چرچیل در ملاقات با کابینه جنگ در ۲۸ مه ۱۹۴۰ این سخن را بر زبان راند و همچنین در فیلم «لحظات تاریک» Darkest Hour چرچیل این سخن را در مقابل پادشاه بیان میکند. آنجا که پادشاه نظر او را در مورد صلح با هیتلر سؤال میکند. چرچیل پاسخ میدهد:
«ملتهایی که با جنگیدن سقوط میکنند، دوباره برمیخیزند؛ اما آنهایی که با تسلیم شدن سقوط میکنند، نابود میشوند»
ما … با این رژیم جنگیدیم. ۴۶ سال است که داریم میجنگیم. توسط رژیم در خانه دستگیر شدیم یا کشته شدیم، در خیابان کنار دیوار به رگبار بسته شدیم، در زندان شکنجه شدیم، بر علیه رژیم در کوهها و دشتها جنگیدیم، در نیزارها به تیربار بسته شدیم، در خیابانها ساچمه به چشم و تن نوباوگانمان خورد و در مدارس شیمیایی شدیم، در پشتبامها به دخترانمان تجاوز شد و با آن دختران از بام به پایین افکنده شدیم، در تبعید صدها بار ترور شدیم، ربوده شدیم، به گروگان گرفته شدیم و باجگیری شدیم،.. همه اینها را شدیم.. اما تسلیم نشدیم. ما هرگز تسلیم نخواهیم شد.
تسلیم شدن یعنی برافراشته ماندن آن خرچنگ بدترکیب بر پرچم زیبای سه رنگ ایران بر بامهای ایران، بر برج شهیاد و بر مکانهای ایران زیبا. این پرچم نفرتآور جمهوری اسلامی را باید به زیر پا انداخت و آتش زد و پرچم زیبای شیروخورشید نیاکانمان را باید برافرازیم.
تسلیم شدن یعنی عرب شدن، تسلیم شدن یعنی پذیرفتن آقایی آخوند و نوادگانش بر ما و نوادگانمان،
تسلیم شدن یعنی هرچه بیشتر غرق شدن جوان برومند ایرانی در اخلاق زشت آخوند شیعه و لاتهای اطرافش و تغییر گفتمان زیبای فارسی گذشتهاش به زبانی زشت و پلشت و خشن و بیآبرو که این روزها در ویدیوها و موزیک آنها کمابیش انعکاس مییابد.
تسلیم شدن یعنی زدودن زشتی و پلشتی از اعمال زشت و عادی شدن شر و نابکاری.
تسلیم شدن یعنی پذیرفتن این معنی که زرنگ و هوشمند بودن یعنی چاپیدن حقوق یک ایرانی دیگر که هموطن توست.
ما.. هرگز نباید تسلیم این رژیم شیطانی بشویم.
شاهزاده بهترین نماد برای پیروزی نور بر تاریکیهایی است که در این مقال آمد. برای آنها که تضمین میخواهند، آنها به خودشان هم نباید تضمین بدهند که فردا همین خواهند بود که هستند. اما شاهزاده در بدترین حالت متصور میتوان تصور کرد که اوضاع را به زمان شاه بازگرداند که با سر باید به استقبال رفت؛ اما چرا اینقدر بدبین؟ چرا خوشبین نباشیم؟ چرا شاهزاده باعث نشود که ما بسیار بهتر از زمان شاه زندگی کنیم و از آزادیها برخوردار باشیم؟ من هرچه سبکسنگین کردم هیچ دلیلی برای ترس از شاهزاده نیافتم؛ و حتا اگر فردا روز این سخن من از کار درست درنیاید و شاهزاده حکومت فردی بپا کند.. بازهم با آن مشکلی ندارم. همه داروندار سیاسیام را روی شاهزاده شرطبندی میکنم و پای این قمار ایستادهام چراکه دست برنده را نباید با اما و اگرها و ایرادهای نابجا و نامربوط آسان از دست داد. من به سهم خودم چنانچه اگر راه شاهزاده به نیکبختی ایران نینجامید، به سهم خودم بابت این هواداری از شاهزاده و تبلیغ او مجازات شوم. باکی نیست. من آمادهشدهام که هزینهاش را بپردازم. اینیک تغییر بزرگ است و امیدوارم که دیگران نیز تغییر کنند و با شاهزاده همراه شوند و او را پشتیبانی کنند. امیدوارم آنهایی نیز که تردید دارند، به پشتیبانی از شاهزاده و به نفع مردم ایران تغییر کنند.
«در روزگاری که جهان در آستانهی دگرگونی ایستاده، تنها آنان که جرأت تغییر دارند، میتوانند مسیر تاریخ را دگرگون سازند. کسانی که هرگز اندیشهی خود را نو نمیکنند، محکوماند در سایهی گذشته باقی بمانند؛ زیرا تغییر، نه نشانهی ضعف، بلکه گواهیاست بر رشد، بر بصیرت، و بر شجاعتِ مواجهه با حقیقت.»
با چرچیل شروع کردم و با چرچیل و دیالوگ همان فیلم لحظات تاریک مطلب را به پایان میبرم:
“Those who never change their mind, never change anything”
«آنهایی که هرگز نظرشان را تغییر نمیدهند، هیچچیز را همتغییر نمیدهند.»
و تو.. هممیهن من.. از کدام طایفهای؟

از طایفه تغییر کنندگان و تغییردهندگان؟
و تاباندن نور تمدن بر کشورت؟
یا از طایفه تسلیمشدگان به خامنهایها… ؟
و نظارهگر عوض شدن نوادگان است؟
تا جایی که …
که دیگر نتوانی آنها را بازشناسی؟
محسن کردی
برگرفته از ایران گلوبال