11.5 C
تهران
چهارشنبه, ۹. آبان , ۱۴۰۳

از سال پلنگ به سال خرگوش می‌رسیم!

پیروز

سال سونامی رویدادهای غیرمنتظره

در طالع‌بینی چینی و تقویمی که یادگار مغول‌ها (اویغورها) است و به ایران هم راه یافت و در دوران صفویه و بعد تا سال ۱۳۲۹ هجری قمری که تقویم هجری شمسی به‌جای آن رایج شد، استفاده می‌شد، هرسال نام حیوانی را می‌گیرد و طبیعت رویدادهای سال با خصلت‌های آن نماد تعبیر می‌شود!

بنابراین سنت نیمه رایج و تفننی، سال ۱۴۰۱ سال پلنگ بود که به تعبیر کهنه، باید سالی «محترق» می‌بود که بود و انباشته از رویدادهایی غیرمنتظره. اگر مردم ایران پیش از حلول سال نو که سال خرگوش است و تقویم اویغورها آن را «سال عقب‌نشینی» می‌داند، به وضع زندگی خود نگاه کنند، نسبت به سال قبل در آن شرایط بهتری نمی‌بینند که به‌نوبه خود نشانه ادامه شکست حکومت در خدمت به مردم و تأمین خواسته‌های واقعی آن‌ها است.

شاید یکی از تلخ‌ترین رویدادهای «سال پلنگ»، جان باختن پیروز، سومین توله ایران، یکی از نادر بازماندگان یوزپلنگ ایرانی بود که قلب میلیون‌ها ایرانی را جریحه‌دار کرد و مردم آن حادثه تلخ را عمدی و دسیسه حکومت برای کشتن نماد امیدهای خود دیدند. پیروز ۱۱ اردیبهشت به دنیا آمد و ۹ اسفند، درنتیجه تزریق «داروی اشتباه» از دنیا رفت. در ابتدای سال، بحران آب در ایران بار دیگر دق‌الباب کرد و به دنبال اعتراض کشاورزان اصفهانی به سوء مدیریت منابع آب، کشاورزان اهواز و شماری از دیگر مناطق بحران‌زده ایران ازجمله کشاورزان چهارمحال در مردادماه به آن‌ها پیوستند و خطرهای خشک‌سالی سراسری را یادآور شدند.

پاسخ حکومت درمانده در ارائه راهکار اعزام عوامل سرکوب برای مقابله با اعتراض‌ها بود.

در ماه دوم سال، ایران موج اعتراض‌ به گرانی‌ها را شاهد بود و کارگران و بازنشستگان تأمین اجتماعی نیز به سهم خود در تجمع‌های متعدد در تهران و مراکز کارگری به وضعیت معشیتی معترض شدند؛ ولی این اعتراض‌های پراکنده و موضوعی یا صنفی در ایران هنوز با موج اعتراض‌های پیوسته و سراسری فاصله داشت. فروریختن بنایی نسبتاً بلند و فاقد استانداردهای پایه به نام متروپل در شهر آبادان در خردادماه که به از دست رفتن جان ۴۳ تن انجامید، لایه‌ای متفاوت از فسادهای درون حکومت را باز کرد و بستگان جان‌باختگان که خود را قربانی روابط فاسد اداری کارگزاران نظام با صاحبان نفوذ می‌دیدند، به خیابان ریختند؛ اما این بار هم واکنش حکومت، نخست دادن وعده پیگیری حادثه بود و بعد سرکوب بی‌رحمانه معترضان بود.

جرقه‌ای که ۲۵ شهریور با کشته شدن مهسا امینی در تهران زده شد، تکرار رویداد ۲۶ آذر ۱۳۸۹ در تونس بود که با خودسوزی جوانی به نام محمد بوعزیزی آغاز و ناگهان به تظاهرات سراسری در آن کشور تبدیل شد و «بهار عربی» را در شمال آفریقا و بخشی از خاورمیانه (سوریه) رقم زد. انقلابی که شماری از رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از ایران در دادن هویت موردعلاقه خود به آن نقش داشتند، در اوج شکوفایی و در شرف به‌زانو درآوردن حکومت، ناگهان دیده شد که هم نیازمند «سازمان» است و هم نیازمند «رهبری»!

انقلاب موسوم به بهار عربی پیش از شکستن استخوان‌ حکومت‌ها در تونس، مصر و لیبی، نه دارای سازمان بود و نه رهبری داشت ولی بعد از پایین کشیدن قدرت حاکم به دست مردم، احزاب و مدعیان مردم که برای رسیدن به رفاه و آزادی با جان خود هزینه داده بودند، به میدان ریختند و بعدازآن، شرایطی در هر سه کشور ساختند که اگر انتقادی‌تر از وضعیت پیش از رسیدن بهار نبود، به‌هیچ‌وجه توجیه‌پذیرتر هم نبود.

در نیمه‌راه «انقلاب مهسا» که با شعار «زن، زندگی، آزادی» شهرت جهانی یافت و با شعار تکمیلی «مرد، میهن، آبادی» که در بسیاری از تجمع‌ها به‌خصوص از سوی زنان فریاد شد و می‌توانست انقلاب را از تعادل و وزن ملی برخوردار کند و از گروه‌گرایی صنفی، قومی، زنانه سازی انحصاری و خطر فمینیسم مصنوعی و مدعیان آن نجات دهد و با حفظ پیوستگی ملی آن را در مسیر طبیعی براندازی نگه دارد، میدان‌داری مدعیان رهبری انقلاب در کشورهای خارجی آغاز شد. نسبت دادن مستقیم روند آرام شدن خیابان‌های ایران از پیاده‌نظام انقلاب با به میدان آوردن رهبران رسانه‌ای خارج‌نشین که اقدام‌های تبلیغی‌ــ‌نمایشی خود را از مصاحبه‌های مکرر در رسانه‌های جریان اصلی آغاز کردند و به شرکت نمادین و تبلیغی در مجامع جهانی ازجمله کنفرانس سالانه مجمع جهانی اقتصاد (داووس) و کنفرانس امنیتی مونیخ تعمیم دادند و با نمایندگان مجامع قانون‌گذار در اروپا ملاقات کردند و با تعدادی از رهبران اروپایی (رئیس‌جمهوری فرانسه و رئیس‌جمهوری آلمان) عکس یادگاری گرفتند، شاید قضاوت بی‌رحمانه‌ای است؛ درعین‌حال، هم‌زمانی و نسبت افزایش حرکت در یک سمت با کاهش و آرامش حرکت در سمت‌وسوی دیگر هم انکارناپذیر است!

بدون شک اعمال خشونت کور حکومت در سرکوب پیاده‌نظام شجاع انقلاب که کف خیابان‌ها می‌جنگیدند، عامل مؤثری در عقب راندن و پراکندن صفوف آن‌ها بود، اما نسخه انتقال مبارزه مردم در خیابان‌های داخلی به رهبران تازه به میدان آمده مقیم خارج نسخه‌ای بود که در زمان‌حساسی پیچیده شد و در کاهش تب انقلاب و به لرزه درآوردن آن تأثیر داشت. حکومت حالا مدعی است که در این مرحله از رویارویی با مردم برانداز پیروز شده است و مدعیان رهبری انقلاب نیز با کشش و کوشش و جدوجهد و جهاد همچنان به نوشتن پیام‌های اتحاد و قشنگی‌های آزادی و اعلام همبستگی «بین خود» ادامه می‌دهند تا تاریخ در سالی و سال‌هایی دگر، به قضاوت عملکرد آن‌ها بنشیند.

شاخه دانشجویی انقلاب که در نیمه ماه مهر تا حدی به دبیرستان‌ها هم کشیده شد، هرگز آن‌چنان جان نگرفت که درروند اعتصاب‌ها یا اعتراض‌های سراسری جایگاهی درخور نام خود به دست آورد و شاید «زنانه» معرفی کردن انقلاب برانداز مردم و تلاش برای صنفی کردن آن‌که بیشتر تحت تأثیر منافع فردی تعدادی از رهبران خارج‌نشین انقلاب بود تا الهام گرفته از خواسته‌های مردم داخل ایران و مصالح واقعی انقلاب برانداز، در انفعال دانشجویان مؤثر بود و درنتیجه آرامش نسبی دانشگاه‌ها، گشتاپوهای موسوم به بسیج دانشجویی همراه با سایر نیروهای سرکوب با حمله به دانشگاه شریف، دبیرستان شاهد شهر اردبیل و هنرستان صدر در تهران در مراکز آموزشی ایران دست بالا را گرفتند و متعاقباً جمعی از استادان خوب دانشگاه‌ها را هم یا بازنشسته یا اخراج کردند.

رضا تقی‌زاده
رضا تقی‌زاده

رویداد غیرمنتظره دیگری که ۲۳ ماه مهر خبرساز شد، آتش‌سوزی زندان اوین بود که مردم آن را به کارگزاران حکومت نسبت دادند که باهدف «انتقال زندانیان به نقاط نامعلوم» و همچنین باانگیزه ایجاد وحشت در شهر یا به‌عنوان بخشی از ادامه طرح سرکوب انقلاب انجام شد. چند روز بعد از حریق در زندان در ۴ آبان‌، حمله‌ای مسلحانه در محوطه شاه‌چراغ شیراز روی داد که با حمله بعدازظهر سه‌شنبه ۱۶ فروردین در محوطه حرم امام هشتم شیعیان علیه سه روحانی شیعه که مردم آن حادثه را هم کار عوامل حکومت دانستند، شباهت‌هایی داشت. حمله مسلحانه شاه‌چراغ ۱۳ کشته و بیش از ۲۰ زخمی به‌جا گذاشت و حکومت با تروریستی خواندن آن، دستگیری عامل و مباشرانش را وعده داد و اندکی بعد داعش با انتشار بیانیه‌ای مسئولیت حمله را پذیرفت؛ بدون اشاره به اینکه کدام شاخه داعش است و در کدام کشور منطقه!

میزان انزجار عمومی از حاکمان، کارگزاران و بساط‌‌داران حکومت مذهبی آن‌قدر بالاگرفته است که ممکن نیست مردم کاری را درخور تقدیر و نتیجه تدبیر آن‌ها ببینند ولی اقدام شوم و مخربی نیست که دست عوامل حاکمیت زور و سرکوب را در طراحی و اجرای آن دخیل ندانند؛ به‌طوری‌که اگر در نقطه‌ای زلزله‌ای هم روی داد، اقدام‌های نظامی پنهان و قصد حکومت برای ایجاد ترس و کشتار مردم را دلیل آن می‌دانند.

بیست‌ودومین دوره جام جهانی فوتبال در قطر که از انتهای آبان آغاز و تا سه هفته ادامه یافت، رویدادی شگفت‌انگیز و بی‌سابقه در تاریخ را شاهد بود: شعار دادن ایرانیان علیه تیم خود و تشویق تیم حریف (انگلستان) به‌خصوص در لحظاتی که تیم اعزامی از ایران گل می‌خورد! فرصت بازی‌های جام جهانی فوتبال قطر که برای نخستین بار در یک کشور عربی برگزار می‌شد، نشان داد که تقابل مردم با حکومت در حدی است که میدان‌های ورزشی را هم صحنه نبرد خود با آن می‌بینند و با همین نگاه و نظر شماری از ورزشکاران ایرانی که با انقلاب مردم همسویی نشان دادند، قهرمان محبوب مردم شدند و نخواندن سرود جمهوری اسلامی در میدان‌های خارجی مد روز سیاسی و یکی از نمادهای مقاومت شد.

رفتار خشمگین مردم ایران علیه حکومت در جمعه خونین زاهدان و کشتار بازار ایذه ریشه داشت که چند روز پیش از بازی‌ها صورت گرفت و بنا بر گزارش‌های غیررسمی تا ۱۰۰ کشته از مردم بی‌دفاع معترض به‌جا گذاشت.

در آذرماه، تب تلافی‌جویی حکومت خشن تهران از مردم بالا گرفت و جوانانی برومند مانند محسن شکاری (۱۷ آذر) و مجید رهنورد (۲۱ آذر) به جرم محاربه اعدام شدند. ایستادگی شجاعانه زنان و مردان ایرانی در برابر حکومت بازتاب جهانی یافت و روزی نبود که یک چهره شناخته‌شده جهانی، رهبر سیاسی، ورزشکار بین‌المللی، هنرپیشه، خواننده یا فعال اجتماعی خود را در کنار عزم مردم ایران برای رزم علیه حکومت زور قرار ندهد و در مجمعی زبان به ستایش انقلاب ایران باز نکند. کم نبودند صاحب‌نظرهایی که انقلاب ایران را طلیعه تغییر نه‌تنها در منطقه که در سطح جهان می‌دیدند و این موج حمایت جهانی از مردم و مبارزه آن‌ها موجب شد که جمهوری اسلامی ۲۳ آذر از کمیسیون مقام زن سازمان ملل اخراج شود و دو روز بعد، قطعنامه وضعیت حقوق بشر در ایران علیه جمهوری اسلامی در سازمان ملل به تصویب برسد که هر دو شکست‌های جانانه‌ حکومت مذهبی تهران بود.

خیزش سراسری و بدون سازمان و رهبری مردم پیش از تماس‌های رهبران رسانه‌ای تازه متولدشده، با «مقام‌های خارجی» و شرکت آن‌ها در مجامع جهانی، بدون واسطه و مداخله آن‌ها، موجب تغییر سیاست خارجی قدرت‌های بزرگ شد و دولت آمریکا اعلام کرد که اولویت سیاست خارجی آن کشور دیگر احیای توافق اتمی (برجام) نیست و در عوض، پرداختن به تحولات داخلی ایران و حمایت از مردم است. در اعلام این خط‌مشی، رهبران سه قدرت بزرگ اروپایی و اتحادیه اروپا نیز مواضع مشابه اتخاذ کردند که به‌نوبه خود ضربه روانی بزرگ علیه حکومت تهران و پیروزی چشمگیری برای انقلاب برانداز مردم بود.

در هفتم بهمن‌ماه، سفارت جمهوری آذربایجان در تهران هدف حمله «افراد مشکوک» قرار گرفت؛ درحالی‌که هم‌زمان با حمله یادشده، نمایندگان جمهوری اسلامی در تهران، پکن و عمان محرمانه مذاکره می‌کردند تا خطای مشابهی را که در سال ۲۰۱۶ با حمله به نمایندگی سیاسی عربستان سعودی در تهران و کنسولگری آن کشور در مشهد و قطع مناسبات ریاض و تهران مرتکب شده بودند، اصلاح کنند! دو ماه بعد در روز جمعه ۱۹ اسفند، مراکز خبری داخل و خارج از ایران با گزارش غیرمنتظره‌ای روبرو شدند: توافق در پکن بین ایران و عربستان سعودی برای عادی‌سازی مناسبات. باوجود شهرت داشتن افکار عمومی به فراموشی، دشنام‌های علنی و خلاف رویه سیاسی علی خامنه‌ای علیه رهبران عربستان سعودی و قطعیت دادن زبانی به انهدام آن‌ها، آن‌قدر زنده بود که مردم بعد از شنیدن خبر ناگهانی تجدید مناسبات تهران با ریاض از خود بپرسند باید سوگند رهبر حکومت تهران به انهدام پادشاهی سعودی را باور کنند یا دم خروس توافق پکن را؟ (توافقی که با از میان رفتن آثار روانی کوتاه‌مدت آن، قطعاً نقطه شروع برقراری نظم امنیتی تازه در منطقه و تغییر ماهیت و رفتارهای جمهوری اسلامی نخواهد شد)

مردم ایران آخرین ماه سال پلنگ را در حالی سپری می‌کردند که نوع تازه‌ای از حملات شیمیایی (و شاید بیوشیمیایی و گازی) کارگزاران حکومت علیه مدارس دخترانه (و برخی مدارس پسرانه) در شهرهای مختلف نگرانی‌های تازه‌ای در مورد ابعاد آمادگی حکومت سرکوب برای مقابله با مردم ایجاد کرد. در آخرین سه‌شنبه سال، مردم که برای مدتی خیابان‌ها را ترک کرده بودند، به بهانه چهارشنبه‌سوری، به‌رسم هرسال و شاید با اشتیاق بیشتری از پیش، بار دیگر به خیابان‌ها سرازیر شدند تا یکی از مراسم تاریخی، فرهنگی و باستانی ایران را برگزار کنند و با «نمایش اتحاد ملی» که نشانه‌ای بود بر طبیعت و هدف‌های انقلاب برانداز آن‌ها، در برابر دیکتاتوری مذهبی قرار بگیرند.

سال ۱۴۰۲ بنا بر تقویم چینی، سال خرگوش است و طبیعت برشمرده آن «عقب‌نشینی» است! امیدوار باشیم که در سال نو، مدعیان مردم از حکومت دیکتاتوری مذهبی حاکم تا رهبران خود خوانده فرنگ نشین، عقب بنشینند و زندگی مردم دلیر و فهمیده ایران را به خودشان بسپارند!

 

برگرفته ایندیپندنت فارسی

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر