- با جنبشِ «زن، زندگی، آزادی» جامعۀ ایران از قرونوسطای تاریخِ خود عبور کرده و به عصر روشنگری گام نهاده است
- در شعر پارسی تاریخ اجتماعی ایران نَفَس میکشد
اشاره:

متن زیر پیشگفتارِ تازۀ کتاب «تاریخ در ادبیّات» است که بهزودی در ایرانِ پس از جمهوری اسلامی منتشر خواهد شد. از این گذشته، چاپهای غیر مُجاز آثار نگارنده در خارج از کشور انتشار متن تازه و کامل این آثار (خصوصاً حلّاج و نگاهی نو به جنبش بابک خُرّمدین) را در میهن محبوب ضروری میسازد.
تحوّلات سالهای اخیر – خصوصاً جنبش «زن، زندگی، آزادی» – ظرفیّتهای متراکم و منفجرشدۀ جامعۀ ایران در جدال با حکومتی قهّار و قرونوسطائی را آشکار ساخته چندانکه میتوان گفت که با «زن، زندگی، آزادی» جامعۀ ایران از قرونوسطای تاریخ خود عبور کرده و به عصر روشنگری گام نهاده است.
ع.م
***
قرونوسطای تاریخ ایران «یکی داستان است پُر آب چشم». تأمّل بر این دورانِ طاقت سوز ضمن اینکه علل «قابها و نقابهای اندیشه در تاریخ ایران» را برجسته میکند، بازخوانی آن نوعی خودشناسی ملّی است از آنچه بودهایم به آنچه شدهایم. این امر، برخی موانع توسعه و تجدّد در ایران را برجسته میکند.
چنانکه گفتهایم: در شعر پارسی تاریخ اجتماعی ایران نَفَس میکشد از این رو، شعر پارسی منبع ارزشمندی است که درک تاریخ اجتماعی و علل گُسستها یا انقطاعهای تاریخی ایران را عیان میکند؛ انقطاع هائی که باعث شدند تا ما – بارها – از «صفر» آغاز کنیم بدون آگاهی تاریخی، بیهیچ خاطرهای از گذشته و بیهیچ دور نمائی از آینده. برای نمونه: در حمله به نواحی خراسان بزرگ (به سال ۹۰ / ۷۰۹) قُتبه بن مُسلم – سردار عرب – اهل فکر و فلسفۀ این نواحی را «بکلّی فانی و معدوم الاثر کرد» و بسیاری را به شهرهای دوردست تبعید نمود و آثار و رسالات آنان را بسوخت چندانکه:
-«… اخبار و اوضاع ایشان (مردم خراسان و خوارزم) مخفی و مستور ماند … و اهل خوارزم، اُمّی (بیسواد) ماندند و در اموری که موردنیاز آنان بود تنها به محفوظات خود استناد کردند.» [۱]
کتاب حاضر نگاهی است به شعر چند شاعر بزرگ و بازتابی است از دغدغهها و دریغهای نگارنده در غُربتی دیرپا آنجا که در آئینۀ شعرِ انوری زمزمه میکرد:

خبرت هست کزین زیر و زَبـَر شوم غُزان
نیست یک پِی ز خراسان که نشد زیر و زَبـَر؟
خبرت هست که از هر چه در او چیزی بود
در همـه ایــران، امـروز نمانده ست اثر؟
بر بزرگان زمانه شده خُردان سالار
بر کریمان جهان گشته لئیمان مِهتر
کشتـه فـرزند گـرامی را گـر نـاگاهان-
بینـد، از بیـم، خـروشیـد نیـارَد مادر
این دفتر- در عین حال – جلوهای از «خاکسترِ عُمر» یا شعلهای از «آتشی ز کاروان بهجا مانده» است که امیدوارم در جانهای بیدار بگیرد و باعث شَرَری گردد.
چاپ تازۀ این کتاب ضمن داشتنِ مقالهای تازه، دارای منابع و مآخذ تازهای نیز هست با اینهمه، بقول صائب تبریزی:
نشد ز نسخۀ دل نکتهای مرا معلوم
اگرچه عُمر به تصحیح این رساله گذشت
چاپ این کتاب در ایران برای نگارنده فصل فرخندهای است که میتواند مصداقِ این سخنِ صائب تبریزی باشد:
بسرآمد شبِ غربت، غم دل کرد سفر
بعد از این فصلِ شکرخندۀ صبحِ وطن است
از دوستان مهربانم [……] که در انتشارِ این دفتر همّت کردهاند صمیمانه سپاسگزارم.
در سراسر این کتاب، عدد سمت راست، سال هجری قمری و عدد سمت چپ، معادل سال میلادی است.
ali@mirfetros.com
[1] – آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی، ص ۴۸. برای آگاهی از این حملات و هجومها و نتایج شومشان در فروپاشی مناسبات شهری و زوال اجتماعیِ ایران نگاه کنید به ملاحظاتی در تاریخ ایران، علی میرفطروس، چاپ چهارم، ۲۰۰۱، صص ۱۶-۵۱