11.5 C
تهران
چهارشنبه, ۹. آبان , ۱۴۰۳

نقش میان‌جی‌ها در حل مناقشات و تخفیف تنش‌ها

قانون اساسی آزادی

 

الهه امانی در حوزه جامعه مدنی و حقوق زنان از چهره‌های فعال ایرانی در خارج کشور است. وی که به عنوان فعال دانشگاهی، پژوهش‌ها و تألیفات و سخنرانی‌های زیادی در همین حوزه داشته است، چندی پیش یک سخنرانی آنلاین با عنوان «چرا میانجی‌گران تسهیل‌کننده تحولات اجتماعی و حقوق‌بشری هستند» به زبان انگلیسی داشت که در تاریخ ۱۹ ژوئن از طرف نهادی وابسته به National Association of Community Mediation» NAFCM» که الهه امانی عضو هیئت‌مدیره آن است برگزار شد.

سخنران در یادداشتی برای دنبال‌کنندگان فارسی‌زبانش در شبکه‌های اجتماعی، پیش از برگزاری سخنرانی تأکید کرده بود که هرچند این سخنرانی به زبان انگلیسی است ولی دربرگیرنده مسائلی است که در مورد جامعه ایرانی هم صادق هستند و در پرتو آن‌ها مسائل و مشکلات جامعه ایرانی را بهتر و عمیق‌تر می‌توان شناخت.

 

در ادامه پس از گزارش کوتاهی از این سخنرانی گفتگوی کیهان لندن با الهه امانی را می‌خوانید.

الهه امانی بحث خود را از چرایی انتخاب این موضوع برای سخنرانی شروع کرد. او گفت که حقوق بشر، دموکراسی و جامعه مدنی، که ستون فقرات دموکراسی و حاکمیت قانون به شمار می‌روند، امروزه با چالش‌های مهم و جدی مواجه هستند. در عین حال، سرعت تغییر و تحولات اجتماعی هم در مقایسه با گذشته بسیار بالا رفته است. در نتیجه ما شاهد قطب‌بندی و افزایش تنش‌ها و کشمکش‌ها در سطح محلی، ملی و جهانی هستیم. این شکاف‌ها و تنش‌ها از عوامل زیرین ناشی می‌شوند:

  • نابرابری‌های اقتصادی و شکاف طبقاتی بین ثروتمندان و فقرا در همه کشورها که در چند دهه اخیر هم ابعاد وسیعی یافته است.
  • گسترش شکاف بین جنوب و شمال اقتصادی در دنیا و عمومیت یافتن مهاجرت و تغییر الگوهای آن. افزایش فوق‌العاده جابجایی انسان‌ها و تمایل شدید به مهاجرت به شمال اقتصادی یا کشورهای امن و باثبات که به‌نوبه خود باعث افزایش تنش‌ها و شکاف‌های اجتماعی در جوامع میزبان غربی شده است.
  • پیشرفت‌های عظیم در فناوری کانال‌های ارتباطی مدرن، شبکه‌ها و رسانه‌های اجتماعی که به اشکال و میزان مختلف در ایجاد و تشدید قطب‌بندی در جامعه و در عرصه جهانی مؤثر است.
  • پدیده «جهانی‌شدن» هم در چند دهه اخیر در گسترش و تسریع تغییر و تحولات اجتماعی نقش مهم و روزافزونی پیداکرده است.
  • تغییرات در روندهای جمعیت و افزایش شهرنشینی است.
  • گسترش و افزایش سرعت تغییر و تحولات اجتماعی و نیز تغییر در ساختار خانواده و تحول در نقش‌های جنسیتی سابق و سنتی و همچنین پیشرفت‌های علمی و پزشکی در این دوران از عوامل دیگری هستند که به شکاف‌های اجتماعی دامن می‌زنند.

سخنران به دنبال برشمردن این عوامل به برآمد و تشدید افراط‌گرایی در سیاست، در هویت‌طلبی نژادی و قومیتی، و هویت‌طلبی دینی و مذهبی پرداخت که به تشدید قطب‌بندی و شکاف‌های اجتماعی و مناقشات منجر می‌شود.

وی در ادامه تأکید کرد که صحبت از میانجی و تسهیل‌کننده لزوماً بدین معنا نیست که آن‌ها می‌توانند مناقشات و کشمکش‌ها را به‌سادگی و فوری حل کنند. بلکه منظور مدیریت مناقشات و تنش‌ها و تبدیل و ارتقاء آن‌ها به سطوح بالاتر به‌وسیله تقویت و تحکیم حس پیوند و تقویت نهادهای مختلف جامعه مدنی است. در این میان نقش میانجی‌ها در جامعه مدنی که شامل سازمان‌ها و گروه‌هایی است که از حقوق بشر دفاع می‌کنند، بسیار مهم است و می‌تواند تسهیل‌کننده تغییر و تحولات اجتماعی و دفاع از دموکراسی باشد.

ناگفته نماند که پیشرفت‌های عظیم و انقلاب‌های دیجیتال در فن‌آوری اطلاعات بسیاری از مردم را به‌شدت نگران کرده زیرا بیم آن می‌رود که هوش مصنوعی بخش اعظمی از نیروی کار را از بازار بیرون کند آن‌ها در شرایطی که دورنمای اشتغال برای آن‌ها وجود ندارد. این پدیده به‌نوبه خود به قطب‌بندی اقتصادی و تضاد بین دنیای کارفرمایان و کارمندان و کارگران در جامعه کمک می‌کند.

در این میان تأثیر و نقش پاندمی کووید را نیز نباید فراموش کرد که در مناطقی که سطح بهداشت عمومی پایین است، یعنی بیشتر در کشورهای فقیر، به تلفات سنگینی منجر شده و قطب‌بندی‌های جهانی را تشدید کرده است.

براثر تمام این عوامل است که دموکراسی و حقوق بشر در معرض تهدید و خطر واقعی قرارگرفته‌ و این امر، چنانکه گفته شد، ضرورت درگیر شدن میانجی‌ها و تسهیل‌کنندگان در مناقشات را دوچندان می‌کند زیرا آن‌ها به فعالین جامعه مدنی کمک می‌کنند تا گروه‌ها و سازمان‌های منسجم خود را به وجود آورند و در ادامه بین آن‌ها همگرایی به وجود آورده و شبکه‌سازی کنند. شبکه‌ها باعث تحرک اجتماعی از جمله در عرصه مبارزات زنان و فعالان محیط زیست می‌شوند. ولی بیشتر شبکه‌های بزرگ که برای کارزارهای گوناگون ایجادشده‌اند امروزه با مشکلات بزرگی روبرو و در عین حال عاجز از مدیریت شکاف‌های موجود هستند. سخنران تأکید کرد که منافع موجود در حلقه اصلی قدرت در این گروه‌ها نقش مهمی در روابط درون‌گروهی و حتی روابط بین افرادی که دارای تفکر مشابه هستند، ایفا می‌کند.

 

 

– خانم امانی، می‌دانیم که شکاف واقعی بین دو گرایش سیاسی جمهوری‌خواهان و طرفداران پادشاهی در سپهر سیاسی ایران وجود دارد. آیا به نظر شما میانجی‌ها و تسهیل‌کنندگان می‌توانند در این وضعیت نقش مثبت ایفا کنند؟

 

– من معتقدم که با وجود شکاف‌ها و تضادهای سیاسی در اپوزیسیون ایران، بسیاری هم نکات و نقطه نظرات مشترک در حیطه کلام وجود دارد، از جمله در مورد وضعیت بسیار اسفناک اقتصادی، اختلافات فاحش طبقاتی، شکاف‌های عقیدتی و فرهنگی، خواست مردم برای تغییر رژیم و لزوم گذار خشونت‌پرهیز از جمهوری اسلامی در جهت رسیدن به دموکراسی و حکومت مبتنی بر حقوق بشر و… همه این‌ها واژه‌ها و عبارات مشترکی هستند که ما از هر دو جبهه سلطنت‌طلبان و نیروی‌های جمهوری‌خواه می‌شنویم.

باید در عین حال در نظر داشته باشیم که نیروهای تشکیل‌دهنده این دو جبهه کاملاً همگون و همدست نیستند. در میان سلطنت‌طلبان ما تعدد نظرات و مواضع را داریم که حتی با خشونت کلامی نسبت به همدیگر همراه است. این امر در مورد نیروهای جبهه جمهوری‌خواهان هم که خود کم با آن‌ها بیشتر آشنا و همراه هستم نیز صادق است. تا جایی که من دنبال کرده‌ام نحله‌های جمهوری‌خواهی مختلفی در سپهر سیاسی ایران وجود دارد. در صحبت با یکی از دوستان دست‌اندرکار، گفتند که ممکن است بیشتر از هفت نحله هم باشند.

رویکرد من به شکاف بین نیروهای سلطنت‌طلب و جمهوری‌خواه آنست که در وهله اول باید روی اِعمال مدیریت و تخفیف دادن تنش‌های موجود در درون این دو جبهه متمرکز شویم تا از شرایط ناسالم حاکم بر دو جبهه رها شویم. برای کسانی که از دور شاهد قضایا هستند واقعاً گیج‌کننده است و آن‌ها دلیل این تفاوت‌ها و تنش‌های درونی بین این نحله‌های جمهوری‌خواه و سازمان‌های مختلف پادشاهی‌خواه را نمی‌فهمند. بنابراین فکر می‌کنم که ابتدا جبهه سلطنت‌طلبان و نیروهای جمهوری‌خواه باید یک‌صدا و منسجم شوند یا ائتلافی بین‌شان وجود بیاید تا یک پیام را به طرف مقابل و جامعه بزرگ‌تر بدهند.

در اینجا زبان و لحنی که عناصر و گروه‌های داخل این جبهه‌ها در برابر هم استفاده می‌کنند مهم است. در حال حاضر این ارتباط همراه است با خشونت لفظی شدید. در تلویزیون‌های لس‌آنجلسی نیز از چنین زبانی در مقابل هم استفاده می‌کنند. باید این زبان در درجه اول در درون هر یک از این دو جبهه و سپس در گفتگوهای بین این دو جبهه متحول گردد تا در فضایی آرام و محترمانه دلایل هرکدام از طرفین شنیده ئ امتحان شود که در کدام سو می‌توانند قرار گیرند.

امروزه نگاه بیشتر طرفداران جوان پادشاهی به گذشته ایران همراه است با نوعی رمانتیسیسم که واقعیت‌های سیاسی آن دوره، از جمله نبود دموکراسی و عدم رعایت موازین حقوق‌بشری را نادیده می‌گیرند و این بیشتر به دلایل شرایط اسفناک و پُرخشونتی است که جمهوری اسلامی با روی کار آمدنش برای همه ایرانیان به وجود آورده است.

ما امروزه با یک نظام به‌غایت مستبد و خشن مواجه هستیم که به‌طور روزافزون به خشونت و استبداد بیشتر سمت‌وسو پیداکرده است. حتی شماری از باورمندان به اسلام این نظام را اسلامی نمی‌دانند هرچند که تعابیر مختلفی از اسلام و هر دین دیگر وجود دارد.

ما امروزه باید استراتژی‌های آینده‌نگر برای گذار از جمهوری اسلامی طرح‌ریزی کنیم. خام‌اندیشانه است که به دولت‌ها و شخصیت‌های سیاسی خارجی امید ببندیم که به ما در براندازی جمهوری اسلامی کمک خواهند کرد. من به چنین برخوردی اساساً معتقد نیستم و فکر می‌کنم که گذر از جمهوری اسلامی باید با اتکا به نیروی مردم خود ایران و نیروهای دموکراتیک و باورمند به حقوق بشر و به‌صورت خشونت‌پرهیز صورت گیرد.

 

– البته در نظر بگیرید که مثلاً در میان «جمهوری‌خواهان» نیروهایی هستند که تنها اسماً به دموکراسی و حقوق بشر اعتقاددارند. در دیدگاه برخی از آن‌ها، این حزب و یا نیروی پیشتاز و پیشواست که برای مردم تصمیم‌گیری می‌‌کند و از جمله رئیس‌جمهور منصوب می‌کند؛ مثلاً خود جمهوری اسلامی و یا مجاهدین خلق. نیروهایی هم هستند که اعتقاد عملی و راستین به دموکراسی و حقوق بشر دارند. در این باره نظرتان چیست؟

 

من بر این باور هستم که این اندیشه مطلق و جزم‌گرا مبنی بر اینکه تو یا با من هستی و یا علیه من، سّمی است علیه همگرایی، همگامی و ایجاد همبستگی. گفتم که در هر یک از این اردوگاه‌ها طیفی از نظرات وجود دارد. به نظر من نیروهای معتدل در هر یک از این اردوگاه‌ها باید هوشمندانه و با دیدی استراتژیک عناصر و نیروهایی را که دچار مطلق‌اندیشی و افراط‌گرایی هستند، منزوی و طرد کنند. به این ترتیب، نیروهای معتدل در هریک از این اردوگاه‌ها احتمالاً راحت‌تر می‌توانند وارد دیالوگ همدلانه با هم بشوند و به توافق‌هایی برسند. ولی در حال حاضر، با توجه به قطب‌بندی شدید در سپهر سیاسی ایران، این دیالوگ نمی‌تواند برقرار شود و بدون خنثی ساختن نیروهای جزم‌گرا این دو قطب بیشتر از همدیگر فاصله خواهند گرفت. در همین رابطه بر این عقیده هستم که هرچند در دوران پادشاهان پهلوی استبداد سیاسی حاکم بوده ولی کارهای باارزشی از جمله نهادسازی‌های مهمی صورت گرفته که باید نیروهای جمهوری‌خواه و ملی و چپ هم با نگاهی باز و عینی به این کارهای اساسی و از جمله کشف حجاب، که هرچند با درجه‌ای از اجبار هم همراه بود، نگاه کنند.

من مسائل سیاسی ایران و ایرانیان را دنبال می‌کنم و متوجه شده‌ام که دلیل دیگری که باعث عدم همگونی در درون دو خانواده سیاسی می‌شود تسلط نوع ارتباطی است که از جنس مناظره است و نه دیالوگ. در مطالعات ارتباط‌شناسی تفاوت زیادی بین این دو مفهوم وجود دارد. در مناظره یکی می‌بازد و یکی برنده می‌شود. در حالی که در دیالوگ بازنده و برنده وجود ندارد. دیالوگ برای ایجاد پل میان دو قطب و برای دست همدیگر را فشردن است. من متوجه شده‌ام که بیشتر کسانی که صحبت از همبستگی می‌کنند، درواقع صحبت از با من شدن و پذیرش مواضع و دیدگاه‌های خودشان می‌کنند. در نتیجه باید یک کارزار ریشه‌ای و وسیع برای فرهنگ‌سازی نوین در این رابطه راه انداخت و پیگیرانه دنبالش کرد تا به نتیجه برسیم. دیالوگ همدلانه نوع ارتباطی است که جای خالی آن در فرهنگ سیاسی ایران به شدت دیده می‌شود.

در اینجا می‌خواهم عواملی را که با به کار بستن آن‌ها این نیروها می‌توانند به درجه‌ای انسجام درونی و همبستگی برسند. فهرست‌وار برشمرم:

۱- بر منافع مشترک تأکید شود که شامل تقویت نهادهای دموکراتیک، تقویت دیالوگ درونی و تأکید بر هدف مشترک است. این امر در میان جمهوری‌خواهان خواست جمهوری دموکراتیک و سکولار است که برخی به آن لائیک را هم اضافه می‌کنند. این وجوه مشترک باید برجسته بشود. این نگاه باید «جایگزین اختلاف من با شما چیست» شود. به این ترتیب است که اعتماد و همبستگی اولیه به وجود می‌آید تا در پرتو آن اهداف مشترک برجسته شوند.

۲- چیزی که من در اپوزیسیون ایران شاهد هستم حضور یک تنش قدرت دائمی در گروه‌های سیاسی است. منیّت‌ها اهمیت بیشتری دارند تا منافع مشترک گروهی. فرآیندهای تصمیم‌گیری در گروه هم باید با توافق و مذاکره همراه باشند. منیّت‌های بزرگ را باید کنار بگذارند.

۳- منابع مشترک باید حتماً به اشتراک گذاشته شود. هرچند درجه‌ای از همگرایی بین چند نیروی جمهوری‌خواه به وجود آمده ولی هنوز اعتماد متقابل ضعیف است. اعتماد ستون‌ فقرات تمام این جریانات است.

۴- نکته دیگری که شاهد بودم آنست که به محض رسیدن به درجه‌ای از همگرایی و ایجاد ائتلاف، تصور می‌رود که حزب به وجود آمده است. ائتلاف همراه است با حفظ هویت هر یک از نیروهای تشکیل‌دهنده آن. در حالی که در بین نیروهای سیاسی ایرانی همواره تلاش می‌شود که طرف مقابل را راضی کنیم که حرف من درست‌تر و مهم‌تر است. آن‌هم در حالی که با حفظ هویت و مواضع هم می‌توان به همکاری در چارچوب ائتلاف پرداخت.

۵- نکته دیگر آنکه در شرایط وجود بحران‌های سیاسی و اجتماعی، برای حفظ همبستگی و ائتلاف، مواضع و دیالوگ‌ها باید بسیار انعطاف‌پذیر باشند.

۶– موازین لازم برای ایجاد ائتلاف و شروع همکاری واقعی باید هر یک به دقت موردبررسی قرار گیرند. من شاهد آن هستم که همه ما آن‌قدر اشتیاق و علاقه آتشین به گذر از جمهوری اسلامی داریم که بدون هیچ زمینه‌ای دور همدیگر جمع می‌شویم و اعلام فعالیت مشترک می‌کنیم. در عمل لازم نمی‌بینیم که شناخت و اعتماد کافی به وجود آید. در نتیجه این ائتلاف‌ها و همگرایی‌ها زود از هم می‌پاشند. برای رسیدن به استراتژی‌های پایدار باید زمان بدهیم تا آن اعتماد لازم به وجود آید. بعد از ایجاد ائتلاف و همگرایی هم باید نهایت کوشش بشود تا آن‌ها پایدار بمانند. ائتلاف یک همگامی ظریف و آسیب‌پذیر است که امکان دارد با گام‌های نسنجیده زود از هم بپاشد.

 

– آیا ارزش‌های مشترک ملی و تلاش در جهت درک عمیق‌تر تاریخ و فرهنگ ایران شامل جشن‌ها و آیین‌ها و یا بزرگداشت شخصیت‌های تاریخی و… می‌تواند در کاهش شکاف‌های موجود در سپهر سیاسی ایران نقش مؤثر داشته باشد؟

 

ارزش‌های مشترک و همگرایی فرهنگی درواقع آن ارزش‌های انسانی و ملی هستند که می‌توانند ما را دور همدیگر جمع بکنند مانند نوروز، مهرگان، سده و شب یلدا و… این امر می‌تواند حس مشترک ملی و همبستگی را تقویت کند. منظور من در اینجا فقط فارسی‌زبانان نیستند. این جشن‌ها بین اقوام مختلف ایرانی مشترک است.

تأکیدی که دارم آنست که برجسته نمودن ارزش‌ها مشترک ملی باید هدفمند باشد و برای ایجاد همبستگی به کار گرفته شود و برای مقاصد انحصارطلبانه و هژمونی‌طلبانه و برتری‌طلبانه نسبت به گروه‌های سیاسی دیگر به کار گرفته نشوند. همچنین باید از تعبیرهای نژادپرستی به دور باشد. این ارزش‌های ملی و انسانی با تمام تنوع و رنگارنگی آن‌ها برای همه ماست و به دور از مناسبات قدرت در بین اقوام ایرانی باید حفاظت و نگهداری شود.

و اما در مورد بزرگداشت شخصیت‌های تاریخی ایران نیز چنانکه در قسمت لزوم دوری از مطلق‌اندیشی و جزم‌گرایی گفتم باید از نگاه سیاه‌وسفید به شخصیت‌های تاریخی مانند رضاشاه و مصدق دوری کرد تا برخوردی عینی به تاریخ ایران و ایران کنونی داشت. در نظر داشته باشیم که در سیاه‌ترین رنگ‌ها یک نقطه سفید و در سفید‌ترین رنگ‌ها یک نقطه سیاه وجود دارد. بین سفید و سیاه هم طیفی از رنگ خاکستری وجود دارد.

 

– به نظر شما رسانه‌های فارسی‌زبان خارج‌ کشور از نظر ترویج و گسترش فرهنگ مدارا، رواداری، تکثرگرایی و ارزش‌های دموکراتیک و حقوق بشر چه نقشی می‌توانند داشته باشند که اکنون ایفا نمی‌کنند؟

 

-در جایی که من صحبت از اهمیت فرهنگ‌سازی به‌خصوص در پیوند با ایجاد دیالوگ و نه مناظره در جهت ایجاد ارتباط همدلانه کردم، فکر می‌‍‌‌‌کنم که رسانه‌ها در این عرصه و نیز ترویج و گسترش ارزش‌های دموکراتیک و حقوق‌بشری می‌توانند نقش مهم‌تر و تأثیرگذارتری ایفا کنند.

 

برگرفته از کیهان لندن

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر