14.3 C
تهران
یکشنبه, ۲۷. آبان , ۱۴۰۳

سیاست پدر و مادر می‌خواهد

سیاست پدر و مادر می‌خواهد

زبان فارسی در ضرب‌المثل‌های ویرانگر خود، ویرانگر فرهنگ و جامعه، ضرب‌المثل است: من نوکر بادمجان نیستم؛ دستی که به دندان نتوان برد ببوس؛ هر که در است ما دالانیم؛ سیلی نقد به از حلوای نسیه است؛ ما با کسی شیر نخورده‌ایم؛ دیگی که به سر من نجوشد … مردم ما برای آنکه اخلاق و استواری منش (کاراکتر) را از زندگی خود بیرون ببرند از این دستور عمل‌های جای گرفته در ژرفای فرهنگ و روان ایرانی فراوان دارند. از این میان «سیاست پدر و مادر ندارد» یکی از خطرناک‌ترین و رایج‌ترین است. سیاست که ازجمله ریشه در فرهنگ دارد، اخلاق و فرهنگ و جامعه را می‌سازد و پیداست از سیاستی که پدر و مادر ندارد، یعنی در یک خلاء اخلاقی ورزیده می‌شود، چه درمی‌آید. (عوامل اقتصادی و نفوذ خارجی در شکل دادن سیاست موضوع دیگری است.)

ما ناپاکی و دروغ را در سیاست خود مسلم می‌گیریم زیرا در زندگی شخصی نیز پیمان‌شکنی و دورویی را از مقوله زرنگی می‌شماریم. تنها سیاست ما نیست که پدر و مادر ندارد. تا هنگامی‌که زرنگی در تعبیر زشت خود برای ما فضیلتی باشد به‌عنوان یک جامعه محکوم به تحمل شرایطی هستیم که جامعه‌هایی با زرنگی کمتر و خردمندی بیشتر لحظه‌ای زیر بارش نمی‌روند؛ اما در اینجا سخن از درس بیهوده اخلاق نیست.

بن‌بست سیاست ایران را می‌باید از جایی گشود یا آغاز به گشودن کرد. بن‌بست سیاست به این معنی است که انرژی اجتماعی بجای ساختن و پیش رفتن در رکود و ویرانگری و واپس رفتن صرف شود. نیرو‌ها بجای آنکه برهم انباشته شوند یکدیگر را خنثی کنند؛ موفقیت و پیش افتادن تحمل نشود. این بن‌بست در تمامیتش، در سطح جامعه، چنان گسترده و ژرف است که دستی هم به آن نمی‌توان زد. ما ناگزیریم از جای کوچک‌تر آغاز کنیم ــ از اجتماع کوچک سیاسی تبعیدی. سبب آن است که اجتماع تبعیدی آزاد‌ترین بخش جامعه ایرانی است، هم از سرکوبگری رژیم، هم از رقابت بر سر پول و مقام. این هردو به او آزادی عملی می‌دهد که دگرگونی رویکرد را آسان‌تر می‌کند. اگر ما بتوانیم اندکی اولویت را از پویش قدرت به عامل اخلاقی بدهیم به پدید آمدن یک فرهنگ سیاسی تازه کمک خواهیم کرد که جامعه بزرگ‌تر ایرانی را نیز به کار خواهد آمد.

دکتر داریوش همایون
دکتر داریوش همایون

کسانی می‌توانند این سخن درست را تکرار کنند که سیاست بی‌قدرت معنی ندارد، ولی اجتماع سیاسی تبعیدی باسیاست قدرت به‌جایی نرسیده است و نمی‌تواند برسد ــ به این دلیل ساده که قدرت در ایران است و او در ایران نیست. در بحثی از بیهودگی پویش قدرت و بیرون آمدن از سودای پیش افتادن یا واپس ماندن، یکی از دوستان چپ اعتراض کرد که فلان شخصیت اگر حتی راه برود برایش تبلیغی است. ولی در این‌همه سال‌ها و بااین‌همه تبلیغ‌ها باز ما همگان در کجاییم؟ حتی یک نام مشهور در این دورافتادگی از صحنه واقعی تا اندازه معینی کار می‌کند. از این گذشته اگر پای پیش افتادن نیز در میان باشد بیرون آمدن از فضای راکد بیست سی‌ساله گذشته استراتژی بهتری خواهد بود. گروه‌های مخالفان اگر بجای اولویت دادن به قدرت سیاسی دور‌تر اندکی در پی اعتبار اخلاقی در دسترس تر باشند در چشم دوست و دشمن بهتر جلوه خواهند کرد. اعتبار اخلاقی در اینجا به معنی متفاوت بودن هر چه بیشتر از روحیه بسیجی و حزب‌اللهی است که گوئی همه پلیدی فرهنگ و سیاست و جامعه را در خود آورده است.

* * *

زمینه اصلی دگرگونی در سیاست و فرهنگ، رویکرد به دگراندیشان است ــ همان دشمنان پیشین که برای شکست دادنشان از حقوق بشر تا خود انسانیت و از مصلحت ملی تا سود شخصی را می‌شد فدا کرد. رویکرد تازه‌ای که زمانش رسیده پذیرفتن و گزاردن حق دیگران به‌اندازه حق خویش است ــ اختلاف عقیده را به‌عنوان واقعیت زندگی پذیرفتن، ارج گفتار درست و کردار بجا را از هر سو باشد دانستن و ادب سیاسی را رعایت کردن ــ در یک‌کلام از فضای قبیله‌ای به سپهر شهروندی درآمدن.

آنچه گروه‌های بزرگی از ایرانیان فرهیخته و باانگیزه در بیرون ایران می‌کنند نموداری از نظامی است که به‌جای جمهوری اسلامی می‌خواهند. ما فردا در ایران خیال داریم در چه نظام سیاسی (که با شکل حکومت پادشاهی یا جمهوری فرق دارد) بسر بریم؟ آیا کسان را به سبب گذشته سیاسی‌شان به زندان می‌اندازیم؟ آیا سازمان‌های سیاسی مخالف خود را غیرقانونی می‌کنیم و راه فعالیت سیاسی را بر آن‌ها می‌بندیم یا به مخالفان خود به‌اندازه خودمان آزادی سخن می‌دهیم؟ آیا به «هرکس یک رای یک‌بار» اعتقاد داریم یا می‌پذیریم که مردم می‌توانند نظر خود را تغییر دهند و آنکه امروز اکثریت دارد می‌تواند فردا در اقلیت بیفتد و اقلیت می‌باید امکان آن را بیابد که اکثریت شود؟ آیا فردا می‌خواهیم ٢۸ مرداد یا ٢٢ بهمن را همچون سند محکومیت به کاربریم و بهانه بی‌بهره ساختن کسان از حقوق مدنی سازیم؟ (فراموش نمی‌باید کرد که ٢٢ بهمن هم هست، اگرچه به‌اندازه رویداد دیگر به رخ کشیده نمی‌شود.)

نیاز به تذکر ندارد که در آزادمنش‌ترین کشور‌ها نیز گروه‌های فاشیستی و تروریستی که درکنار دشمن با میهن خود جنگیده‌اند و از این ارباب بیگانه به خدمت آن ارباب بیگانه درمی‌آیند، همچنان که گروه‌های مسلح، اجازه فعالیت سیاسی ندارند و از مقوله ما بیرون‌اند.

درباره آثار پردامنه این سیاست تازه که می‌خواهد پاره‌ای کمبود‌های بنیادی جامعه سیاسی ایران را برطرف سازد مبالغه نمی‌توان کرد. حتی جامعه‌ای فرورفته در نیهیلیسم را که اندک‌اندک وصف حال ایران است، می‌توان با نشان دادن سرمشق‌های والایی بهتر کرد. بی‌اعتقادی و ناراستی و بی‌انصافی پردامنه با خود تشنگی به خلافش را می‌آورد. از همین روست که شرافتمندی و درستی و پابندی به اصول در میان ایرانیان بیش از جامعه‌های سالم‌تر ستایش‌انگیز است. می‌توان از جاهایی که وسوسه زیر پا گذاشتن ارزش‌های اخلاقی کمتر است، جایی که ما هستیم، آغاز کرد. اگر ما گوشه کوچکی را هم از سیاست ایران پاک‌تر کنیم تحول بزرگی خواهد بود زیرا نشان می‌دهد که ما نیز می‌توانیم هر چه را در جای خودش بگذاریم، هر اختلاف را تا دشمنی نبریم و گاه توافق کنیم که موافقت نکنیم و در جاهای مهم‌تر همراه باشیم. گذاشتن چنان سرمشق عملی، بزرگ‌ترین خدمتی است که سیاستگران تبعیدی می‌توانند به بهکرد سیاست ایران بکنند.

آذر ۲۹, ۱۳۸۵

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر