آیا تایوان ممکن است به سرنوشت اوکراین دچار شود؟ شش ماه پس از آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین، جنگی که نتیجهاش هرچه باشد، افتخاری برای ولادیمیر پوتین عرضه نخواهد کرد، گمانهزنی درباره احتمال حمله جمهوری خلق چین به تایوان شدت گرفته است. شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین، با بالا کشاندن فتیله تحریکات روزمره علیه تایوان این گمانهزنیها را جدی جلوه میدهد.
خب، آیا باید منتظر حمله چین به تایوان باشیم؟ پاسخ محتاطانه در پایان یک دیدار کوتاه از تایپه- پایتخت تایوان- منفی است. حتی میتوان گفت که تشدید اقدامهای تحریکآمیز از سوی پکن، ازجمله پرواز دهها هواپیمای جنگنده در حریم هوای تایوان در ساعات مختلف روز یا شب، نشانهای از ناتوانی رئیسجمهور شی در تصمیمگیری برای حمله به «جزیره باشکوه» است. این عملیات تحریکآمیز به ساکت کردن غرغرهای داخلی حزب کمونیست – «چرا روسیه جرات دارد و ما نداریم»- تا حدی پاسخ میدهد. بهخوبی میتوان دید که رئیسجمهور شی و مشاوران نزدیک او میدانند که تایوان لقمهای نیست که بتوان بهآسانی بلعید.
برخلاف اوکراین که در آستانه حمله روسیه در یک بحران عمیق اقتصادی و سیاسی بود، تایوان علیرغم دو سال چالش همهگیری کرونا و تحریکهای بیوقفه پکن از سلامتی کمنظیر برخوردار است. در ۲۰۲۲ میلادی، تایوان با تولید ناخالص ملی سالانهای در حدود دو تریلیون دلار، در ردیف ۱۰ اقتصاد بزرگ جهان و در مرتبهای بالاتر از روسیه قرار خواهد گرفت. هفته گذشته حزب ترقیخواه دموکرات د.د.پ. (D.D.P) با برگزاری کنگره سالانهاش در تایپه آمادگی خود را برای رویارویی با «چالشهای یک جهان در حال تغییر» اعلام کرد. خانم تسای اینگ-ون (Tsai Ing-wen)، رئیسجمهوری تایوان، اعلام کرد که این کشور بهزودی با پایان دادن دوران قرنطینه به روی جهانگردان خارجی، ازجمله نزدیک به چهار میلیون اتباع جمهوری خلق چین، بازخواهد شد.
تایوان در هر بازی خطرناک بر سر سرنوشتش، کارتهایی دارد که اوکراین نداشت. بیش از ۳۰ درصد از مجموع سرمایهگذاریهای خارجی مستقیم در جمهوری خلق را تایوان تأمین کرده است. درحالیکه روند سرمایهگذاری خارجی در جمهوری خلق در حال کند شدن است، سرمایههای بیشتری بهسوی تایوان سرازیر میشود. هفته گذشته گروه «رنو»، سازنده بزرگ اتومبیل، خروج کامل خود را از جمهوری خلق اعلام کرد- خروجی به قیمت ۳۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری. در دو سال گذشته، بیش از ۱۰۰ شرکت غربی، استرالیایی یا ژاپنی نیز با جمهوری خلق وداع کردهاند. تحریم روسیه پس از حمله به اوکراین، خروج سرمایههای خارجی از چین کمونیست را تسریع کرده است. عامل اعلامنشده این تسریع، احتمال حمله پکن به تایوان است. بدینسان میتوان دید که وقتی فقط یک «احتمال» به فرار سرمایهها در مقیاس وسیع میانجامد، نتیجه یک حمله پوتینوار به تایوان چه خواهد بود. از این گذشته، درحالیکه اقدامهای تحریکآمیز پکن دوستان تازهای برای جمهوری خلق به دست نیاورده است، همین اقدامها به تحکیم دوستی ایالاتمتحده، اتحادیه اروپا، ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و بیش از ۱۵ کشور دیگر با تایوان کمک کرده است. ماه گذشته، ایالاتمتحده با امضای قراردادی برای فروش ۳.۵ میلیارد دلار سلاحهای مدرن، بر تعهد خود برای کمک به تایوان تأکید کرد.
البته دوستان تایوان، از دید دیپلماتیک و در چارچوب زدوبندی که هنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق آمریکا در ۱۹۷۸، با پکن کرده بود، تایوان را جزئی از چین قلمداد میکنند؛ اما امروز بسیاری از ناظران سیاسی این زدوبند را محکوم میکنند، زیرا ادعای چینی بودن تایوان بر پایههایی بس سست استوار است. تاریخ تایوان بر اساس گزارشهای باستانشناسی که در موزه ملی تایپه به نمایش گذاشتهشده است، به ۱۲ هزار سال پیش برمیگردد. تا اوایل سده پانزدهم میلادی، تایوان حکومتهای محلی خود را داشت. پسازآن، هلندیها بر تایوان و مجمعالجزایر گرداگرد آن- بیش از ۵۰ جزیره کوچک و بزرگ- مسلط شدند. در ۱۶۶۱ میلادی یک لشکر اعزامی از سوی امپراتوری منچو در پکن، موفق شد هلندیها را بیرون کند و یک ژنرال منچو را در نقش حکمران مجمعالجزایر قرار دهد. در چرخش تاریخی بعدی، پرتغالیها موفق شدند که منچوها را بیرون برانند و با تغییر نام مجمعالجزایر به فرموزا و پسکادو، استعمار خود را تحمیل کنند. ازآنپس این مجمعالجزایر چند بار دستبهدست شده است- از اخراج پرتغالیها تا حکومت ژاپنیها و سپس بازگشت به امپراتوری منچو. با سقوط امپراتوری منچو در ۱۹۱۲ میلادی، هم تایوان و هم خاک اصلی چین، برای ۱۳ سال زیر حکومت جمهوریای قرار داشتند که دکتر سون یاتسن با حمایت ایالاتمتحده برقرار کرد. در پایان جنگ جهانی دوم و اخراج اشغالگران ژاپنی از تایوان و مناطق دیگر در خاک اصلی چین، ایالاتمتحده به دولت ژنرال چیانگ کایشک و حزب «جبهه ملی» او (Kuomintang) اجازه داد که اداره تایوان را بر عهده گیرند.
بدینسان، ادعای چینی بودن تایوان ازنظر تاریخی بسیار سستبنیاد است. ازنظر ترکیب جمعیتشناسی و قومی نیز، چینی خواندن تایوان نیازمند یک جهش بزرگ تخیلی است. همه سرشماریهای ۱۰۰ سال گذشته نشان میدهد که مردم تایوان از ۱۶ قوم گوناگون با دستکم ۱۰ زبان متفاوت تشکیل میشوند. حتی زبان چینی که بهطور رسمی در تایوان به کار میرود و با چینی ماندارین پکن متفاوت است، زیرا مرکب است از دو لهجه هاوکین و فوجیان. در ده سال گذشته، با ریشه گرفتن دموکراسی در تایوان، گروههای قومی و زبانی گوناگونی که پیش از آن اجازه خودنمایی نداشتند، زیر نورافکنها قرارگرفتهاند. دولتهایی که پس از تسلط «جبهه ملی» در تایپه روی کارآمدند، عرضه حقوق مساوی به اقلیتهای قومی و رفع مظالم گذشته را بهعنوان بخشی از یک برنامه درازمدت برای شکل دادن به هویت ویژه تایوانی بهعنوان یک ملت-دولت مستقل بهکاربردهاند.
در ۲۰ سال اخیر، تایوان پذیرای بیش از یکمیلیون آواره فراری از چین کمونیست بوده است. آوارگانی که برخلاف انتظار پکن، درنبرد برای تایوانی شدن تایوان، یعنی چین زدایی، نقش فعالی برعهدهگرفتهاند. از دید آنان، چینی بودن به معنای کلاسیک آن، در جمهوری خلق غیرممکن است. جمهوری خلق یک ساختار ایدئولوژیک (مسلکی) است و علیرغم چرخش اخیر حزب کمونیست بهسوی نوعی ناسیونالیسم، نمیتواند معرف تاریخ و فرهنگ و آرمانهای چین باشد.
فراریان از هنگکنگ، ماکائو، منچوری، مغولستان داخلی، شینجاک (ترکستان خاوری/ سینکیانگ) و تبت، فقط در تایوان میتوانند «خودشان» باشند. بسیاری از آوارگان «چینی اصیل» یعنی قوم هان (۸۰ درصد جمعیت جمهوری خلق) به دلایل دیگری تسلط حزب کمونیست را تحمل نمیکنند. بیش از ۵۰ میلیون از «هان»ها مسیحیاند. میلیونها «هان» دیگر پیرو فرقه متافیزیکی فالونگونگاند که در جمهوری خلق سرکوب میشود، اما در تایوان اجازه فعالیت آزادانه دارد. از هر سو که بنگریم، تایوان دردسر بزرگی است برای جمهوری خلق. بیش از ۱.۳ میلیارد چینی زیر سلطه پکن، تایوان را یک چین بهتر و چینیتر میبینند- چینی که در آن آزادیهای فردی توأم با یکی از بالاترین سطحهای زندگی در دنیا عرضه میشود. به هر شکل که تایوان به جمهوری خلق بپیوندد، چیزی جز تهدیدی برای سلطه کمونیستی نخواهد بود- تهدیدی که در مقیاسی بس کوچکتر در هنگکنگ ادامه دارد.
جمهوری خلق با خودبزرگبینی ناشی از رهبری رئیسجمهور شی، در بیش از ۶۰ کشور، بهویژه در «جهان سوم» درگیر مشکلاتی شده است که نه درک میکند و نه امکان حلشان را دارد. فاجعه سریلانکا یکی از نمونههای برجسته توسعهطلبی کودکانه پکن است- توسعهطلبیای که با برنامه «جاده ابریشم نو» در مقیاس جالوتی عرضه میشود.
آیا جمهوری خلق یک غول پا گلی است؟ شاید که نه! اما هماکنون میبینیم که رهبران پکن برای تأمین خوراک و سوخت یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون چینی با مشکل روبهرو شدهاند. پکن با خطر وابستگی به روسیه پوتین، برای تأمین نفت موردنیاز جمهوری خلق، روبهرو است؛ درحالیکه تایوان با استفاده از «بازار قهوهای» -بین بازار رسمی و بازار سیاه- نفت خود را با تخفیفهای بیشتر تأمین میکند. همانطور که شینزو آبه، نخستوزیر پیشین ژاپن که بهتازگی ترور شد، میگفت: «جمهوری خلق هیچ دوست واقعی ندارد، درحالیکه تایوان فقط یک دشمن دارد که جمهوری خلق است.»
برگ برنده احتمالی برای تایوان، زیستن در جهان واقعیات، یعنی معاصر زمان خود بودن است؛ درحالیکه جمهوری خلق چین، در امارت مسلکی که روزبهروز پوسیدهتر میشود، در جهان اوهام، به سر میبرد و معاصر زمانی است که هنوز امپراتوری سازی میتوانست یک راهبرد جدی به شمار آید.
در هفتهای که گذشت، در تایوان شاهد تازهترین نمونههای انزوای جمهوری خلق در عالم اوهام بودیم. پکن اعلام کرد که برنامهای برای ساختن یکراه سریع از چین به تایپه تصویبشده است. این شاهراه- که درواقع مجموعهای از شاهراههای کوتاه و بلند خواهد بود قرار است تا سال ۲۰۳۵ ساخته شود. در تبلیغات پکن در این زمینه، از ضرورت تائید این برنامه از سوی تایپه یادی نشده است. نمونه دوم اسارت پکن در عالم اوهام، دعوت یک ستاره تلویزیون دولتی پکن به نام سیما نان از یک دانشجوی ۲۱ ساله تایوانی است برای ترور رئیسجمهوری تایوان با الهام از ترور شینزو آبه که خواستار اتحاد کشورهای دموکراتیک برای دفاع از تایوان شده بود. برنامه شاهراه پکن-تایپه شاید علامتی باشد که دستکم تا سال ۲۰۳۵ شاهد حملهای به تایوان نخواهیم بود.
مسافری که وارد تایپه میشود، میداند که مردم تایوان زیر یک شمشیر داموکلس دائمی به سر میبرند؛ اما چیزی که شگفتیآور است، خونسردی و اعتمادبهنفس تایوانیهاست، بهویژه در مقایسه با تنش و ترسی که در هر سفر به پکن در اکثریت چینیها دیدهایم. در تایپه، یک واقعیت دیگر نیز جلبتوجه میکند. در هر سفر، آسیاییتر میشود، درحالیکه جمهوری خلق را در هر سفر «آمریکایی شده»تر دیدهایم. در هتلهای ۵ ستاره پکن، پرسنلی با نامهای «لوسی»، «جین» یا «دیک» و «راب» ظاهر میشوند و مغازههای فروشنده کلاهگیس بلوند و عدسک چشم آبی را همهجا میتوان یافت؛ در تایپه، اما کسی خود را «لوسی» یا «دیک» نمیخواند، زیرا عقده آمریکایی شدن وجود ندارد. تایوان یک ملت آزاد و چند قومی آسیایی است- الگویی بهمراتب جذابتر از الگوی چین کمونیست- حتی باوجود شمشیر داموکلس، یا بمبهای شی جینپینگ بالای سر آن.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی