سه شنبه, ۱۳. آذر , ۱۴۰۳

پشت پرده دو رویداد تاریخ‌ساز دی‌ماه ۵۷

شاپور بختیار

مانند بقیه روزهای هفته، ساعت هشت صبح روز ۲۵ دی‌ماه ۵۷ در محل سوت‌وکور کارم نشسته و بی‌تکلیف کاغذهای روی میز را جابجا می‌کردم که صدای زنگ تلفن افکار مغشوش و بلاتکلیف‌ام را برید؛ ندیمه شهبانو می‌خواست که ظهر آن روزبه کاخ نیاوران بروم. در آن روز سرد زمستانی حال و هوای کاخ بیشتر به خانه اشباح شبیه بود و به‌جای رفت‌و‌آمد افسران گارد، مقامات دولتی و یا بازدیدکنندگان خارجی، تنها خدمتکاران بودند که در راه پله‌ها پراکنده بودند.

برخلاف قرار و انتظار، ملاقاتی در کار نبود و ظاهراً موضوع یا ضرورت رفتن من به کاخ منتفی شده بود ولی در راه بازگشت و در محوطه باز کاخ با کامبیز یزدان‌پناه، همکارم در دفتر مخصوص شاه برخوردم و او تلویحاً از قریب‌الوقوع بودن خروج خانواده سلطنتی از کشور خبر داد. از زمان معرفی شاپور بختیار به‌عنوان نخست‌وزیر و جانشین ارتشبد غلامرضا ازهاری که دولت ظاهراً نظامی‌اش به هر چیز دیگری شبیه بود به‌جز حکومت‌نظامی، انتظار می‌رفت که شاه همراه خانواده سلطنتی ایران را ترک کند اما خبر ترک ایران نه رسمی بود و نه قطعی شده بود.

فردای آن روز (۲۶ دی) در مناطق مرکزی تهران بلوایی برپا شد خلق‌الساعه و شورشیان مذهبی و چپ که خبر عزیمت خانواده سلطنتی را از رادیو شنیده بودند نسخه‌های صفحه اول چاپ فوق‌العاده روزنامه اطلاعات را با عنوان درشت «شاه رفت» بالای دست گرفته و شماری از رانندگان بوق زنان شادی می‌کردند، غافل از اینکه ۴۳ سال بعد، فرزندان جان به لب رسیده آن‌ها در همان خیابان‌ها، مقابل رگبار گلوله کارگزاران حکومت اسلامی ایستاده و فریاد مرگ بر دیکتاتور سر داده و بازگشت فرزند ارشد محمدرضا شاه پهلوی به کشور را می‌طلبند.

رضا تقی‌زاده
رضا تقی‌زاده

 

شاه رفت!

در کنار دیگر تلاش‌های امپراتوری دروغ که به‌خصوص طی ۴۴ سال گذشته باهدف تحریف تاریخ و تبلیغ علیه محمدرضا شاه و سلسله پهلوی فعال بوده‌اند، رسانه‌هایی که در آن روزها عموماً عوامل چپ و یا چپ زده‌ها اداره‌شان می‌کردند خروج شاه از کشور را که باانگیزه پرهیز از کشتار شورشیان و مردم و با بدرقه بختیار نخست‌وزیر و شماری از اعضا دولت و فرماندهان ارشد نظامی در فرودگاه تهران صورت گرفت؛ «فرار» معرفی کردند و رسانه‌های خارجی نیز در گزارش‌های خود با ادبیاتی مشابه به آن پرداختند.

شاه پیش از عملی کردن تصمیم خود به خروج از ایران، علیرغم رنج بردن از بیماری مهلکی که با آن دست‌وپنجه نرم می‌کرد، کار روزانه‌اش را بدون وقفه ادامه می‌داد و موفق شد با شاپور بختیار برای تشکیل دولت به توافق برسد. شاه امیدوار بود که خروج موقت او و خانواده‌اش از کشور بتواند وضعیت تب‌دار مملکت را آرام و از گسیختن کامل شیرازه امور پیشگیری کند. در آن روزهای دشوار و حساس که حتی حکومت‌نظامی هم در کنترل کامل وضعیت تهران نبود و موج تبلیغات برون‌مرزی سعی در داغ نگاه‌داشتن اوضاع داشت، شاه برای جانشین کردن دولت ازکارمانده ازهاری با دولتی تلاش می‌کرد که دست‌کم بتواند موردقبول مخالفان قرار بگیرد. در میان اسامی مختلف که نام آن‌ها برای تشکیل دولت مطرح بود، نام مظفر بقایی و غلامحسین صدیقی هم برده می‌شد که این دو، شرط قبولی پست نخست‌وزیری را در آن روز‌های سخت، باقی ماندن شاه در ایران قرار داده بودند درحالی‌که بختیار آن‌طور که می‌گفت متمایل به خروج (موقت) شاه از ایران بود.

در خصوص نحوه انتخاب بختیار به نخست‌وزیری گمانه‌زنی‌های مختلفی صورت گرفته‌ ولی مدارک موجود و موثق برای اثبات هرکدام اندک است. هوشنگ نهاوندی که خود یکی از نامزدهای نخست‌وزیری بود و در برهه‌ای از پشتیبانی شهبانو نیز برخوردار بود در فصل پایانی کتاب «آخرین تلاش‌ها و آخرین دسیسه‌‌ها» نوشته‌ است که شهبانو دو ماه قبل از آن‌که در کاخ نیاوران با بختیار ملاقات داشته‌ باشد در ویلای محمدعلی قطبی با او ملاقات کرده ‌است. اما شهبانو در خاطرات خود اولین ملاقات‌ با را بختیار پس از نخست‌وزیری او می‌داند که این گفته می‌تواند ناشی از فراموشی روزهای تاریخی باشد و نه پوشاندن یک واقعیت تاریخی که هیچ دلیل موجهی برای آن در بین نیست.

نویسنده که در آن روزهای تاریک تاریخ ایران در دفتر مخصوص شهبانو و روزانه در خانه شاه بود و ارتباط کاری و دوستی نزدیک با هوشنگ نهاوندی هم داشت در مورد تاریخ دیدار نخست شهبانو با شاپور بختیار، به‌عنوان شهادت تاریخی، روایت دکتر نهاوندی را به‌واقع نزدیک می‌بیند؛ موضوعی که در کتاب مفصل «سقوط بهشت»، نوشته اندرو اسکات کوپر، محقق آمریکایی-نیوزیلندی که من عهده‌دار ترجمه آن بودم نیز به این دیدار مقدماتی پیش از دیدار در کاخ نیاوران گواهی می‌دهد.

پیشنهاد نخست‌وزیری بختیار در حلقه اطرافیان شاه فقید طرفداران جدی داشت، ازجمله شهبانو که با بختیار نسبت فامیلی داشت، رضا قطبی پسردایی شهبانو که در روزهای پایانی نفوذ چشم‌گیری به دست آورده بود و همچنین سپهبد مقدم رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) که در رابطه نزدیک با اطرافیان خمینی به‌خصوص بهشتی، بازرگان و موسوی اردبیلی بود. برای رسیدن به مقصد نهایی و عملی شدن نخست‌وزیری بختیار شرایطی وجود داشت که نیاز به حل‌وفصل داشت و توافقی که باید به شکل اخلاقی و غیررسمی بین آن دو صورت می‌گرفت.

محتوای توافق نهایی و غیررسمی شاه و بختیار به‌مراتب مهم‌تر از برنامه‌ای بود که نخست‌وزیر تازه منصوب‌شده روز ۲۰ دی ۲۳۵۷ به شکل رسمی به مجلسین (شورای ملی و سنا) معرفی کرد و اقدامات چند روز نخست‌وزیری او، مانند اعلام لغو یکجانبِ قرارداد میلیاردها دلار خرید اسلحه ایران از آمریکا که پیش‌خرید آن‌ها نیز پرداخت‌شده بود بااهمیت‌تر از توافق‌های غیر‌رسمی نخست‌وزیر تازه با شاه.

بختیار بااینکه در قواره و وزن سیاسی دیگر اعضا ارشد جبهه ملی نبود، برای قبول نخست‌وزیری شرایط و انتظاراتی داشت که برآورده شدن آن‌ها در نگاه او می‌توانست موقعیت او را نزد اعضا جبهه ملی که در بغل خمینی قرارگرفته بودند تا حدی توجیه کند، ازجمله: شاه سلطنت نماید و نه حکومت و انتخاب وزرا منحصر به شخص نخست‌وزیر باشد. از دیگر خواسته‌های بختیار انحلال سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک)، تبعید شماری از فرماندهان ارشد نظامی، آزادی زندانیان سیاسی و انحلال کمیسیون شاهنشاهی بود که شاه تقاضاهای او را پذیرفت و بختیار در ۹ دی ۱۳۵۷ مأمور تشکیل دولت بعدی شد. در آن وضعیت حتی شماری از وزرای پیشنهادی بختیار نیز برای قبول وزارت شرط‌هایی داشتند. یکی از آن‌ها ارتشبد فریدون جم بود که بختیار برای پست وزیر جنگ او را پیشنهاد کرده بود.

بختیار در نظر داشت برای جلب حمایت بیشتر فرماندهان ارتش از دولت خود، یک نظامی شناخته‌شده را در پست وزارت جنگ قرار دهد و ارتشبد بازنشسته فریدون جم گزینه موردنظر او بود. فریدون جم فرزند محمود جم نخست‌وزیر پیشین ایران که در سال ۱۳۵۶ دوره رسمی سفارت او در اسپانیا به پایان رسید و با خانواده خود در لندن مقیم بود در دی ۱۳۵۷ بنا‌بر خواسته بختیار به تهران فراخوانده شد و در نخستین فرصت برای دیدار با شاه به کاخ رفت. طی دیدار شاه با جم که در محیط سردی برگزار شد جم برای قبول منصب وزیر جنگ از شاه درخواستی را مطرح کرد که محمد مصدق نیز در روزهای بحرانی تیرماه سال ۱۳۳۱ مطرح کرده و بعد از استعفا متعاقباً به دست آورده بود؛ فرماندهی کل نیروهای مسلح.

اما شاه با این خواسته جم که مورد پشتیبانی بختیار هم قرار داشت موافقت نکرد و شاه به او تأکید کرد که تصور نمی‌کند این کار (واگذاری فرماندهی کل نیروهای مسلح) به او ضرورتی داشته باشد و بعدازآن جم از قبول پست در دولت بختیار خودداری کرد و به محل زندگی خود در لندن بازگشت. روز ۲۶ دی‌ماه ۱۳۵۷ هواپیمای بوئینگ اختصاصی شاهین در باند فرودگاه مهرآباد با موتور‌های روشن آماده بود تا شاه فقید، شهبانو و شمار کوچکی از همراهان را از ایران خارج کند.

گرفتن رأی اعتماد از مجلس برای دولت بختیار طولانی‌تر از آن شد که انتظار می‌رفت ولی سرانجام نخست‌وزیر تازه به همراه وزرایش روز ۲۶ دی‌ماه با ۱۴۹ رأی موافق، ۴۳ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع از مجلس رأی اعتماد گرفت و بختیار بلافاصله با هلیکوپتر راهی فرودگاه شد تا به انتظار شاه فقید برای (آخرین) پرواز از خاک ایران پایان دهد.

۴۳ سال بعد، هنوز بخش‌هایی از نحوه به نخست‌وزیری رسیدن بختیار و نقش عوامل داخلی و خارجی در به قدرت رسیدن آخرین نخست‌وزیر شاه ایران طی آن روزهای سرنوشت‌ساز همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و اسناد محرمانه سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و بعضی مکاتبات سالیوان سفیر وقت ایالات‌متحده آمریکا در ایران نیز هنوز از وضعیت محرمانه خارج نشده است.

در مورد میل شخصی خود به ماندن و یا رفتن شاه از ایران بختیار نقل کرد: «وقتی مذاکرات نیم‌ساعته در حضور شاه تمام شد ایشان پرسیدند ما کی باید ایران را ترک کنیم؟ نمی‌دانستم منظورشان چیست.»

شاه توضیح داد: «همه به ما توصیه می‌کنند که کشور را ترک کنیم.»

بختیار ادامه می‌دهد: «فکر می‌کنم اعلیحضرت باید بمانند. بعد از به قدرت رسیدن دولت، شاید شما کشور را به مدتی کوتاه ترک کنید. ممکن است به تعطیلات بروید و بعد مراجعت بفرمایید.»!

غروب روز چهارشنبه هفته بعد که نویسنده بنا‌بر توصیه سپهبد مهدی رحیمی، رئیس شهربانی وقت و فرماندار نظامی تهران به ساختمان نخست‌وزیری رفت تا متن قطعنامه‌ای را که برای فردا در میدان بهارستان به‌منظور اعلام پشتیبانی از قانون اساسی کشور تدارک دیده بود با نخست‌وزیر در میان بگذارد، وزیر بهداری دولت که نقش رئیس دفتر نخست‌وزیر را هم عملاً عهده‌دار بود؛ بعد از بردن متن قطعنامه و برگشتن به اتاق خود از من خواست که بند نخست قطعنامه را که بر پشتیبانی و حفظ قانون اساسی تأکید داشت تغییر دهم و موضوع به‌ رأی مستقیم مردم (رفراندوم) موکول شود. من پیشنهاد او را نپذیرفتم و ایشان هم با دلخوریی گفت: «آقای نخست‌وزیر تصور نمی‌کنند که ۲۰ هزار نفر هم روبروی مجلس جمع شود». شمار شرکت‌کنندگان در راه‌پیمایی روز بعد بنابر گزارش روزنامه‌های کیهان، اطلاعات و آیندگان به بیش از ۳۰۰ هزار نفر رسید!

بختیار در باطن طرفدار جمهوری بود و تصور می‌کرد از راه برگزاری رفراندوم به بهانه اصلاح قانون اساسی می‌تواند مسیر تغییر آرام نظام سیاسی ایران را فراهم کند. درعین‌حال بختیار، مغایر با تبلیغات اطرافیان خمینی و بازماندگان او دست‌نشانده یا مزدور هیچ دولت خارجی نبود.

سالیوان سفیر آمریکا در تهران اگرچه ظاهراً با نخست‌وزیری بختیار مخالف نبود ولی تصور می‌کرد که دولت بختیار بختی برای موفقیت و باقی‌ماندن ندارد و ترجیح می‌داد مهدی بازرگان دولت بعدی را با پشتیبانی خمینی و مشارک جبهه تشکیل دهد؛ نظری که جان استمپل، دستیار سیاسی او قویاً از آن پشتیبانی می‌کرد.

 

برگرفته از ایندیپندنت فارسی

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر