جمعه, ۱۴. آذر , ۱۴۰۴

چرا جمهوری اسلامی جنگ را بر مذاکره ترجیح می‌دهد؟

اشک تمساح جمهوری اسلامی

در تاریخ سیاسی معاصر، حکومت‌های استبدادی همواره برای بقا به بحران نیاز داشته‌اند. جمهوری اسلامی ایران نمونه بارزی از این منطق است: نظامی که در داخل با بحران مشروعیت، ناکارآمدی اقتصادی و شکاف عمیق با مردم روبروست، نه تنها از جنگ و تهدید خارجی نمی‌ترسد، بلکه آن را فرصتی برای ادامه حیات می‌بیند.

 

۱. بازتولید مشروعیت از طریق دشمن خارجی

در حالی که اکثریت جامعه ایران از حکومت فاصله گرفته و شعار «مرگ بر دیکتاتور» در خیابان‌ها طنین‌انداز شده، جنگ و بحران نظامی فرصتی برای بازسازی مشروعیت کاذب است. نظام با پرچم «مقاومت» و «دفاع از وطن» تلاش می‌کند خود را به‌ عنوان تنها نیروی حافظ تمامیت ارضی معرفی کند. دشمن خارجی درواقع همان «اکسیژن» بقای جمهوری اسلامی است.

 

۲. جنگ به مثابه ابزار سرکوب

هیچ‌چیز برای یک حکومت سرکوبگر بهتر از فضای جنگی نیست. در سایه جنگ، هر اعتراض مدنی به‌راحتی برچسب «خیانت» و «ستون پنجم دشمن» می‌خورد. نیروهای امنیتی و قضایی با دست بازتری می‌توانند مخالفان، روزنامه‌نگاران، دانشجویان و فعالان مدنی را سرکوب کنند. حتی محدودیت‌های شدیدتر اینترنت، تعطیلی انجمن‌ها و تجمعات و بستن فضای رسانه‌ای توجیه‌پذیر می‌شود.

 

۳. فرار از پاسخگویی به بحران‌های داخلی

اقتصاد فروپاشیده، بیکاری گسترده، فساد سیستماتیک و مهاجرت بی‌سابقه نخبگان، چهره واقعی جمهوری اسلامی است؛ اما جنگ می‌تواند توجه افکار عمومی را از این مشکلات به «تهدید خارجی» منحرف کند. وقتی مردم دغدغه نان شب و سرکوب دارند، دیگر مجالی برای پرسشگری درباره فساد نهادینه‌شده و ناکارآمدی حاکمان باقی نمی‌ماند.

 

۴. انسجام درونی قدرت

جنگ یک فایده دیگر هم دارد: وحدت داخلی در رأس نظام. جناح‌ها و گروه‌های درون حکومت که در شرایط عادی بر سر سهم بیشتر از ثروت و قدرت باهم نزاع می‌کنند، در شرایط جنگی به‌ ناچار حول «رهبری» یکدست می‌شوند. بدین ترتیب، جنگ شکاف‌های درونی حکومت را می‌پوشاند و مخالفان داخلی درون حکومت نیز ناچار به سکوت یا همراهی می‌شوند.

 

۵. چرا مذاکره خطرناک‌تر است؟

برخلاف تصور عمومی، برای جمهوری اسلامی مذاکره واقعی به‌مراتب پرهزینه‌تر از جنگ است. مذاکره، به‌ ویژه اگر منجر به توافق پایدار با غرب یا باز شدن فضای داخلی شود، یعنی پذیرش اصلاحات بنیادین، شفافیت، پاسخگویی و تغییر رفتار حکومت. این تغییرات نه‌تنها قدرت مطلقه ولی‌فقیه را محدود می‌کند، بلکه می‌تواند به فروپاشی کل ساختار استبدادی بیانجامد. از همین روست که حکومت ترجیح می‌دهد در فضای بحرانی و جنگی نفس بکشد تا در فضای صلح و اصلاحات.

 

 جنگ ایران و عراق

وقتی صدام حسین در سال ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد، جمهوری اسلامی در نخستین ماه‌های تثبیت قدرت خود بود. بحران گروگان‌گیری، تصفیه‌های انقلابی، اعدام‌ها و حذف نیروهای سیاسی رقیب، مشروعیت داخلی حکومت را به‌ شدت فرسوده کرده بود. در چنین شرایطی، جنگ برای جمهوری اسلامی به یک موهبت سیاسی بدل شد.

در آغاز، بسیاری از گروه‌های سیاسی و مردم برای دفاع از کشور بسیج شدند، اما حکومت به‌ سرعت از این فضای جنگی برای تحکیم پایه‌های قدرت استفاده کرد. جنگ، بهانه‌ای شد برای سرکوب هر صدای منتقد: از مجاهدین خلق و گروه‌های چپ گرفته تا نیروهای ملی- مذهبی. هرگونه مخالفتی در داخل به‌عنوان «خیانت به جبهه» و «همراهی با دشمن» سرکوب شد.

از سوی دیگر، ادامه‌ی جنگ پس از پس گرفتن خرمشهر (۱۳۶۱) از عراق نشان داد که حکومت آگاهانه از صلح گریزان است. در حالی که امکان پایان جنگ و مذاکره وجود داشت، جمهوری اسلامی با شعار «راه قدس از کربلا می‌گذرد» جنگ را شش سال دیگر ادامه داد. این سیاست نه برای حفظ منافع ملی، بلکه برای تثبیت قدرت داخلی و تحمیل فضای امنیتی بر جامعه بود.

هزینه انسانی و اقتصادی جنگ برای ایران بسیار سنگین بود: صدها هزار کشته و مجروح، نابودی زیرساخت‌ها و عقب‌ماندگی اقتصادی؛ اما برای جمهوری اسلامی، جنگ دستاوردی حیاتی داشت: سرکوب کامل اپوزیسیون و ایجاد فضای مشروعیت‌سازی از طریق «دفاع مقدس».

این تجربه تاریخی نشان می‌دهد چرا جمهوری اسلامی هنوز هم از سایه جنگ استقبال می‌کند. جنگ برای آن فرصتی است تا بحران‌های داخلی را بپوشاند، جامعه را در حالت اضطراری نگه دارد و هر خواست برای حق‌وحقوق مدنی را در نطفه خفه کند.

از جنگ ایران و عراق تا بحران هسته‌ای و تنش‌های منطقه‌ای، الگوی ثابت جمهوری اسلامی آشکار است: فرار از مذاکره و صلح واقعی و استقبال از بحران و جنگ به‌ عنوان ابزار بقا. برای این نظام، صلح خطرناک‌تر از جنگ است، زیرا در صلح، ناکارآمدی، فساد و عدم مشروعیت آن بی‌پرده عیان می‌شود.

جمهوری اسلامی بیش از آنکه از جنگ بترسد، از صلح می‌ترسد. صلح یعنی پایان فضای امنیتی، پایان امکان سرکوب نامحدود و برملا شدن بحران عمیق مشروعیت. به همین دلیل است که حکومت همواره از سایه جنگ برای بقای خود استفاده کرده و خواهد کرد. برای مردم ایران اما، این بازی مرگبار معنایی جز ادامه سرکوب و فقر ندارد. تنها زمانی که این چرخه بحران‌آفرینی شکسته شود، امکان دستیابی به آزادی، رفاه و حکومتی پاسخگو فراهم خواهد شد.

دکتر رضا سعیدی فیروزآبادی

برگرفته از کیهان لندن

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر