالات‌متحده امریکا

۲۹ تیر ۱۴۰۴ – ۲۰ ژوئیه ۲۰۲۵

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر