اخیراً در «بیبیسی فارسی» بیانیهای منتشر شد که گفته میشود ۲۴۰ نویسنده و شاعر و پژوهشگر و هنرمند به نام «منتقدان سلطنتطلبان» آن را امضا کردهاند که در آن به این مطلب اشارهشده که طرفداران سلطنت به مخالفین خود هتاکی میکنند و به گفته این بیانیه «موج هتاکی شامل هرکسی میشود که جرأت نقد مقدسات جریان سلطنت را دارد» و در این بیانیه اعلام کردهاند که «گفتمان فاشیستی جدید» را محکوم میکنیم و اعلام کردهاند که تسلیم فشار و سرکوب نخواهند شد!
برای بررسی به گفتهی آنان فحاشی و «گفتمان فاشیستی»، باید به دلایل فحاشی پرداخت و بررسی کرد که آیا فحاشی سلطنتطلبان فاشیستی و ضد دموکراسی است و یا چیزی فراتر از این مطالب است.
آیا فحاشی کردن نشانه دیکتاتوری و ظهور فاشیسم است؟!
دشنام دادن یکی از موارد تهاجمی و یا تدافعی انسانها است که برای تخریب و تضعیف طرف مقابل مورداستفاده قرار میگیرد و یا در پارهای از موارد فحاشی به عنوان عاملی بازدارنده نیز به کار گرفته میشود، بهخصوص هنگامیکه فرد خطاکار با نصیحت و سرزنش دست از اقدام خود برنمیدارد، که شاید بتوان گفت در این میان فحاشی یکی از بهترین واکنشها است.
برای درک بهتر، مثالی میآورم:
یکی از اعضای خانواده درگیر اعتیاد به قمار شده و تمامی دارایی و آبروی خانواده را به حراج گذاشته است. واکنش اعضای خانواده پس از سالها نصیحت و پند و اندرز در مقابل این فرد چه میتواند باشد؟ و برای بازدارندگی چه راهی در مقابل آنان وجود دارد؟
برای بازدارندگی، یکی از واکنشها میتواند خشونت باشد که با زدوخورد بتوانند مانع از فروپاشی خانواده شوند، که بدترین واکنش ممکن است.
یا اعضای خانواده میتوانند منفعل بمانند و فقط به از بین رفتن دارایی و خانواده خود بنگرند که با مرگ تدریجی هیچ تفاوتی ندارد و یا راهکار آخر دست به خشونت کلامی بزنند و با فحش و تهدید فرد را وادار به توقف رفتار خود کنند.
پس میتوان گفت در مقابل این افراد یک روش برخورد دور از خشونت فیزیکی و همچنین بیتفاوتی نسبت به خطر، همان فحاشی است.
طرفداران سلطنت سالها پیش از انقلاب اسناد و مدارکی برای اثبات فساد و جنایت این افراد نشان دادند و با پند و اندرز و زندان و غیره از آنان خواستند دست از عملکرد خود بردارند، پس از انقلاب نیز بخش مهمی از طرفداران سلطنت نزدیک به ۴۰ سال منفعل و تقریباً بیتفاوت ماندند و به هیچیک از جنایات و فساد «معتادان ۵۷» واکنشی نشان ندادند و از ابتدای انقلاب تا کنون هیچگاه دست به اسلحه نبرده و مانند لیبی و سوریه و عراق و غیره، جنگ داخلی به راه نیانداختهاند.
پس از ۴۵ سال ویرانی کشور، این افراد از متمدنانهترین حالت ممکن، یعنی فحاشی برای بازدارندگی استفاده میکنند، همانطور که در آمریکا که مهد دموکراسی شناخته میشود نمایندگان احزاب و مخالفین سیاسی، بجای انفعال و بیتفاوتی و خشونت فیزیکی، برای مقابله با رقیب از فحاشی استفاده میکنند. بایدن مخالفین خود را «زباله» مینامد و ترامپ نیز بایدن را «کودن» و «ابله» و غیره خطاب میکند، که همین فحاشی خود بخشی از روند دموکراسی است که موجب میشود خشونت فیزیکی محدودشده و مردم عصبانیت خود را به شکل کلامی بروز دهند.
پس به جرأت میتوان گفت که در مقابل افرادی که کشور را به سوی نابودی و قهقرا میبرند، متمدنانهترین واکنش، همان فحاشی و بیآبرو کردن این افراد است، تا شاید دست از ادامه این روند بردارند و نه اینکه نشانهی «دیکتاتوری» و یا «فاشیسم» باشد که اغلب خود اینها به آن مبتلایند.
چرا سلطنتطلبان علیه مخالفین خاندان پهلوی فحاشی میکنند؟
در دوران نوجوانی، در یک شب که رگبار میبارید، به همراه تعدادی از دوستان به درکه تهران رفته بودیم، هنگام بازگشت و در حالی که بهشدت خیس شده بودیم به دو مسیر رسیدیم.
کسانی که با درکه آشنا هستند میدانند که در انتهای مسیر بازگشت دو راه وجود دارد، یکی از کنار رودخانه میگذرد و مسیر کوتاهتری است و دیگری از بلندی میگذرد که هم دورتر و هم سربالایی است.
چند نفر از دوستان اصرار داشتند که مسیر رودخانه را انتخاب کنیم و برخی بر این باور بودند که در این بارندگی از کنار رود گذشتن خطایی بزرگ است. در آخر به اصرار و فشار یکی از دوستان که خود را کوهنورد حرفهای معرفی میکرد و دیگری که پدرش از کوهنوردان باسابقه بود، مسیر رودخانه را انتخاب کردیم.
آب رودخانه هرلحظه بالاتر میآمد و ما درخطر بزرگتری قرار میگرفتیم. بچهها در آن تاریکی راه را نمیدیدند و پاهایشان در چالهها فرومیرفت و برای رهایی وسایل خود را در آب رها میکردند. پای یکی پیچخورده بود و به سختی حرکت میکرد و دیگری از ترس زارزار میگریست. وضعیت بسیار خطرناکی بود و هرلحظه ممکن بود جان خود را از دست بدهیم.
ما اعلام کردیم که اشتباه کردیم و باید بازگردیم و همان مسیر بالا را که در حال حرکت بودیم ادامه دهیم، اما ناگهان با واکنش آن دو نفر مواجه شدیم که نصف راه را آمدهایم و به عقب برنمیگردیم!
با عصبانیت گفتیم ادامه دادن این راه یعنی نابودی و مرگ! اما آنها در پاسخ گفتند درست است که اشتباه کردیم اما به آنطرف رودخانه میرویم و از آن مسیر ادامه میدهیم.
با اصرار آنان و برخی که نظر آن دو نفر برایشان «وحی مُنزَل» بود، دل به رودخانه زدیم، اما فشار آب چنان زیاد بود که یکی از بچهها را آببرد. در این زمان بود که ما که مخالف عبور از رودخانه بودیم شروع به فحاشی کردیم و گفتیم به همان مسیر قدیم برمیگردیم و اگر کسی برخلاف این مطلب چیزی بگوید فحش خواهد خورد.
حال حکایت انقلاب ۵۷ در ایران است. پیش از انقلاب برخی از به اصطلاح روشنفکران و چپها، نه از روی وطنفروشی و خیانت، بلکه به خاطر رسیدن به بهشت کمونیسم و تحت تأثیر شعارهایی چون نان برای همه، مسکن برای همه و غیره به خیابانها آمدند و مسیر دیگری را انتخاب کردند.
تا به اینجای کار هیچ ایرادی نیست، اگرچه مسیر اشتباهی را میرفتند. همانطور که وطنپرستان بزرگی چون فریدون فرخزاد در یک مصاحبه اعلام کرده بود که تفکرات چپ داشته و در دورهای ضدسلطنت بوده است.
اما امثال فرخزاد بهمحض اینکه متوجه شدند که مسیر اشتباه را انتخاب کردهاند، بهسرعت برگشتند و مسیر درست را برگزیدند اما برخی از این افراد و کسانی که مثل آنها فکر میکنند (مانند این ۲۴۰ امضاکنندهی این بیانیه) در سال ۵۷ با تفکرات اشتباه خود، مردم را در مسیر رودخانه بردهاند و در حال غرق کردن در رودخانه فقر و فساد و آلودگی هوا و جنگ و غیره هستند و همچنان محکم ایستادهاند «که به عقب برنمیگردیم» و هنگامیکه به خاطر عملکرد اشتباهشان فحش میخورند، فریاد میکشند که دموکراسی درخطر است!
آقایان و خانمهای نویسنده، شاعر، پژوهشگر و هنرمند! آنچه شما آن را به بازی گرفتهاید زندگی و جوانی ماست. نمیتوانید اشتباه کنید و فحش نخورید!
سیمرغ
برگرفته از کیهان لندن