مسئله در ایران اصلاً پیچیده نیست و سالهاست در همین کیهان لندن درباره آن به تکرار نوشتهشده است: نبرد مشروطه (حاکمیت قانون) و مشروعه (دخالت دین در دولت)، سنت و مدرنیته، ارتجاع و ترقی، ایران نوین و «ایران اسلامی»، استبداد و دموکراسی، سرکوب و حقوق بشر و… و دوگانههای مشابه که بستر یکی جنگ و درگیری دائم و بستر دیگری صلح و همزیستی پایدار است.
اعتراضات مردم از جمله در جنبش ۸۸ و بهویژه از دهه نود به اینسو بهروشنی نشان داده است که ایرانیان در این نبرد کنار کدامیک ایستادهاند. این شرایط ۴۵ ساله میبایست تاکنون نه وابستگان و دلبستگان رژیم را که از استمرار آن سود میبرند بلکه شهروندان عادی و همچنین مدعیان سیاست را به این نتیجه رسانده باشد که به بررسی جایگاه و جبهه و امکانات خود بپردازند تا شرایط فعلی را درنبرد چندلایهای که به آن اشاره شد به سود آزادی و حقوق خود و کل جامعه تغییر دهند.
وضعیت جمهوری اسلامی در جامعه منفورتر و نامطلوبتر از همیشه است و بدون ماشین سرکوب وحشیانه و بیرحمانه نمیتوانست دوام بیاورد؛ اما وضعیت آن از نظر امکان مماشات با غرب نیز بحرانیتر از هر زمان دیگریست و اگر چنین «مماشاتی» به فرض عملی هم شود قطعاً مانند دوران اوباما و بایدن تا همین چند ماه پیش نخواهد بود بلکه با دستهاییست که عین نیابتیهایش به علامت تسلیم بالا رفته است. این تسلیم بهنوبهی خود وضعیت آن را در داخل نیز بحرانیتر خواهد کرد چراکه در نبردی که جبههی ملت و حکومت نه در کنار یا پشتیبان یکدیگر بلکه در برابر هم قرار دارد، هر قدم عقبنشینی رژیم در مقابل غرب، آن را در برابر جامعه نیز تضعیف میکند.
در این میان، با بحران همهجانبهای که رژیم را فراگرفته، فرصتی تاریخی هم برای جهان آزاد و هم برای ایران به وجود آمده تا سرچشمهی پلیدیهایی را که در ۵۷ با گسترش بنیادگرایی اسلامی سرریز کرده و به جوامع آزاد نیز رسیده است بخشکاند.
در چنین شرایطی، کدام جریان و کدام شخصیت آزادیخواه و معتبر و قابلاعتماد و مورد وثوق مردم وجود دارد که با اندیشه و عمل خود بتواند مسئولیت خطیر عبور از جمهوری اسلامی به ایران آینده را، نه برای «من» و «شما» یا شخص خودش بلکه برای ملت و مملکت ایران بر عهده بگیرد؟ جریان و شهروندانی که شاهزاده رضا پهلوی را شایسته و قادر به چنین مسئولیتی میدانند، همان جریان و افرادی هستند که اجتماع عظیم ۷ آبان ۹۵ را در پاسارگاد رقم زدند و یک سال بعد در اصفهان شعار دادند: «ما انقلاب کردیم چه اشتباهی کردیم» و سپس اوج اعتراضات خیزش ملی را در پاییز ۴۰۱ با ازجانگذشتگی و شعارها و نمادهای ملی به نمایش گذاشتند.
در نبرد کنونی دو جبهه بیشتر وجود ندارد: جمهوری اسلامی و ایران؛ جبههی ضدپهلوی حتا با شعارها و نمادهای ملی (که درواقع حرکت جامعه به آن تحمیل کرده) در عمل کنار جمهوری اسلامی و در برابر ایران قرار میگیرد.