سخنرانی در کانون دوستداران فرهنگ ایران دوشنبه ۱ تیر – ۲۲ ژوئن ۲۰۰۹
داریوش همایون در سخنرانی اخیر خود در «کانون دوستداران فرهنگ ایران» عنوان کرد:
با توجه به تغییر نسل و تغییر گفتمان مسلط عمومی در جامعه، تغییر رژیم اجتنابناپذیر است
داریوش همایون میگوید: ما امروز با خواست تغییر رژیم به معنای تغییر فلسفه حکومت روبهرو هستیم.
غروب دوشنبه این هفته (۲۲ ژوئن) دکتر داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی در رژیم سابق، روزنامهنگار، تئوریسین سیاسی و رایزن حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)، میهمان «کانون دوستداران فرهنگ ایران» در واشنگتن بود و زیر عنوان «تحلیلی از شرایط امروز ایران» برای علاقهمندان سخن گفت. این نشست در محل دبیرستان جیمز مدیسون، در ویینا، ویرجینیا، برگزار شد و اداره آن را دکتر مهدی ناظر بر عهده داشت.
در آغاز جلسه به یاد و احترام کشتهشدگان رویدادهای اعتراضی اخیر در ایران یک دقیقه سکوت اعلام شد. دکتر ناظر در معرفی سخنران تنها به ذکر عبارت «روزنامهنگار و سیاستگر» اکتفا کرد و گفت که این معرفی کوتاه به خواست خود دکتر همایون صورت میگیرد.
رئیس جلسه سپس از سخنران دعوت کرد تا گفتار خود را آغاز کند و آنگاه داریوش همایون میکروفن را در اختیار گرفت و اظهار داشت:
«موضوع بحث یکی از آسانترین موضوعات است و اگر آن را به یکی از مسائل ایران محدود میکردند شاید دچار زحمت میشدم تا حق مطلب را ادا کنم. من موضوع به این وسعت را زیر سه مطلب میآورم؛ و آن اینکه ما در ایران با سه تغییر روبهرو هستیم: تغییر نسل، تغییر گفتمان و تغییر رژیم.» وی در مورد تغییر نسل گفت: «هر نسل دورهاش ۲۵ تا ۳۰ سال است ولی منظور این نیست که در هر ۲۵ یا ۳۰ سال تمام یک جامعه عوض میشود بلکه زندگی فعال هر نسل موردنظر است. نسلی که در این ۳۰ سال به دنیا آمد و پرورش پیدا کرد به سبب ویژگیهایی که دارد بهاحتمالزیاد حامل مهمترین تحول تاریخ ایران است. چونکه هیچ نسل ایرانی تا این حد درسخوانده نداشته است. البته ما نمیدانیم سطح دانش آنها چقدر بالا است ولی مهم این است که مردمی بتوانند بخوانند و خودآموزی کنند. خود این مساله که آدم احساس کند دانشگاه رفته و تحصیلکرده است ادعاها و خواستهایی را در انسان برمیانگیزد.»
داریوش همایون در ادامه گفت: «به نظر من نسل کنونی اساس و پایه تغییراتی است که در جامعه ایرانی میتوانیم انتظار داشته باشیم. نسلی که بعد از انقلاب برخاسته به سبب تجربه یگانهای که ملت ایران در سی سال گذشته داشته نسلی متفاوت با ماست و این تجربه نهتنها آنها را متفاوت از ما کرده بلکه با رژیم و فضایی هم که در آن بزرگشده متفاوت است. بیست سال پیش میگفتند این جوانان را دارند مغزشویی میکنند ولی من میگفتم نه نمیتوانند، زیرابه تأثیر درس خواندن و دانشگاه رفتن معتقد بودم.»
سخنران سپس اظهار داشت: «اصولاً نسل جوان دو ویژگی دارد: یکی اینکه در وضع موجود سود پاگیر ندارد درحالیکه ما همه در وضع موجود سود پاگیر داریم. از اینجاست که تغییر شروع میشود. انسان اگر از وضع موجود آزاد باشد به فکر تغییر میافتد. خصوصیت دوم اینکه نسبت به گروههای سنی بالاتر حساسیتش در برابر خطر کمتر است. این دو خاصیت برای جامعههایی مثل جامعه ما ماده منفجره است.»
دکتر همایون افزود: «علاوه بر تغییر کیفی، در رابطه با نسل تازه ایران با تغییر کمی هم روبهرو هستیم. در حال حاضر حدود ۶۰ درصد جمعیت ایران زیر ۳۵ سال است. این پدیدهای است که تابهحال سابقه نداشته و پسازاین هم در ایران تکرار نخواهد شد؛ زیرا این نسل بهشدت نسل پیشین به فرزند آوری نخواهد پرداخت، چون نه روحیهاش را دارد و نه وقتش را.» وی سپس به تغییر دوم یا همان تغییر گفتمان پرداخت و گفت: «داریوش آشوری واژه گفتمان را در برابر واژه فرنگی دیسکورس نهاده است. دیسکورس واژه تازهای است در این معنا و برمیگردد به سده هفده میلادی. در آن هنگام دکارت رسالهای نوشت به نام «دیسکورس در روش» که محمدعلی فروغی آن را به فارسی ترجمه کرده است. جمله بامزهای در آغاز این رساله است که میگوید: «هیچچیز در جهان بهخوبی عقل تقسیمنشده است زیرا هیچکس بابت سهم خودش گلایهای ندارد.» با این رساله پایه فلسفه جدید گذاشته شد و دیسکورس معنی نویی پیدا کرد؛ به این معنی که گفتار و بحث مسلط بر یک جامعه یا اجتماع یا یک دوره را دیسکورس گفتند که داریوش آشوری هم آن را گفتمان ترجمه کرده است. گفتمان دکارت تا سده نوزدهم گفتمان مسلط بود.»
سخنران در ادامه گفتار خود به موضوع ایران برگشت و اظهار داشت: «جامعه ما از دوران مشروطیت و از اواخر قرن نوزدهم صاحب گفتمان شد. اگر اروپا در سده هفده میلادی صاحب گفتمان شد ما از طریق لایهنازک ایرانیانی که با اروپا آشنا بودند صاحب گفتمان شدیم. درواقع از سده سیزده میلادی که مغولها آمدند و همهچیز را به هم ریختند دیگر گفتمان نداشتیم. پیش از آن البته داشتیم و باز از پایان سده نوزده دارای گفتمان شدیم یعنی بحث مشروطه به جامعه عرضه شد و سراسر جامعه را فراگرفت.» داریوش همایون اضافه کرد: «در یک دوره کوتاه، یعنی طی یک نسل، انحصار ذهنیت ایران گفتمان دوره مشروطیت بود که میتوان آن را گفتمان دوره دمکراسی لیبرال خواند، ولی البته این گفتمان صورت ناقصی از گفتمان روز اروپا بود که توسط ایرانیانی که اطلاعات اندکی از فرهنگ اروپایی داشتند وارد جامعه شده بود. درواقع میتوان گفت از دریای فرهنگ اروپایی بهقدر کوزهای آب برداشتهشده بود. ولی همین مقدار هم در آن زمان ما را متوجه این نکته کرد که سیاست و فرهنگ نیاز به گفتمان مشترک دارد. از آن زمان بود که ما احساس کردیم برای اینکه کشورمان را از آن شرایط قرونوسطایی در آغاز سده بیستم میلادی بیرون بیاوریم به یک گفتمان عمومی نیاز داریم.»
وی سپس گفت: «ریشه بحثهای سیاسی تا امروز ایران از چپ تا راست در گفتمان آن دوره هست. درواقع پدران فکری همه اندیشههای گوناگون سیاسی که امروز در این سالن حضور دارند در صد و اندی سال پیش هم وجود داشتند. در کنار گفتمان دوره مشروطیت دو گفتمان چپ مارکسیسمـ لنینیسم و گفتمان مذهبی شروع به بالیدن کردند. از دهه چهل گفتمان مشروطیت از بین رفت و دو گفتمان چپ و مذهبی شروع به رقابت با یکدیگر کردند.»
سخنران افزود: «در دوران انقلاب اسلامی ما وارد یک گفتمان مسلط جدید شدیم و آن گفتمان اسلامی بود. حکومت مذهبی تنها تسلط دولتی نداشت بلکه بر گفتمان جامعه مسلط بود. در سی سال گذشته یک مقدار به خاطر تغییر نسل ولی بیشتر به خاطر تغییراتی که در ذهن ما رخداده بود هر دو گفتمان چپ و مذهبی از تخت تسلط پایین کشیده شدند و گفتمان کنار گذاشتهشده مشروطه شروع کرد به بازگشتن به ریشهها و اصل خود؛ و ما که حالا زبان فرنگی را یاد گرفته بودیم شروع کردیم به جستجو در ریشه آن گفتمان در منابع اصلی و همت گماشتن به ترجمه آنها به فارسی که حاصلش کتابهای زیادی است که دراینباره منتشرشده. من نام این گفتمان را دمکراسی لیبرال نهادهام.»
دکتر همایون در ادامه گفتار خود اظهار داشت: «امروزه بحث اصلی مردم دمکراسی لیبرال است و از آن مهمتر لیبرالیسم است. بدون لیبرالیسم دمکراسی نخواهد آمد. لیبرالیسم ازلحاظ لغت یعنی آزادی و آزادمنشی اما لیبرالیسم در اصل از دو فرایافت اساسی تشکیل میشود، یکی حق فرد انسانی و دیگری مسئولیت فرد انسانی. حق فرد انسانی یعنی انسان با خودش حقوقی میآورد یعنی با حقوقی به دنیا میآید که در سده چهارم پیش از میلاد اسمش را گذاشتند حقوق فطری یا حقوق طبیعی. آمریکاییها در قانون اساسی خودشان به آن گفتهاند «حق سلب نشدنی» یعنی هیچ حکومتی و هیچ مذهبی نمیتواند آن حق را سلب کند.»
وی افزود: «عنصر دوم لیبرالیسم مسئولیت فرد انسانی است. وقتی معتقد باشیم فرد انسانی حقوقی دارد در این صورت نمیتوان او را عاری از مسئولیت دانست. فرایافت اول را یونانیها و فرایافت دوم را ما ایرانیها به دنیا شناساندیم. به این معنا که انسان خودش میتواند نیک و بدش را تشخیص دهد. ایرانیها گفتند که فرد انسانی هم مسئول خودش است هم مسئول پیروزی اهورامزدا بر اهریمن است؛ زیرا اهورامزدا بدون کمک انسان نمیتواند بر اهریمن پیروز شود و این پیشرفت بزرگی است که ما کردهایم.» سخنران سپس گفت: «باید دانست که دو فرایافت لیبرالیسم را میسازد: یکی فرد دارای حق و دیگر فرد دارای مسئولیت. اصل لیبرالیسم این است که خدمتتان عرض کردم نه به این معنا که هر که هر چه توانست پول دربیاورد. لیبرالیسم به معنایی که گفتم با خودش برابری میآورد وقتی میگویید همه دارای حق هستند و همه مسئولیت دارند سراغ جاهای دیگر هم میروید. حالا و در زمانه ما فرایافت انصاف هم وارد میشود. افراد برابرند ولی جامعه نمیتواند برابر باشد، جامعه میتواند منصف باشد. امروز جامعه ایرانی توانسته است به این نکته برسد. چه اندازه مردم این را قبول دارند یا ندارند اصلاً مهم نیست. گفتمان از باورمندان درست نمیشود بلکه از کسانی که ناگزیر میشوند آن را بپذیرند ساخته میشود. ما در دهه چهل و پنجاه بهخوبی میدیدیم که چگونه افراد ناگزیر میشوند به یک گفتمان بپیوندند.» داریوش همایون آنگاه اظهار داشت: «پس تغییر گفتمان هم صورت گرفته است که در جامعهشناسی به آن تغییر پارادایم میگویند. امروز این تغییر پارادایم در ایران انجامشده است. کافی است اندکی به آنچه از ایران میآید توجه کنیم. یک نمونهاش گفتمان مطالبه محور است که متأسفانه در این غوغای انتخابات دیده نشد. این گفتمان از سنگهای بنای آینده سیاست ایران است هرچند ممکن است کسانی که آن را نوشتهاند خود متوجه اهمیت کارشان نباشند. حالا همبستگی و همگرایی زنان هم البته به آن پیوسته است. پس دومین تغییری که با آن سروکار داریم تغییر گفتمان است.» سخنران سپس گفت: «تغییر سوم امر تغییر رژیم است که حالا در جریانش هستیم و یکزمان تصور میشد تنها از راه قیام مسلحانه، مبارزه مسلحانه و انقلاب خونین به وقوع میپیوندد، اما این تفکر اندکاندک تغییر کرد و موضوع اصلاحطلبی پیش آمد زیرا در خود رژیم علائمی دیده شد که جامعه را به امکان انجام اصلاحات امیدوار میساخت.»
سخنران در ادامه گفت: «امروزه ما با تغییر رژیم به معنای تغییر فلسفه حکومت روبهرو هستیم و نه به مفهوم تغییر جمهوری اسلامی. دیروز جنبش مردم از اعتراض به نحوه شمارش رأیها شروع شد و فردا به تغییر رژیم خواهد رسید. با توجه به دو تغییری که گفته شد تغییر رژیم اجتنابناپذیر است. در قرن چهارم پیش از میلاد یک تاریخنگار یونانی تاریخ جنگ داخلی یونان را نوشت و برای اولین بار فلسفه و منطق تاریخ را نشان داد. منطق تاریخ البته یکی نیست و هر مرحله تاریخی در هر سرزمینی منطق خود را دارد. وقتی جمعیت تغییر کرد و وقتی گفتمان تغییر کرد چارهای جز اینکه رژیم تغییر کند وجود ندارد چون زمان به نفع آن دو است.»
دکتر همایون سپس به مساله انتخابات ۲۲ خرداد اشاره کرد و گفت: «حالا ببینیم حوادث کنونی چه معنا دارد و چه مسیری را میتواند طی کند. خیلیها گفتند انتخابات مسخرهبازی است و مواد قانون اساسی را به رخ ما کشیدند و گفتند برویم انتخابات را تحریم کنیم. گویی دیگران قانون اساسی جمهوری اسلامی را نخواندهاند و از آن اطلاعی ندارند! ولی این انتخابات در شرایطی رخ داد که منهای آزادی انتخاب بقیه آن آزاد بوده است.
تبلیغات، بحث آزاد تلویزیونی، گردهمایی و تظاهرات، هر شب بحث و مجادله کردن در خیابانها و میدانهای تهران و… همه اسباب یک انتخاب آزاد بود ولی آزادی انتخاب نبود.»
سخنران در ادامه و در مورد علل وجود این شرایط توضیح داد و گفت: «چون رژیم درگیر مسائل خارجی بود، ازجمله به خاطر مساله هستهای در معرض تحریم بیشتر قرار داشت و از سوی دیگر شرایط اقتصادی سخت مملکت ـ که بیشتر محصول چهار سال اخیر است ولی در کل ناشی از دوران سیساله جمهوری اسلامی است ـ مردم را به ستوه آورده بود، درنتیجه این نیاز وجود داشت که مردم به میدان بیایند تا خشم خود را بیرون بریزند و کمی آرام شوند و به آمریکاییها هم نشان داده شود که در ایران دمکراسی هست.»
وی افزود: «پشت سر این قضیه سپاه پاسداران است که چهار سال پیش گفتند با چراغ خاموش حرکت کرده و احمدینژاد را سر کار آوردهاند. در چهار سال گذشته استانداران از میان افراد سپاه برگزیده شدند. ضمن آنکه ۷۰ درصد مؤسسات اقتصادی مملکت در دست سپاه است. احمدینژاد هم تمامی پولی را که میتوانست از بابت افزایش بهای نفت خرج کند، پس از پرداخت حق بیت رهبری که حدود یک میلیارد دلار در سال میشود، همه را صرف تقویت پایگاه قدرت خود کرد.»
داریوش همایون سپس خاطرنشان کرد: «پاسداران اگر این مرحله مبارزه را ببرند دیکتاتوری نظامی ـ جمکرانی موردنظر خودشان را برقرار خواهند کرد. اینها آخوندها را هم قبول ندارند. نسل جوان پاسداران درسخوانده هستند. دفاتر پژوهش سیاسی اجتماعی دارند و طبعاً بلندپروازی دارند و میگویند میخواهیم جهان را اداره کنیم. این است که اینها حساب کردند که میتوانند در این انتخابات احمدینژاد را با تاکتیک چراغ روشن سر کار بیاورند و بقیه امور را هم با کودتا انجام میدهند.»
سخنران اضافه کرد: «این برنامه اگر موفق شود حکومت پاسدار ـ مافیای مالی و چاههای جمکران و شعبههایش در شهرها (به معنی کنار گذاشتن مذهب در فرم کلاسیک آن) را شاهد خواهیم بود. وقتی انتخابات انجام شد بدون شمارش آرا گفتند که برنده را تعیین میکنیم چون از یکسو ترسیدند اگر رأیها را بشمارند ممکن است نتیجه درز کند و از سوی دیگر خواستند که به این مردم تودهنی بزنند و از آنها زهرچشم بگیرند. این بود که بهعمد دو ساعت پس از پایان انتخابات نتیجه را اعلام کردند یعنی چهل میلیون رأی را ظرف دو ساعت خواندند!»
وی در ادامه گفت: «دفترهای سیاسی سپاه پیشتر نتیجهگیری کرده بودند که مردم در تابستان و زمستان امسال به علت شرایط ناگوار اقتصادی شورش خواهند کرد و این مطلب را به علی خامنهای هم اعلام کرده بودند و سرکوب حرکت مردم را تصویب هم کرده بودند. فرماندهان سپاه امروز اطمینان دارند که از عهده سرکوب این مساله بر خواهند آمد؛ اما اینکه مردم تا چه حد مقاومت کنند معلوم نیست هرچند که مردم تا حالا خیلی خوب مقاومت کردهاند.»
سخنران در ادامه اظهار داشت: «در این میان دو نکته وجود دارد که به ضرر برنامه سپاه عمل میکند. یکی آنکه آنها نمیتوانند واقعه میدان تیانآنمن را تکرار کنند و دوم آنکه روحانیت هم به آنها اجازه این کار را نمیدهد. روحانیت که تعدادشان حدود ۲۰۰ هزار نفر است همه در غنائم سپاه سهیم نیستند و آنهایی هم که در مراتب بالا سهیم هستند نسبت به آینده خود و آینده اسلام نگران هستند و میترسند که پاسداران ریشه آنها را بزنند و تأثیر این سرکوب در میان مردم متوجه اسلام شود و آنگاه اسلام دیگر در ایران اعتباری نخواهد داشت.»
داریوش همایون سخنان خود را با بیان این نکته به پایان برد که: «این مبارزه متوقف کردنی نیست. ما در آغاز پایان رژیم اسلامی هستیم. وینستون چرچیل در جنگ جهانی دوم و بعد از پیروزی متفقین در العلمین گفت «این آغاز پایان نیست بلکه این پایان آغاز است.» من گمان میکنم در ایران از پایان آغاز گذشتهایم و در آغاز پایان هستیم.»
سپس از سوی رئیس جلسه تنفس کوتاهی برای صرف چای داده شد و حاضرانی که مایل به طرح سؤال و اظهارنظر بودند نیز ثبتنام کردند. پس از خاتمه زمان تنفس یکی از حاضران برابر میکروفن قرار گرفت و گفت: «یکی از خواستهای انقلاب مشروطه این بود که نهادهای دمکراسی برقرار شود ـ حتی پیش از آن امیرکبیر هم در این راستا گامهایی برداشت ـ با کودتای ۱۲۹۹ و ایجاد جمهوری اسلامی شرایط ایجاد این نهادها از بین رفت. ما امروزه جامعه مدنی داریم و جمعیت زنان از خاتمی حمایت کرد. در این انتخابات هم دیدیم که هر کاندیدایی که از خواستهای زنان حمایت میکرد موردحمایت زنان قرار میگرفت.»
وی همچنین گفت: «شما لیبرالیسم را مترادف با دمکراسی به کار میبرید، آیا منظور شما از منصف بودن اجرای عدالت اجتماعی است؟ لطفاً مطلب را روشنتر کنید.»
داریوش همایون در پاسخ گفت: «در اینکه اصلاحات امیرکبیر زمینه دمکراسی را آماده میکرد من شک دارم. در شرایط دهه سی سده نوزده فکر نمیکنم کسی حتی تصوری دوردست از دمکراسی داشت. امیرکبیر یک سری اصلاحات اداری کرد اما ایجاد زیرساختهای اجتماعی ـ اقتصادی لازم برای دمکراسی نتیجه همان کودتایی است که شما اشاره کردید. من هر جامعهای را نگاه میکنم میبینم نوعی کودتا یعنی یکضرب شصت نظامی یا قدرتنمایی خواه از سوی پادشاه یا کسی چون کرامول لازم داشته است. جامعه مدنی که اشاره کردید درست است، ما از دوره مشروطه جامعه مدنی داشتهایم یعنی بخشهایی از جامعه یک کشور که فاصله بین مردم و حکومت را پر میکند و بستگی به حکومت ندارد ولی از توده مردم هم فاصله دارد چون سازماندهی دارد. دوتوکویل از آن به نام سازمانهای مدنی نام میبرد چون میخواهد بر اهمیت سازماندهی در آن تأکید کند. رشد جامعه مدنی در دوره جمهوری اسلامی صورت گرفت.»
سخنران افزود: «لیبرالیسم مترادف دمکراسی نیست بلکه لازمه دمکراسی است یعنی اگر شما حق مردم بر حکومت بر خودشان را بشناسید لازم است که حقوق مردم را به رسمیت بشناسید که در برابر اکثریت حق خود را از دست نمیدهد. دمکراسی حکومت اکثریت در چهارچوب بیانیه حقوق بشر است.»
دکتر همایون در پاسخ به بخش دیگری از پرسش طرحشده گفت: «جامعه منصف را در برابر عدالت اجتماعی آوردم. چون در عدالت اجتماعی یک عنصر برابری و اجبار هست. انصاف در زبان انگلیسی نهتنها حق هر کس را در نظر گرفتن معنی میدهد بلکه در نظر گرفتن قوانین نیز از آن فهمیده میشود.»
سپس نوبت به یکی دیگر از حاضران رسید که گفت: «جمهوری اسلامی بر دو هویت جمهور مردم و اسلام تنها بر قرائت خودش تکیه کرده است. خمینی در بهشتزهرا گفت من با کمک مردم توی دهن این دولت میزنم ولی در نماز جمعه این هفته خامنهای درواقع گفت من به کمک دولت تو دهن مردم میزنم. سؤال من بهطور مشخص این است که حالا که معترضین «اللهاکبر» میگویند آیا این به مفهوم بازپسگیری شعارهای اسلامی است که دولت سی سال پیش بیان میکرد یا اینکه معترضین به آن معتقدند؟»
سخنران پاسخ داد: «خدا باز پس گرفته نشده است. «اللهاکبر» هم شعار است چون کارساز است و معترضین فکر میکنند نمیشود به کسی که «اللهاکبر» میگوید تیراندازی کرد.»
سپس دکتر مهرداد مشایخی برابر میکروفون قرار گفت و اظهار داشت: «در آینده هنگامیکه مورخین تاریخ این دوره را بررسی کنند اینیک سال بهیادماندنی خواهد ماند. چون پس از سی سال دارد توازن قدرت از دولت به ملت عوض میشود. دوم اینکه جامعه مدنی توانست در این سال خودش را بازسازی کند و با بحث مطالبه محور وارد فضای انتخاباتی و کارزار انتخاباتی شود و متعاقب آن تغییری است که در دولت داده میشود.» وی اضافه کرد: «دولت از ابتدای انقلاب اسلامی این توانایی را داشته که خودش را ترمیم کند. برای مثال در مواردی چون کنار گذاشتن بنیصدر و حذف جناح چپ و… ولی امروزه این دولتترمیم شدنی نیست با توجه به نطقی که خامنهای در نماز جمعه کرد شکافها غیرقابلترمیم است یعنی عامل ایدئولوژی در جمهوری اسلامی پایان یافت. الآن بازی رودررو است و با سلاح و با قدرت. بههرحال یکی از مسائل جالب این است که جامعه مدنی که نمیتوانست کاندیداهای خودش را داشته باشد با فشار سبب شد کروبی و موسوی بهسوی جامعه مدنی بیایند.»
داریوش همایون در پاسخ گفت: «من با بسیاری از دیدگاههای آقای مشایخی موافقم و مطالبی هم که الآن گفتند درست است. درباره شکاف در جمهوری اسلامی هم دکتر مشایخی حق دارد. حالا صحبت از تغییر رژیم است، یا به دست پاسداران یا به دست مردم و مبارزه در این جهت است.»
فرد دیگری پرسید: «شما استراتژی را بیان کردید ولی علت این استراتژی چیست؛ مذهبی است یا اقتصادی؟ اگر مذهبی است چه نیروهایی روبهروی هم هستند؟»
سخنران در جواب اظهار داشت: «انگیزه مبارزه قدرت خود قدرت است؛ قدرت کامل. اقتصاد وسیله مهمی است ولی موضوع مبارزه قدرت خود قدرت است. مشکل روشنفکران ما در سی چهل سال گذشته این بوده که کارکرد قدرت را نمیشناسند. تمام این بحثهایی که در محیط دانشگاهی و روشنفکری صورت میگیرد ربطی به کارکرد قدرت ندارد. در خلأ شرایط دمکراتیک و در خلأ حضور مردم هر کس میکوشد قدرت را به دست آورد. انقلاب اسلامی هم جنگی بود بر سر قدرت. خمینی هم فقط به فکر قدرت بود. او شیعه را هم ضعیف کرد، لباس آیتاللهها را هم درآورد. گروههای چپ هم همینطور در پی قدرت بودند. امروز هم همینطور است، پاسداران فکر میکنند حقشان بیشتر است و برای اداره مملکت مناسبترند.»
سپس دکتر امیرحسین گنجبخش برابر میکروفون ایستاد و گفت: «من به داریوش همایون بهعنوان یک تاریخدان و روشنفکر بسیار احترام میگذارم. باید بگویم که من بهجز یک نفر کسی را نمیشناسم که وضعیت امروز را پیشبینی کرده باشد، انتخاب احمدینژاد هم همینطور و انتخاب خاتمی را هم همینطور.» وی افزود: «اما سؤال من امروز از آقای همایون بهعنوان رایزن حزب مشروطه ایران این است که با توجه به اینکه رهبری جنبشی که امروز پیداشده نه در دست جمهوریخواهان است و نه در دست مشروطهخواهان، آیا ما حاضریم یک سری اختلافنظرها درباره کودتای ۲۸ مرداد و انقلاب اکتبر را کنار بگذاریم و مشترکا با کودتایی که در ایران انجامشده مقابله کنیم؟»
همایون در پاسخ گفت: «ما آنقدر دستمان را برای اتحاد و همبستگی دراز کردهایم که دستمان سبز شده است. ما با همه حاضریم در این موضوع مشخص همکاری کنیم؛ بهاستثنای مجاهدین.»
یکی دیگر از حاضران گفت: «ما در ایران با جامعهای روبهرو هستیم که ۸۰ میلیون جمعیت دارد و رژیم نصف جمعیت را که زنان باشند کنار زده است. ضمن آنکه ۵۵ درصد دانشجویان ایران هم زنان هستند. از سوی دیگر این رژیم سی سال است تقلب میکند. کروبی چهار سال پیش گفت آقا مجتبی پسر خامنهای فلان تخلفات را کرد و فلان کار و فلان کار را کرد. الآن هم این آقا مجتبی یک میلیارد پوند در بانکهای انگلیس داشته که دولت انگلیس آن پول را توقیف کرده است. در برابر این رژیم برای مردم راهی نمانده جز اینکه به خیابان بریزند.»
دکتر همایون اظهار داشت: «شعار ابطال انتخابات دارد در ایران کهنه میشود و مبارزه دارد از آن رد میشود. مبارزه بر سر انتخابات بود. این جنبش شباهت زیادی با جنبش مشروطه دارد. رهبری جنبش کنونی در دست کسی نیست. رهبری در دست گفتمان است. دو ماه پیش چه کسی به موسوی و کروبی صفت رهبری میداد؟ موسوی دارد با حساب عمل میکند و ثابت مانده است روی انتخابات برای اینکه پیش از هر چیز از دستگیری خودش میترسد. این رژیم دارد بخشی از تاریخ دوران انقلاب اسلامی را تکرار میکند و همانند رژیم پیشین بخشهایی از تن خودش را میکند.»
سخنران افزود: «ما باید همراه جنبش باشیم نه اینکه از آن جلو بیفتیم. ما در بیرون ایران بهکلی داریم بیربط و نامربوط میشویم. باید گوشها را چسباند به دیوار ایران و به آنچه در آنجا میگذرد توجه کرد و دچار عقده خودبرتربینی نشد.»
سپس نوبت به شخص بعدی رسید که گفت: «شما از گفتمان لیبرالیسم در اروپا صحبت کردید؛ اما این گفتمان در جامعه نمیتوانست پیدا بشود مگر آنکه یک انقلاب پشت سرش باشد. بورژوازی فرانسه خواستار آزادی و برابری بود و به خاطر آن انقلاب کرد. دهها انقلاب که بعد از انقلاب فرانسه در اروپا رخ داد لیبرالیسم را تقویت کرد. بدون سقوط حکومت قاجار هم نمیشد جنبش مشروطه موفق شود. بعد هم رضاشاه آمد و همهچیز را به هم زد و بعد دوران محمدرضا شاه که در آن خفقان کامل بود. بدون انقلاب ۵۷ هم شرایط امروز به وجود نمیآمد.»
این شخص اضافه کرد: «اگر این جنبش و خیزش مردم شکست بخورد حکومت مردم را بدبختتر خواهد کرد. حکومت جمهوری اسلامی باید کاملاً از بین برود. کنار آمدن با یک جناح رژیم باعث میشود بدبختی ادامه یابد.»
داریوش همایون در پاسخ گفت: «انقلاب فرانسه در پایان سده هجده روی داد، اما مدرنیته برمیگردد به سده دوازدهم. پیش از آن از سده دهم میلادی تا سده دوازدهم یک جنبش روشنگری ایرانی اسلامی وجود داشت که پروفسور فرای از آن به نام «سه سده زرین ایران» نامبرده است و بهخصوص اشاره دارد به کارهایی که ابنسینا روی کارهای ارسطو کرده است. اندیشههای ابنسینا از طریق اسپانیا به اروپا رسید. در قرن دوازدهم پاپ بندیکت ۱۵ که پاپ فعلی نام خود را از او گرفته به کشیشها دستور داد تا به صومعهها بروند و به تفکر و مطالعه بپردازند. آنها اول از منابع عربی و بعد منابع یونانی استفاده کردند؛ و درنتیجه رنسانسی از قرن دوازدهم شروع شد که به آن رنسانس کوچک میگویند.»
وی افزود: «مدرنیته را باید از قرن پانزده و شانزده سراغ گرفت و ربطی به انقلاب فرانسه ندارد. تغییر نگاه انسان و ازجمله سکولاریسم، همه قبل از انقلاب فرانسه است. بخش اعظم تمام فلسفه اقتصادیـ سیاسی امروز جهان مربوط به قرن هجدهم است.»
سخنران در ادامه گفت: «جنبش گفتمان تازه محصول انقلاب اسلامی نیست. انقلاب بعدی هم از روی انقلاب فرانسه و روسیه نخواهد بود. انقلاب امروز لیبرال دمکرات است و آینده ما را از اینکه مرتب انقلاب کنیم نجات خواهد داد.»
سپس یکی دیگر از حاضران گفت: «شما تصوری از اقتصاد ایران ندارید. پول تا حدی که رئیس مملکت بخواهد منتشر میشود. مردم ایران در بدترین شرایط اقتصادی زندگی میکنند. حقوق یک معلم ۲۴۰ هزار تومان است درحالیکه یک نان سنگک ۲۰۰ تومان قیمت دارد.» وی همچنین اظهار داشت: «تاریخ را با تاریخ باید ورق زد. میدانید که امیرکبیر بست مذهبی را از بین برد. در شرایط فعلی جنبشی که رهبری داشته باشد وجود ندارد ولی آیا میشود حرکتی را در جامعه به وجود آورد بدون اینکه رهبری داشته باشد؟»
فرد دیگری در بیان نظرات خود گفت: «آنجایی که بین دو جناح رژیم بحث قدرت صورت میگیرد بین دونیرویی است که از آغاز حکومت اسلامی وجود داشته است یعنی بین عدل اسلامی و جمهوری اسلامی. زمانی که احمدینژاد را سر کار آوردند بخشی از سپاه خامنهای را هم به دنبال خود کشاند. اکنون هم احتمال زیاد دارد که حکومت عدل اسلامی سر کار بیاید. ما چندین سند در دست داریم، ازجمله احمدینژاد نامهای نوشته که در آن ذکرشده برنامه ورزشی «۹۰» که از تلویزیون دولتی پخش میشود غیر اسلامی است و بعد از انتخابات به حسابش میرسیم. من نمیدانم این جنبش آنقدر قدرت دارد که به پیروزی برسد یا نه؟»
سپس یکی از بانوان حاضر در جلسه اظهار داشت: «شما گفتید که گفتمان در زمانهای مختلف و در کشورهای مختلف فرق میکند. وظیفه ما انسانها اکنون چیست و ما چه جور باید خودمان را با گفتمان جدید تطبیق بدهیم؟ آیا زمانش نرسیده که از شعارهای دمکراسی خواهی، حق شهروندی، جدایی دین از حکومت استفاده کنیم؟ در زمان انقلاب اسلامی شعارهای مرگ بر اینوآن سبب انجام آن اعدامها در پشتبام مدرسه علوی شد. آیا در شرایط امروز بهتر نیست شعار مرگ بر را حذف کنیم؟»
آنگاه بانوی دیگری برابر میکروفن قرار گرفت و گفت: «الآن دو حالت وجود دارد، یکی اینکه حکومت موفق میشود و حالت دوم اینکه مردم پیروز میشوند. اگر مردم پیروز شوند چه کسی شایستگی دارد جای حکومت فعلی بنشیند؟ در انقلاب اسلامی همه میگفتند شاه برود شاه برود و فکر نکردند آنچه جای آن رژیم میآید ممکن است بهتر نباشد. چه باید بکنیم که آنچه جای این رژیم میآید بدتر نباشد؟»
در این هنگام نوبت به آخرین سؤالکننده رسید و وی این نکته را مطرح کرد که: «مردم امروز از حداقل خواستهاشان صحبت میکنند نه از حداکثر خواستهاشان. من با شما موافقم که رهبری در داخل است و ما حاشیهنشین هستیم از شاهزاده گرفته تا مجاهدین. سؤال من این است که این رهبری که ما میگوییم در داخل است چگونه میتواند شکل بگیرد و ما تمرین دمکراسی را از کجا میتوانیم شروع کنیم؟» این شخص در پایان گفت: «من چند روز پیش با دکتر اسماعیل خویی صحبت میکردم و از او پرسیدم مرگ بر را باید بگویم یا نه؟ او گفت بگو! مردم در ایران نمیتوانند بگویند ولی تو بگو!»
داریوش همایون در پاسخ به پرسشها و نظرات ابرازشده گفت: «عدل اسلامی و جمهوری برابر هم نبودهاند. درست است که یک ساختار مذهبی بر ساختار یک جمهوری دمکرات تحمیلشده ولی تا انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ انتخابات درستوحسابی در ایران برگزار نشد. آنچه جای این رژیم خواهد آمد هم عدل اسلامی نخواهد بود. پاسداران خرافات را جای دین گذاشتهاند. ما داریم بهسوی فاشیسم دهه سی قرن بیستم اروپای مرکزی میرویم. ما احمدینژاد را دستکم نگیریم. او آدم بسیار محدودی است، نادانی و محدودیت هم قدرت زیادی به آدم میدهد.»
سخنران افزود: «گفتمان لیبرال دمکراسی را باید ورزید. سالهاست که پیشنهاد من به سیاسیکاران و روشنفکران این است که از همین حالا باید تمرین کرد و ورزید. با گفتن نمیشود، باید تمرین کرد. در ایران امکان این نوع آموزش وجود دارد.»
وی در ادامه گفت: «وحشت نداشته باشید که پسازاین جنبش، این انقلاب، اتفاقی مانند انقلاب اسلامی خواهد افتاد. غیرممکن است که عوامل تشکیلدهنده دو پدیده متفاوت باشند و نتیجهاش یکسان شود. آنچه جای این حکومت را خواهد گرفت نیروی مردمی است. در انقلاب قبلی فرهمندی خمینی برنده شد ولی در شرایط امروز موسوی و کروبی فقط ابزار هستند. مردم نمیتوانند امروز موسوی را کنار بگذارند ولی فردا از او رد خواهند شد.»
دکتر همایون سپس اظهار داشت: «در پاسخ به این پرسش که چه کسی شایستگی جانشینی این رژیم را دارد تنها میتوان گفت هر کس بهتر عمل کرده باشد، هر کس به شعارهایش وفادارتر و در عمل نسبت به آنها پایدارتر باشد. انقلاب مشروطه پیروز شد چون به اعتبار و نام یک نفر شناختهنشده بود. بترسید از اینکه همهچیز به یک شخص شناخته شود.» سخنران افزود: «بیان کردن حداکثر آرزو ایرادی ندارد ولی در ایران باید مرحلهبهمرحله عمل کرد. ما در خارج ولی آن ملاحظات را نداریم. حرف البته رایگان نیست ولی هزینه زیادی ندارد.»
داریوش همایون در پایان با ابراز تأسف اظهار داشت که باخبر شده در تورنتو، کانادا، بین دو گروه از ایرانیان هنگام برگزاری تظاهرات پشتیبانی از جنبش مردم ایران برخوردی رویداده که منجر به دخالت پلیس شده است. وی آرزو کرد که دیگر چنین برخوردهایی صورت نگیرد.
ژوئیه ٢٠٠٩