در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران که پس از کشته شدن مهسا امینی همزمان و در کنار نشست «یورکتاون»، نشستی مجازی نیز برگزار شد که برخی از آنها با حضور زندانیان سیاسی داخل کشور یا فعالان مدنی و حقوق بشری مرتبط با داخل کشور همراه بود با نام نشست مجازی «گفتگو برای نجات ایران» با حضور زندانیان سیاسی بود که در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۲ (۲۰ آوریل ۲۰۲۳) به صورت آنلاین برگزار شد. ویژگی بارز این نشست، حضور شرکتکنندگان از داخل ایران و حتی زندانیان سیاسی بود.
- شرکتکنندگان: در این نشست مجازی، از مجموع ۴۲ شرکتکننده، ۲۳ نفر از داخل کشور حضور داشتند که ۹ نفر از آنها در آن زمان در زندان به سر میبردند. ۱۹ نفر دیگر نیز از خارج کشور در این گفتگو شرکت کردند. ظاهراً این ترکیب نشاندهنده تلاش برای ایجاد پلی بین فعالان داخل و خارج از کشور بود.
- اهداف و مطالبات: محور اصلی گفتگو در این نشست، یافتن راهکارهایی برای گذار از وضعیت موجود و استقرار دموکراسی، حقوق بشر، آزادی و برابری در ایران بود. از جمله مطالبات مطرحشده در این نشست میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- رفع کلیه تبعیضهای جنسیتی، عقیدتی و نژادی.
- لغو اعدام و مجازاتهای غیرانسانی.
- رعایت آزادی بیان، ادیان و پوشش.
- برگزاری انتخابات آزاد.
- ادامه مبارزات مدنی.
- اهمیت حضور زندانیان: حضور زندانیان سیاسی در چنین نشستی، با وجود خطرات امنیتی، از این نظر جای تأمل داشت که چگونه رژیمی که کوچکترین انتقاد را نمیپذیرد اجازه چنین آزادی را به زندانیان سیاسی میدهد. بگذریم از اینکه هم اهداف این نشست مجازی از یادها رفت و هم شرکتکنندگان پی کار و زندگی خود رفتند. در نتیجه تنها یک نتیجه میتوان گرفت: یک موازیسازی توسط مزدوران حقوقبگیر و امتیاز بگیر و یا سادهلوحانی که گول این شامورتیبازی را خوردند که در مقابل نشست یورک تاون و منشور مهسا صورت گرفت و وقتی کارشان را انجام دادند درش را بستند و دیگر خبری از آنها نشد. خب یک نشست مجازی است دیگر! کاری ندارد. چرا ادامه ندادند؟
خب، این فشنگ که شلیک شد دیگر کارآیی ندارد. حال نشست مونیخ در جریان است و دوباره اگر بخواهند در مقابل همایش مونیخ همان شامورتیبازی را دربیاورند دیگر نمیتوان از سناریوی سابق و فشنگ شلیکشده استفاده کرد. به همین دلیل شاهد شامورتیبازی جدید، با شرکتکنندگان جدید مانند میرحسین موسوی و مسعود رجوی هستیم. این دیگر آخرین تیر در ترکش رژیم و حامیان و همکاران خارج کشوری او است.

اجازه بدهید یک مثال برای روشن شدن موضوع بیاورم که چرا قضیه نقشه و مغلطه و شامورتیبازی است. مثل آن است که سال ۵۷ است و خمینی و همراهانش در خارج از کشور هستند. در این حال امیرعباس هویدا که زمانی ۱۳ سال نخستوزیر بوده و همگان به اطاعت بی چونوچرای او از «ارباب» آگاهند بیانیه صادر میکند و میگوید میخواهد برای نجات کشور یک رفراندوم برگزار کند و قانون اساسی جدید بنویسد. آیا خمینی سادهلوح نمیبود اگر از خارج کشور در حمایت از هویدا بیانیه صادر میکرد؟ بارها چمران و یزدی از او خواسته بودند بیانیه بدهد به مناسبتهای مختلف و مردم را به خیابانها بخواند او نپذیرفته بود. حالا در حمایت از امیرعباس هویدا بیانیه بدهد؟ آیا عاقلانه است که خمینی و جبهه ملی و سایر نیروهای چپ و مجاهدین به حمایت از امیرعباس هویدا بیانیه صادر کنند؟ میدانیم که خمینی حتی به حضور پذیرفتن جلالالدین تهرانی رئیس شورای سلطنت را موکول به استعفای او از این مقام کرد و تهرانی نیز چنین کرد. خمینی هرگز از هدف اصلی خود که سرنگونی شاه بود عقب ننشست و اگر قرار بود مانند پخمههای اپوزیسیون باشد که از بیانیه موسوی حمایت میکنند هرگز در کارش موفق نمیشد. مسلماً حتی با تغییر قانون اساسی که هویدا عامل آن بود نیز نتیجه کار آن نمیشد که خمینی به دنبالش بود؛ یعنی تشکیل حکومت ولایتفقیه.
امروز حامیان میرحسین موسوی در همان وضعیت سال ۵۷ خمینی قرار دارند. آنها با حمایت از میرحسین موسوی خود را تحت اختیار میرحسین و زیر نظر سپاه و زیر نظر هیاتهای نظارت بر انتخابات و رای گیریهای جمهوری اسلامی قرار میدهند. خیلی سادهلوحی میخواهد که باور کنیم که از این شامورتیبازی دمکراسی و حقوق مردم برقرار شود. هدف وزارت اطلاعات رژیم از این شامورتیبازی و به بازی گرفتن میرحسین و رجوی و آن برگزارکنندگان گفتگوی مجازی که از آن یاد شد، ایجاد یک نمایش جدید و خرید عمر جدید ۵۰ ساله برای رژیم است.
حقیقت این است که گذشته از این شامورتیبازیها، یک همکاری این بار با شرکت مسعود رجوی و فرصتی برای آشتی کنون مسعود رجوی با چپ و اکثریت و اقلیت و همه اتحاد زیر یک پرچم برای سرنگونی دوباره نظام پهلوی هستند.
محسن کردی
برگرفته از ایران گلوبال