رهبر مجاهدین خلق در همایش سالانه این گروه پیروزیهای اخیر مردم ایران در کوی و برزنهای شهرهای مختلف را به گروه خود نسبت داد فارغ از اینکه، نیروهای مجاهدین تا چه اندازه در اعتراضات و اعتصابات ششماهه گذشته نقش داشتهاند. قبول نکردن رهبری این گروه از سوی ملت ایران خلاف ادعای رهبر مجاهدین خلق را ثابت میکند. علاوه بر آن، مجاهدین خلق در نظر ملت ایران تماشاچیان فردای براندازی جمهوری اسلامی محسوب میشوند مگر اینکه…
شرایط ایران بهسرعت در حال تغییر است. چهره منطقه بیشازپیش حالت بی اطمینانی از آینده را تصویر میکند. در این دوران که ایران فردا نیاز به اتحاد، تمرکز و ثبات دارد، گروهی به خصومت و به نادانی علیه جریان مردمی براندازی به چهره مورد اتفاق اکثریت اعتراضات و اعتصابات این روزها دشنام میدهند. سران مجاهدین خلق که امروز دیگر در ضریب افکار عمومی از کمترین شانسی برخوردار نیستند، باندانم کاری عملاً به کمک فرقه تبهکار برآمدهاند. گویا، هنوز هم سودای تکصدایی (غیرحرفهای، مانند شورش ۵۷ خمینی) در ایران آینده را دارند، غافل از اینکه با روش و منش کنونی وجودشان تنها مضرّ و مخلّ جنبش دمکراتیک و مسالمتآمیز مردم ستم دیده ایران خواهد بود. افسوس که آنقدر به دور خود پیله بستهاند که صدای خیرخواهانه را نمیشنوند.
اگر به گروههای طرفدار پادشاهی رضا پهلوی بیندازیم به این مهم پی میبریم که نماد پادشاهی ایران همواره تأکید بر آن نهاده است که همه ایرانیان سهم مساوی در ایرانی بودن دارند و هیچکس حق بزرگتری و برتری در ایران آینده نخواهد داشت. در فردای براندازی هر شخص یک رأی برای انتخاب سرنوشت کشور خواهد داشت. قابلتوجه است که در این شرایط حتی گروهی چون مجاهدین خلق با پرونده خود هم از این قاعده مستثنا نیست. لازم به تأکید است که چنین حقی برای چنین گروهی بر اساس یک سابقه تاریخی و قدمهایی است و میتوان نمونههایی از برخی اقدامات که فرصت برابر برای مجاهدین ایجاد کرده است را برشمرد.
در سالهای ۸۸, ۹۰ و ۹۲ در محکومیت حمله نیروهای نظامی عراق به پادگان اشرف بیانیهای صادر شد که در آن و بهصراحت از حقوق انسانی مجاهدین خلق دفاع شده و استرداد آنها به ایران بر ضد حقوق بشر و مستحق پیگیری دانسته شده است. صادرکننده این بیانیه که در آن ایرانی بودن مهم دانسته شده است، سمبل پادشاهی ایران است. دفاع از حقوق انسانی مجاهدین خلق راه را برای تأسیس کمپ اشرف ۳ که رهبر گروه مجاهدین خلق به آن مینازد را هموار کرد. (کمپی که در آن برای اعضاء مجاهدین خلافکار! حتی زندان هم وجود دارد)
حق مشارکت سیاسی مجاهدین خلق بر اساس موازین لیبرال دمکراسی در فردای ایران بر اساس عدم تعلق حزبی و عقیدتی ایدئولوژیکی در نظر گرفتهشده است. در مصاحبهای با صدای آمریکا در سال ۹۱ در برنامه افق شاهزاده رضا پهلوی بر این حق تأکید کرد و آمادگی خود را برای مذاکره با مجاهدین خلق به شکل مساوی و بدون تعیین خطمشی از پیش تعیینشده، اعلام نمود.
مجاهدین خلق لازم است بدانند که برای ورود به صحنه سیاست ایران راهی جز جبران بدنامیها و گرفتن تأیید از ملت ایران وجود ندارد. گزارشات مطبوعاتی گواه بر آن دارند که در اعتراضات اخیر نامی غیر از «رجوی» از حنجرههای رنجکشیده و ناراضی مردم بیرون آمد. انکار کردن این حقیقت، نشانه بیانصافی و عقبماندگی مجاهدین خلق از مردم است.
ازاینرو، گرفتن مقبولیت برای گروهی چون مجاهدین خلق که نقطه سفیدی در پروندهاش باقی نگذاشته، نیازمند پاسخ به چند پرسش اساسی، آنهم در پیشگاه تاریخ و ملت ایران است:
۱- این گروه باید تکلیفش را در مورد تصمیم اشتباه خود در حمایت از صدام حسین در جنگ عراق با ایران را روشن نماید. درست در همان زمان که مشغول خدمت به متجاوزین به خاک ایران بودند، شاهزاده رضا پهلوی درخواست حضور در ایران و شرکت در جنگ علیه عراق را داد. مقایسه این دو عملکرد بهروشنی تفاوت میان دو رهبر را نشان میدهد.
۲- فرقه مجاهدین خلق باید پاسخ دستبوسی آقای خمینی در پاریس را بدهد. آنها کارگران و پیشخدمتهای روحالله خمینی در انقلاب ۵۷ بوده و خواسته و ناخواسته در عقب نگاهداشتن ۴۰ ساله ایران شریکاند.
۳- سران مجاهدین خلق باید بپذیرند که دوران ایدئولوژی به پایان رسیده است. آنها باید خود را متعهد به حقوق بشر، اصول لیبرال دموکراسی و سکولار برآمده از قانون اساسی آینده ایران به یاری ملت ایران بدانند و دست از تحمیل ایدئولوژی پوسیده خود بردارند.
مسلماً حق تبلیغ برای هر تفکری در ایران پس از براندازی محفوظ است اما دیکتاتوری هرگز.
جشن براندازی رژیم جنایتکار بهزودی فرا خواهد رسید و اینکه در این جشن، ملت ایران برای چه کسانی هورا بکشند و از چه کسانی روی برگردانند را نیز عملکرد اپوزیسیون تعیین خواهد کرد. چه خوش خواهد بود که در این رقص و پایکوبی همه کنش گران و فعالان امروز خرسند باشند. به امید آن روز.