جمعه, ۱۴. آذر , ۱۴۰۴

«چپ محور مقاومتی» در خدمت جمهوری اسلامی

لیبرالیسم و چپ

استفادهٔ جمهوری اسلامی از افراد منتسب به حزب توده در خارج از کشور (گرایش محور مقاومتی)

 

مقدمه

این مقاله خلاصه‌ای است از پژوهشی گسترده‌تر که با هدف بررسی و انتقال آگاهی دربارهٔ نقش چند چهره از نیروهای وابسته به حزب توده ــ یا جریان‌های نزدیک به آن ــ در فعالیت‌های برون‌مرزی جمهوری اسلامی تدوین‌شده است. گرچه حزب توده به‌صورت رسمی چنین سیاستی را دنبال نمی‌کند، اما گرایش‌های توده‌ای معاصر، از جمله رسانه‌هایی چون «پیک‌نت» و «۱۰ مهر»، در عمل به جریان اصلی این جهت‌گیری سیاسی بدل شده‌اند. این نوشته بر «چپ محور مقاومتی» و نقش آن در همکاری با جمهوری اسلامی در چارچوب «عملیات نرم» و «نفوذی» تمرکز دارد.

جمهوری اسلامی با بهره‌گیری از الگوی امنیتی برگرفته از سنت حزب توده و مدل‌های شوروی سابق به‌طور سیستماتیک از نیروهای دارای پیشینهٔ توده‌ای یا ذهنیت شدید ضدغربی برای نفوذ، جمع‌آوری اطلاعات، عملیات روانی و ایجاد تفرقه در میان مخالفان در خارج از کشور استفاده کرده است

در فضای سیاسی ایران، چپ به دو جریان عمده قابل‌تقسیم است:

 

«چپ عدالت‌خواه»: گرایشی که با مدل‌های سوسیال ‌دموکراتیک و دموکراسی سازگار است و بر عدالت اجتماعی، آزادی‌های مدنی و نهادهای مدرن تأکید دارد.

«چپ محور مقاومتی»: ادامهٔ سنت فکری و تشکیلاتی حزب توده و محصول جهان‌بینی جنگ سرد که در آن «غرب‌ستیزی» و «وابستگی ذهنی به روسیه» بر منافع ملی مقدم دانسته می‌شود. این گروه به‌طور عمده از اعضا و فعالین سابق حزب توده و اکثریت (انشعابی از فدائیان خلق) تشکیل‌شده است.

 

«چپ محور مقاومتی» عنوانی است برای بخشی از چپ ایرانی که ریشه‌های فکری آن در سنت حزب توده، دوگانه سازی جنگ سرد و نگاه ایدئولوژیک ضدغربی شکل‌گرفته است. این جریان امروز در کنار جمهوری اسلامی و در امتداد سیاست‌های ضدآمریکایی و طرفدار روسیه عمل می‌کند؛ هرچند همچنان با پوشش ظاهراً «چپ‌گرایانه» سخن می‌گوید.

در این گفتمان، جمهوری اسلامی و هم‌پیمانانش ــ از پوتین و اسد تا مادورو، چین و حتی کرهٔ شمالی ــ «سنگرهای مقاومت» معرفی می‌شوند. هرگونه نقد نسبت به سرکوب، تبعیض، فساد یا نقض حقوق بشر در این کشورها، یا انکار می‌شود یا با این توجیه پاسخ می‌یابد که «غرب» پشت اعتراض‌هاست.

در نتیجه، این طیف منتقدان دموکراسی‌خواه و آزادی‌طلب را با برچسب‌هایی مانند «عامل غرب»، «نفوذی»، «طرفدار انقلاب‌های رنگی» یا «لیبرال» تخریب می‌کند. در نگاه آنان، لیبرالیسم ــ به معنای آزادی‌خواهی و حقوق فردی ــ نه یک ارزش، بلکه «انحراف» محسوب می‌شود.

چپ محور مقاومتی در ظاهر از عدالت اجتماعی سخن می‌گوید، اما در عمل با توجیه رفتار حکومت‌های اقتدارگرا، چپ را از مضمون آزادی و دموکراسی تهی می‌کند و به بازوی نرم دستگاه‌های امنیتی بدل می‌شود. ریشهٔ این رویکرد، میراث سیاسی–ایدئولوژیک دوران جنگ سرد است که بخشی از چپ ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ همچنان با آن زندگی می‌کند.

چنان‌که محمد مالجو، از چهره‌های چپ عدالت‌خواه، یادآور شده است: مشکل این طیف نه دفاع از عدالت، بلکه ناتوانی در رها شدن از ذهنیت اقتدارگرایی است که آزادی و حقوق فردی را «وابستگی به غرب» تصور می‌کند.

«چپ محور مقاومتی، در شکل کنونی‌اش، چپی است که نه کنار مردم که پشت سر حکومت پناه گرفته است. چپی است وارونه: خصم سلطه در کلام و خادم سلطه در عمل. غرب‌ستیزی‌اش نه از نقد سرمایه‌داری که از رقابت قدرت‌ها می‌جوشد و به ستایش هر اقتداری می‌انجامد که در ستیز با غرب است.»(محمد مالجو، چپ محور مقاومتی … اخبار روز، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴)

 

حزب توده و میراث امنیتی آن

حزب توده تنها یک حزب سیاسی نبود؛ بلکه سازمانی بود با تجربه‌ای گسترده در مخفی‌کاری و فعالیت زیرزمینی، ارتباطات شبکه‌ای، نفوذ در گروه‌های دیگر و جمع‌آوری اطلاعات. این مهارت‌ها به‌طور مستقیم از الگوهای امنیتی و دستگاه‌های اطلاعاتی شوروی و آلمان شرقی اقتباس شده بود و همین امر حزب توده را به یکی از پیچیده‌ترین شبکه‌های سیاسی–اطلاعاتی در خاورمیانه تبدیل می‌کرد.

پس از انقلاب ۱۳۵۷، این توانایی‌ها برای جمهوری اسلامی اهمیت ویژه‌ای یافت و بخشی از کادرهای توده‌ای ــ چه باورمند و چه فرصت‌طلب ــ عملاً در فعالیت‌های امنیتی رژیم نقش‌آفرین شدند. آنان در لو دادن اعضای گروه‌های سیاسی، تقویت ساختارهای اطلاعاتی تازه تأسیس، خبرچینی و نفوذ در محافل سیاسی مشارکت داشتند. این افراد برای توجیه همکاری خود با جمهوری اسلامی، مخالفان سیاسی را آشکارا به «جاسوسی برای امپریالیسم و غرب» متهم می‌کردند و از همین طریق حمایت از سرکوب‌های حکومتی را در میان هوادارانشان مشروع جلوه می‌دادند.

در دههٔ ۱۳۶۰ شماری از افراد با سابقهٔ توده‌ای با اتهاماتی چون «جاسوسی» و «توطئه برای براندازی جمهوری اسلامی» بازداشت، زندانی و شکنجه شدند و حدود صد نفر نیز اعدام گشتند. با این حال، برخی چهره‌های دارای مسئولیت‌های بالای حزبی ــ برخلاف انتظار ــ بدون توضیح روشن آزاد شدند و حتی گروهی از آنان توانستند با وجود پیشینهٔ تشکیلاتی، به‌سادگی راهی کشورهای اروپایی و آمریکا شوند.

مشاهدات و مستندات نشان می‌دهد که این افراد در خارج از کشور هم‌سویی قابل‌توجهی با روایت‌های امنیتی جمهوری اسلامی داشته‌اند. آنان در فعالیت‌هایی چون: نفوذ در گروه‌های سیاسی مخالف، تلاش برای خنثی‌سازی فعالیت اپوزیسیون، جمع‌آوری اطلاعات دربارهٔ چهره‌های شاخص، حضور در نشست‌ها و کنفرانس‌ها، ایجاد فضای بدگمانی، بی‌اعتمادی، دلسردی و یأس و بزرگ‌نمایی «پیشرفت‌های ادعایی» جمهوری اسلامی نقش فعال ایفا کرده‌اند.

کاظم علمداری
کاظم علمداری

به نظر می‌رسد داده‌ها و اطلاعاتی که از این مسیر به‌دست‌آمده، در اختیار دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی قرارگرفته و برای فشار، تخریب و کنترل نیروهای اپوزیسیون مورداستفاده قرارگرفته است.

برای نمونه، در هفته‌های اخیر رسانه‌های وابسته به سپاه پاسداران ــ از جمله خبرگزاری فارس، مشرق و صداوسیمای جمهوری اسلامی ــ با صحنه‌سازی و تولید روایت‌های ساختگی مدعی شدند که «۴۰۰ نفر از همکاران مؤسسهٔ ایران‌آکادمیا» شناسایی و بازداشت‌شده‌اند. این ادعا بلافاصله از سوی مسئولان ایران‌آکادمیا تکذیب و ساختگی اعلام شد.

با وجود این، همان روایت ساختگی توسط برخی افراد همسو با دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی در رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور بازتاب یافت. این رفتار نشان می‌دهد که میان این افراد و دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی در خارج از کشور نوعی هم‌سویی، ارتباط یا دست‌کم همگرایی عملی وجود دارد.

روشن است که هیچ انسان صاحب عقل و شعور مستقل و بی‌غرض، نهادی آموزشی را که بیش از ۱۲ سال فعالیت کاملاً علنی داشته و کادر آموزشی، محتوای برنامه درسی (کریکولوم‌ها) و ساختار اداری آن مطابق استانداردهای دانشگاه‌های معتبر غرب بوده است، به‌سادگی «عامل قدرت‌های بیگانه» نمی‌نامد. چنین ادعایی تنها در دو حالت قابل توضیح است: یا دستگاه امنیتی سپاه برای برخی افراد در خارج از کشور نقشی مشخص تعریف کرده تا این روایت‌های ساختگی را در رسانه‌های فارسی‌زبان بازتاب دهند؛ یا این‌که خود این افراد، از سر همسویی ایدئولوژیک و سیاسی با جمهوری اسلامی، آگاهانه به گسترش این ادعاهای نادرست دامن می‌زنند ــ یا هر دو وضعیت به‌طور هم‌زمان.

عملیات روانی و تخریب شخصیت یکی از محورهای اصلی فعالیت این شبکه‌هاست. هدف آن‌ها بی‌اعتبار سازی چهره‌های مؤثر اپوزیسیون و تضعیف انسجام نیروهای مخالف است. شگردهای مورداستفاده شامل تولید شایعات سازمان‌یافته، حملات هماهنگ در رسانه‌ها، برچسب‌زنی ایدئولوژیک، ایجاد فضای بی‌اعتمادی و ترس و تحریک اختلافات و درگیری‌های داخلی میان گروه‌های سیاسی است.

 

هدف راهبردی این عملیات

هدف این شبکه‌ها روشن است: هیچ گروه مخالف نباید آن‌قدر قدرت و نفوذ پیدا کند که بتواند بر افکار عمومی ایرانیان خارج از کشور تأثیر بگذارد. برای رسیدن به این هدف، از روش‌هایی مانند بزرگ کردن اختلاف‌های کوچک، ساختن دوقطبی‌های جعلی، ایجاد بحث‌های بی‌پایان و کشاندن درگیری‌ها به رسانه‌ها استفاده می‌شود.

در رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور نیز تلاش می‌شود با نفوذ و تغییر جهت‌گیری، رسانه‌های منتقد جمهوری اسلامی تضعیف شوند. پذیرش این افراد در برخی رسانه‌ها معمولاً به خاطر نزدیکی ایدئولوژیک آن‌هاست؛ به‌ویژه در نقاطی که با گفتمان‌های ضدآمریکایی یا ضد لیبرال هم‌پوشانی دارند.

 

هم‌سویی ایدئولوژیک و عملی جمهوری اسلامی و چپ محور مقاومتی

الف) ضدیت بنیادین با غرب و لیبرال دموکراسی. هر دو جریان، رژیم و چپ محور مقاومتی، غرب و آمریکا را «تهدید اصلی» تلقی می‌کنند.

ب) تجربهٔ تشکیلاتی و امنیتی کسانی مانند کادرهای سابق حزب توده برای فعالیت مخفی و شبکه‌ای آموزش‌دیده بودند؛ تجربه‌ای که در عملیات نفوذ به کار گرفته شد.

ج) وابستگی فکری و تاریخی به روسیه. در ذهنیت چپِ محور مقاومتی و همچنین در سیاست جمهوری اسلامی، روسیه ــ با وجود سابقهٔ تجاوزگری و رفتار امپریالیستی ــ همچنان به‌عنوان «نیروی ضد آمریکا» و در نتیجه متحد طبیعی تلقی می‌شود. بر همین اساس، هر دو جریان در قبال تجاوز روسیه به اوکراین آشکارا جانب مسکو را گرفته‌اند. جمهوری اسلامی با ارسال سلاح عملاً در کنار روسیه قرار دارد و عناصر همسو با جریان محور مقاومتی نیز از نظر سیاسی و نظری تلاش کرده‌اند این تجاوز و جنایات همراه آن را توجیه کنند.

د) توجیه ایدئولوژیک برای همکاری. همکاری با جمهوری اسلامی در نگاه این نیروها «مبارزه با امپریالیسم» تلقی می‌شود، حتی اگر نتیجهٔ عملی آن تقویت یک رژیم تمامیت‌خواه، ارتجاعی و فاسد باشد ــ که تجربه نشان داده چنین بوده است. نکتهٔ قابل‌توجه آن‌که برخی از چهره‌های محور مقاومتی، با وجود گرایش‌های شدید و هیستریک ضدآمریکایی، می‌کوشند در ساختارهای سیاسی آمریکا جایگاهی به دست آورند؛ تلاشی که می‌تواند آنان را به عوامل نفوذی با گرایش به الیگارشی روسیه و روایت‌های امنیتی جمهوری اسلامی بدل کند.

هـ) تداوم الگوی تخریب در سازمان‌های چپ. در دههٔ ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰، حزب توده کوشید در سازمان‌های چپ دیگر نفوذ کند و با ایجاد انشعاب، آن‌ها را دچار تضعیف و پراکندگی سازد؛ روندی که بعدها نیز در خارج از کشور توسط برخی چهره‌ها در قالب «عملیات نرم» ادامه یافت. نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک در سازمان فدائیان خلق و کشاندن آن به سلسله انشعاب‌های پی‌درپی از نمونه‌های مهم این رویکرد است.

 

پس از انقلاب ۱۳۵۷ نیز حزب توده با همین روش‌ها، عملاً بزرگ‌ترین سازمان چپ سکولارِ مخالف استبداد ولایت‌فقیه را به مسیر نابودی کشاند. نیروهایی که خود را «پیرو خط امام» می‌نامیدند، خمینی ــ رهبرِ ضد ارزش‌های مدرن، مخالف آزادی‌های مدنی و سیاست‌مداری به‌غایت خشونت‌ورز ــ را متحد طبیعی خود در «مبارزه با آمریکا» یافتند و سازمان فدائیان خلق (اکثریت) را به راهی بردند که پیامد آن بحرانی عمیق و طولانی‌مدت بود.

هرکس حتی اندکی تاریخ معاصر ایران را مرور کرده باشد، می‌داند روسیه در دوره‌های مختلف چه آسیب‌های جبران‌ناپذیری بر ایران وارد کرده است؛ بااین‌حال، بخشی از جریان چپِ محور مقاومتی همچنان این گذشتهٔ تاریخی را نادیده می‌گیرد و در چارچوب همان ذهنیت وابسته به شوروی سابق می‌اندیشد.

 

چرا این مسئله امروز جدی است؟

زیرا برخی افراد که آموزش‌های تشکیلاتی خود را از سنت‌های امنیتی KGB و «استازی» به ارث برده‌اند، با جاسوسی، خبرچینی و ایجاد مشغولیت‌های حاشیه‌ای عملاً نیرو و انرژی گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی را هدر می‌دهند. آن‌ها با نفوذ در محافل سیاسی، به اطلاعات خصوصی فعالان دست می‌یابند و این داده‌ها را ــ به سبب هم‌سویی ایدئولوژیک ضدآمریکایی ــ در اختیار دستگاه امنیتی سپاه می‌گذارند.

روش کارشان آرام، تدریجی و حرفه‌ای است؛ و چون ظاهر «چپ‌گرایانه» و «ضد امپریالیستی» دارند، کمتر موردتردید قرار می‌گیرند. برای مشروع جلوه دادن فعالیت‌های خود نیز منتقدان دموکراسی‌خواه را «وابسته به غرب» معرفی می‌کنند.

به همین دلیل، تأثیر این شبکه‌ها در تضعیف اپوزیسیون حتی از عملیات سختی چون ترور هم گسترده‌تر است؛ چرا که به‌طور مداوم اعتماد، انسجام و توان سازمان‌دهی مخالفان را فرسوده می‌کنند. این همان الگوی نفوذ بلندمدت است که رژیم‌های اقتدارگرا برای کنترل مخالفان به کار می‌گیرند.

 

نتیجه‌گیری

تحلیل‌ها نشان می‌دهد جمهوری اسلامی از شبکه‌های وابسته به جریان چپِ محور مقاومتی برای پیشبرد اهداف امنیتی خود در خارج از کشور استفاده می‌کند؛ شبکه‌هایی که ریشه در میراث تشکیلاتی و شیوه‌های مخفی حزب توده دارند. این همکاری بر اساس هم‌سویی ایدئولوژیک و مواضع مشترک ضدغربی شکل‌گرفته و تأثیر آن بر فضای سیاسی ایرانیان خارج از کشور رو به افزایش و نگران‌کننده است. شناخت این روند، برای فهم سیاست‌های امنیتی جمهوری اسلامی و چالش‌هایی که جامعهٔ ایرانی در مهاجرت با آن روبه‌روست، اهمیت ویژه دارد.

کاظم علمداری

برکگرفته از ایران امروز

ارتجاع سرخ و سیاه
ارتجاع سرخ و سیاه

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر