7.6 C
تهران
شنبه, ۱. دی , ۱۴۰۳

لبه تیز حمله به جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی اکنون بزرگ‌ترین دشمن امریکا و جمهوری اسلامی شمرده می‌شود.

حکومتی که نمی‌تواند کاری برای کودکان خیابانی بکند جنگی را در جبهه‌های گوناگون بر خود تحمیل کرده است که ایران قربانی اصلی آن خواهد.

مردانی از پست‌ترین لایه‌های فرهنگی جامعه بر کشوری به اهمیت ایران قدرت مرگ و زندگی یافته‌اند.

آسان‌گیری و سازش‌کاری اروپا و صداهای متفاوت از امریکا برخورد نظامی را محتمل‌تر می‌سازد.

رژیم با تراشیدن دشمن خارجی و بازی کردن ورق جنگ می‌خواهد مردم را بفریبد و از فشار داخل بکاهد.

یک سال و نیم پیش عراق و خطر سلاح‌های کشتارجمعی آن، عراق و دستی که در تروریسم دارد، و عراق و تهدیدی که از آن متوجه همسایگان است، مقامات حکومتی، محافل سیاسی و رسانه‌های همگانی امریکا را برداشته بود. یک پیکار تبلیغاتی و سیاسی، افکار عمومی را برای حمله به آن کشور و برچیدن رژیم صدام حسین آماده می‌کرد و شورای امنیت، صحنه مانورهای موافقان و مخالفان چنان حمله‌ای بود. حمله در بهار سال پیش صورت گرفت و پیامدهایش با ماست. یک سال و نیم پیش به نظر می‌رسید که همه توجه و انرژی امریکا صرف عراق خواهد بود و جمهوری اسلامی چند گاهی زمان تنفس خواهد داشت. امروز همان پیکار سیاسی و تبلیغاتی این بار برضد جمهوری اسلامی جریان دارد. باز گفتگو در مقامات حکومتی، محافل سیاسی و رسانه‌ها از سلاح‌های کشتارجمعی، پشتیبانی از تروریسم و خطر برای همسایگان است؛ در هر سه مورد با احساس فوریت بیشتر. در آغاز سال ۲٠٠۳ آژانس بین‌المللی انرژی اتمی منتظر دلایل روشن‌تری برای فرستادن تخلفات عراق به شورای امنیت بود. امروز آن آژانس همچنان منتظر دلایل روشن‌تری است ولی پاره‌ای از آن دلایل را بدست آورده است و با بدگمانی بیشتری از فریبکاری جمهوری اسلامی سخن می‌گوید. رابطه رژیم صدام حسین با تروریسم بر سر زبان‌ها بود ولی هر روز دلیل تازه‌تری از آن بدست نمی‌آمد و عراق مانند جمهوری اسلامی، بزرگ‌ترین پشتیبان تروریسم شمرده نمی‌شد. خطر آن کشور برای همسایگانش مربوط به گذشته بود نه اکنون. عراق دیگر “زور مردم‌آزاری نداشت” برخلاف جمهوری اسلامی که دست تجاوزش از افغانستان تا غزه کشیده است.

امروز تقریباً از همه نظر جمهوری اسلامی برای امریکا (و اسرائیل) دشمن بدتری است تا عراق صدام حسین. آمریکائیان بویژه برنامه سلاح اتمی رژیم را بسیار جدی، شاید جدی‌تر از عراق یک سال و نیم پیش، می‌گیرند و گزارش‌ها برای هر کس به امنیت ایران می‌اندیشد نگران‌کننده است. تخمین‌ها متفاوت است و زمان دستیابی جمهوری اسلامی به بمب اتمی را تا سه سال می‌برند. ولی یک مقام بریتانیائی به روزنامه تایمز گفته است که جمهوری اسلامی با امضای مقاوله نامه سال گذشته، زمان خرید و به برنامه خود ادامه داد و اکنون بیش از چند ماه با بمب فاصله ندارد زیرا بجای استفاده از زباله اتمی از تکنولوژی “سانتریفوژ” بهره می‌گیرد که میانبری است.همین روزنامه در کنار منابع بسیار دیگر خبر داده است که اسرائیلیان تصمیم به جلوگیری از برنامه اتمی جمهوری اسلامی دارند و در صورت لزوم تأسیسات آن را بمباران خواهند کرد، چنانکه در ۱٩۸۱ با عراق کردند. اما کار به اینجا پایان نمی‌یابد.

بنا به گزارش‌ها (DEBKA-net Weekly) مثلث جمهوری اسلامی، سوریه، حزب‌الله، دارد برای جنگ غیرمتعارف (سلاح‌های شیمیائی) بر ضد اسرائیل آماده می‌شود که به گفته رئیس روابط عمومی سپاه پاسداران “اسرائیل را از روی زمین محو” خواهد کرد. تهدید او و نیز اظهارات فرماندهان پاسداران درباره حمله موشکی پیشگیرانه به تأسیسات اتمی اسرائیل در رابطه با حمله احتمالی به تأسیسات اتمی جمهوری اسلامی بود و سازمان‌های اطلاعاتی گزارش‌هایی از تدارکاتی که برای چنان حمله‌ای می‌شود انتشار داده‌اند. چنانکه از این گزارش‌ها برمی‌آید سوریه به هزینه جمهوری اسلامی در کار آزمایش کلاهک‌های جنگی شیمیائی برای موشک‌های زمین به زمین حزب‌الله با برد ۱۱۵ و ۲۱۵ کیلومتر است. این موشک‌ها که پاسداری‌شان با سپاه پاسداران است در میان ۱۲٠٠٠ “کاتیوشا”ئی‌اند که تخمین زده می‌شود حزب‌الله در مرز جنوبی لبنان با اسرائیل کار گذاشته است و گاه‌گاه آبادی‌های مرزی اسرائیل را بمباران می‌کنند. قرار است موشک‌های کوتاه برد با کلاهک‌های شیمیائی به یاسر عرفات نیز توسط حزب‌الله تحویل داده شود که در هنگام آماده شدن بمب اتمی رژیم آخوندی، سلاح‌های غیرمتعارف از دو سو اسرائیل را هدف بگیرند.

* * *

با از میان رفتن صدام حسین و کنار کشیدن لیبی و دگرگونی کلی در سیاست‌های پاکستان و عربستان سعودی، جمهوری اسلامی نه‌تنها بزرگ‌ترین بلکه تنها پشتیبان مهم تروریسم بین‌المللی بشمار می‌رود. فعالیت‌های تروریستی سوریه با همکاری نزدیک و به هزینه رژیم اسلامی صورت می‌گیرد و حزب‌الله لبنان که در استراتژی جمهوری اسلامی جایگاه بالاتری می‌یابد از سوی حکومت‌های تهران و دمشق سازمان‌های تروریستی فلسطینی حماس و جهاد اسلامی را در دست گرفته است. اسرائیلیان بارها رابطان حزب‌الله و فلسطینیان را با پول‌های هنگفت رژیم تهران گرفته‌اند و تاکنون سه کشتی باری حامل اسلحه جمهوری اسلامی را به قصد تروریست‌ها در فلسطین توقیف کرده‌اند. عماد مغنیه یکی از سه چهار سرکرده تروریسم بین‌المللی و سر حلقه ارتباطی القاعده و حزب‌الله و فلسطینی‌ها اساساً از تهران عمل می‌کند و پاره‌ای رهبران القاعده یا در ایران هستند یا رفت و آمد دارند. آمریکائیان می‌گویند که انفجار ساختمان‌های کوی خبار در عربستان سعودی از تهران هدایت‌شده است. با تنگ شدن حلقه برگرد القاعده، جمهوری اسلامی اهمیت بیشتری برای آن سازمان می‌یابد و رژیم در عین هراسی که از امریکا دارد ممکن است داشتن چنین برگی را برای معامله با آن کشور سودمند بداند.

مانند پشتیبانی از تروریسم بین‌المللی، رژیم اسلامی در زمینه خطر برای همسایگان نیز بر فراز است و هیچ کشور دیگری را جز سوریه، و با فاصله نسبتاً زیاد، نمی‌توان یافت که به پای آن برسد. در افغانستان و بویژه عراق پول‌ها و عوامل رژیم برای شکست دادن یا دست‌کم گرفتارتر کردن آمریکائیان و بدست آوردن پایگاه در کارند. صدور انقلاب اسلامی هنوز آرزوی بخش‌های فعالی از حکومت در ایران است، هرچند در خلیج‌فارس و سپس آسیای مرکزی به‌اندازه‌ای با ناکامی روبرو شده‌اند که به مناسبات معمولی دل‌خوش‌اند تا چه فرصتی پیش آید. جمهوری اسلامی نابودی اسرائیل و بیرون راندن یهودیان از آن سرزمین را (پس از آنکه از همه کشورهای عربی زادگاه خود رانده‌شده‌اند و در ایران نیز بازماندگان اندکشان پیوسته تحلیل می‌روند) سیاست رسمی خود اعلام کرده است. دومین مرد نیرومند رژیم تا آنجا رفته است که در سخنرانی نماز جمعه‌اش وعده کشتار پنج میلیون یهودی را اگرچه به بهای نابودی پنج میلیون مسلمان در یک مبادله اتمی داده است. موشک‌های دوربرد ایران برای فرستادن کلاهک اتمی به اسرائیل ساخته می‌شوند و سرداران پاسداران لاف می‌زنند که سرزمین‌های دورتری را می‌توانند هدف موشک‌های خود سازند. تهدید به‌اندازه‌ای جدی گرفته‌شده است که برنامه “جنگ ستارگان” ریگان امروز هیچ حالت مسخره ندارد و دفاع ضد موشکی، یک بخش فزاینده سیاست دفاعی و برنامه تسلیحاتی اسرائیل و امریکاست. اسرائیلیان بخشی به یاری امریکا توانسته‌اند تکنولوژی دفاع موشکی را چنان پیش ببرند که تازگی نخستین موشک اسکاد در ده‌ها کیلومتری “آماج” خود در کرانه کالیفرنیا با ضد موشک پیکان ( ارو) اسرائیلی سرنگون شد.

این سلسله رویدادها و تحولات، و استراتژی دراز مدتی که میلیارد‌ها دلار صرف آن شده است و می‌شود ایران را در تارعنکبوت هراس‌انگیزی گرفتار کرده است. خطر جمهوری اسلامی به‌اندازه‌ای بالاگرفته است که قدرت‌های بزرگی هر روز در دشمنی با آن تا در هم شکستنش، به آینده و سرنوشت ایران بی‌اعتناتر می‌شوند. بی‌ملاحظه‌ترین و غیر مسئولانه‌ترین استراتژی‌ها نیز در دست بررسی هستند و نمی‌توان اطمینان داشت که اگر دولت‌هایی موجودیت خود را درخطر ببینند به آن زیاده‌روی‌ها نرسند. حکومتی که نمی‌تواند کاری برای جمعیت روزافزون کودکان خیابانی تهران بکند با سیاست‌های پاک بی‌ربط به منافع ملی ایران، جنگی را در جبهه‌های گوناگون بر خود تحمیل کرده است که ایران قربانی اصلی آن خواهد بود.

حکومت آخوندی که مانند عموم جمهوری‌های جهان‌سومی سرنوشتی جز نظامی شدن فزاینده ندارد، بمب اتمی و تروریسم را سپرهای دفاعی خود می‌شمارد (حمله به عنوان بهترین دفاع، از راه تروریسم در بالاترین سطح، و سلاح‌های کشتارجمعی به عنوان بازدارنده.) ولی چنان سپرهای دفاعی نه اصلاً لازم می‌بودند، اگر رژیم چنان سیاست‌های را دنبال نمی‌کرد؛ و نه در برابر دشمنانی که برای خودساخته است به کار می‌آیند. در تحلیل آخر، تمدنی که خرده‌ریزهایش به تروریست‌های اسلامی و آخوندی چنین توانائی‌هایی داده است آن‌ها را خرد خواهد کرد. فرهنگ مرگ‌اندیش که مردم را در گودال سیاه ذهن‌های سنگ شده زنده بگور کرده است در برابر شادی و جوشش تمدن غربی رو به افول دارد. حتا در عربستان سعودی زندگی می‌کوشد خود را از زیر بار شریعت بیرون کشد. اسلامیان دارند “هولوکاست” دیگری تدارک می‌بینند که خود نخستین قربانیانش خواهند بود.

* * *

برای حکومت موقت عراق و رهبران شیعی با اعتبار آن کشور دشمنی خطرناک‌تر از جمهوری اسلامی نیست و همه یک‌صدا می‌خواهند که آخوندهای تهران به مداخلات‌شان پایان دهند. هر روز پرونده تازه‌ای از کمک‌های مالی و تسلیحاتی رژیم اسلامی به القاعده و تروریست‌های دیگر انتشار می‌یابد و سپاه مهدی جز امتداد سپاه پاسداران نیست. ماموران رسمی رژیم در بسیاری جاها راسا در خرابکاری‌ها شرکت دارند و کسانی از میانشان دستگیرشده‌اند. کار درگیری جمهوری اسلامی درنبرد تروریستی جهادی‌های سنی و شورش مسلحانه بنیادگرایان شیعی به جایی رسیده است که تنها امید آنان می‌باید در شکست خوردن مزدوران‌شان باشد. اگر آمریکائیان نتوانند رژیم اسلامی را در عراق شکست دهند ناچار جنگ به هر وسیله و با هر دامنه به ایران خواهد کشید. نمی‌توان تصور کرد که امریکا پس از این‌همه صدمات اجازه دهد که عراق دستخوش جمهوری اسلامی شود. مانند برنامه بمب اتمی، در عراق نیز پیروزی جمهوری اسلامی می‌تواند به شکست ایران بینجامد. افغانستان صحنه دیگر مداخلات آخوندهای رژیم تهران با همان سیاست‌ها و همان مقاصد است ولی افغانستان برای همه قدرت‌های خارجی درگیر اهمیت کمتری دارد.

برای کشوری مانند ایران و بویژه در شرایط یاس آور اقتصاد و جامعه، سیاست‌های تجاوزکارانه و ماجراجویانه رژیمی که می‌داند هیچ مشروعیتی ندارد باورنکردنی می‌نماید. ایران با اسرائیل هم‌مرز نیز نیست که اختلافی داشته باشد و بخواهد آن را در یک جنگ اتمی فیصله دهد. امریکا از همان زمان کارتر در پی گفت‌وشنود و برقراری رابطه با ایران بوده است و امروز هم که جمهوری اسلامی راهی باقی نگذاشته بخش مهمی از طبقه سیاسی امریکا تا مرز مضحکه می‌رود و از رابطه با رژیم تروریستی طرفداری می‌کند. آخوندها در نخستین دوره جنگ عراق از پشتیبانی امریکا و اسرائیل برخوردار بودند و آن دو کشور به دلایل مربوط به خود با رساندن پاره‌ای لوازم‌یدکی حیاتی نگذاشتند ارتش زخم‌خورده ایران در آسیب‌پذیرترین مرحله جنگ از پا درآید. درافتادن باقدرتی مانند امریکا در بیش از یک جبهه و در جاهایی که پای منافع حیاتی آن کشور در میان است و بی‌هیچ دلیل قابل‌فهمی، به دیوانگی می‌ماند و به این پرسش فوریت بیشتری می‌دهد که چرا داوها را این‌گونه بالابرده‌اند؟

نخستین پاسخ را می‌باید از طبیعت گروه فرمانروای ایران گرفت. چنین مردمانی ناچار چنین الگوی رفتاری دارند. کشورداری آن‌ها در هر زمینه دیگر نیز همین آمیخته نادانی و تعصب و فزون‌خواهی و بی‌اعتنائی محض به خیر عمومی تا حد نابینائی بر واقعیات است. مردانی از پست‌ترین لایه‌های فرهنگی جامعه، از حجره و حوزه و حاشیه‌های شهری، پرورش‌یافته در محیط‌هایی که زرنگی به تبهکاری می‌رسد و نادانی تا علم بالا می‌رود؛ ذهن‌های که جهان امروز را درنمی‌یابند و دست‌هایی که بیشتر می‌توانند ویران کنند بر کشوری به اهمیت ایران قدرت مرگ و زندگی یافته‌اند. آن‌ها “بر طینت خود می‌تنند” و نمی‌توان انتظار داشت که دورنگری و احساس مسئولیتی را که لازمه هر گروه فرمانروائی است نشان دهند. با پس‌زمینه‌ای که این عناصر دارند بر بدترین راه‌ها نیز می‌توان رفت. در فضای فرهنگی که نه حد می‌شناسد نه رابطه منطقی برقرار می‌کند (وگرنه چگونه می‌توان با پایگاه “علمی” و صلاحیت اخلاقی رفسنجانی‌ها و جنتی‌ها حجت اسلام و آیت الله شد، یا به این‌همه یاوه‌ها اعتقاد داشت؟) هیچ‌یک از سوداهای این گروه فرمانروا جای شگفتی ندارد. آن‌ها به‌آسانی می‌توانند باور کنند که یک دولت شیعه خواهد توانست پیشوای چند صد میلیون سنی شود، و کشوری که با این‌همه نفت، برای بنزین خودروهایش هم نیازمند دیگران است، امریکا را شکست دهد و اسرائیل را نابود کند. “قدس از راه کربلا ” یک شعار ساده نبود. همه استراتژی جهانی این گروه فرمانروا را که از لجنزارهای تیره جامعه به مرکز قدرت رسیده است، می‌توان از همان‌جا سراغ گرفت. اینان هنوز از راه “قدس” می‌خواهند به خلافت تازه اسلامی خود برسند.

دومین پاسخ در سودهای پاگیری است که مراکز قدرت چندگانه رژیم در نگهداری دم‌ودستگاه‌های خوددارند. یک گروه لبنان را در تیول خود گرفته است. گروه دیگری در عراق سلسله‌جنبان است. گروه‌های دیگری شبکه جهانی ترور را با همکاری القاعده‌ها اداره می‌کنند. دیگران بر طرح‌های شگرفی مانند موشک‌های دوربرد و سلاح‌های کشتارجمعی ریاست دارند. بارفروشان و شاگرد حجره‌ها و طلبه‌های پیشین، و روستا‌زادگان نه‌چندان دانشمند، چنین قدرت و جایگاهی را که در درون و بیرون یافته‌اند از دست نمی‌گذارند. و اگر این کسان به سرمستی و کبریا بیفتند شگفتی نیست. شایسته‌تر از آن‌ها درگذشته به چنین توهماتی افتاده‌اند. تاریخ ایران پر از نمونه‌های این سرمستی است.

آسان‌گیری و سازش‌کاری اروپا و صداهای متفاوت از امریکا اروپا و صداهای متفاوت از امریکا عامل دیگری در دل دادن به رژیم اسلامی است. اروپائیان می‌دانند که در ایران چه می‌گذرد و کم‌کم اندازه‌های بحران بدستشان آمده است. ولی مشکل آن‌ها بیش از آنکه مهار کردن جمهوری اسلامی باشد جلوگیری از امریکاست. مقاومتی که اروپائیان در برابر امریکا نشان می‌دهند، حتا پس از سخنان گستاخانه اخیر نمایندگان رژیم که کمک اروپا را برای تکمیل برنامه تسلیحات اتمی خود درخواست کردند، در گوش سران رژیمی که اروپا را در جیب خود می‌پندارند از هر آوازی خوش‌تر است.

به همین ترتیب آن‌ها در رفتار و گفتار وزارت خارجه امریکا و پاره‌ای مسئولان پیشین سیاست خارجی آن کشور که اکنون منادیان سازش و مذاکره شده‌اند دلایل بیشتری برای پیشتر رفتن در مسیر خطر می‌یابند. آمریکائیان توجه ندارند که گفت‌وگوهایشان در میان خود و پیام‌های متناقضی که می‌فرستند در تهران چگونه تعبیر می‌شود و چه اندازه برخورد نظامی را محتمل‌تر می‌سازد. سیاستگزاران آخوندی وقت خود را به ریزه‌کاری‌ها و تابش (نوانس)های یک جامعه آزاد تلف نمی‌کنند و گوش خود را طبعاً به پیام‌هایی می‌سپارند که دلخواهشان است. انتخابات زود آیند امریکا و گرفتاری‌های عراق خاطرشان را آسوده‌تر می‌کند و امیدوارند ایرانیان آمریکائی تشنه معامله با ایران و متحدانشان در مؤسسات آمریکائی با کمک‌های سخاوتمندانه به “کری” بوش را شکست دهند و “خاورمیانه بزرگ” نفس راحتی بکشد.

* * *

یک عامل خطرناک دیگر رژیم در بازی با آتش، بازی کردن ورق خارجی برای کاستن از فشار داخلی است. جامعه ایرانی مدت‌هاست در منتهای بیزاری و دشمنی خود آرزوی سرنگونی جمهوری اسلامی را دارد و اگر سرکوبگری بی‌رحمانه رژیم نمی‌بود موقعیت انقلابی دیرپای ایران مدت‌ها پیش به انقلاب انجامیده بود. رژیم این را می‌داند و جز سرکوبگری بیشتر چاره‌ای نمی‌شناسد. خمینی یک‌بار با برانگیختن صدام حسین، “نعمت الهی” جنگ را به یاری خواست و تسلط نظام آخوندی را بر کشور استوار کرد. اکنون جانشینانش احتمال دارد همان استراتژی را بکار گیرند. با برانگیختن امریکا و بویژه اسرائیل به حمله‌بر تأسیسات اتمی ایران، هم افکار عمومی را در هر جا به سود خود برانگیزند و هم ایرانیان را با جنگ و “دفاع مقدس” پشت سرخود بیاورند. مشغول کردن مردم با تراشیدن دشمن بیگانه ترفندی است که دیکتاتوری‌های ورشکسته پیش از این‌ها فراوان زده‌اند و رهبران اسلامی بسیار ممکن است که مخاطراتش را به سودمندی‌هایش ببخشند.

بهترین راه جلوگیری از این بازی خطرناک با امنیت ملی ایران بازیچه نشدن ایرانیان است. مردم می‌باید به رژیم بفهمانند که با طرح‌های ماجراجویانه آن همراه نیستند. ملت ایران نه بمب اتمی می‌خواهد نه هیچ دلیلی برای مبادله موشکی با اسرائیل دارد. استدلال‌هایی از این دست که داشتن بمب اتمی حق ایران است زیرا دیگران دارند (این استدلال را در جهان آشفته کنونی تا آنجا می‌توان برد که بمب اتمی را بر سر هر بازاری بفروشند) تنها در دست آخوندها بازی خواهد کرد. آن‌ها بمب اتمی را برای نگه‌داشتن خود می‌خواهند نه دفاع از ایران؛ و میهن آخرین چیزی است که به یادش می‌افتند. ما نباید اجازه دهیم که نغمه فریبنده میهن‌دوستی کاذب رژیم چنان گمراهمان سازد که سرانجامی جز ویرانی بیشتر ایران نداشته باشیم. در ایران از آنچه از رویکرد مردم می‌توان دانست رژیم چندان کامیاب نبوده است و کوشش‌هایش برای کشاندن مردم به پشتیبانی فلسطینیِان یا محکوم کردن امریکا در عراق کسی را نفریفته است. فراخوان تظاهرات برای چنان منظورهایی با بی‌اعتنائی عمومی روبرو شده است. دیگر کسی در ایران حاضر نیست دمی از مصلحت ایران به حماس یا سپاه مهدی پردازد.

با این‌همه گذشته از آنچه ما بکنیم و مردم بکنند بحران‌هایی که هر روز بر وخامتشان افزوده می‌شود دینامیسم خود را دارند. ایران در زیر حکومت کسانی است که طبیعت جنایت‌کارانه‌شان آن‌ها را به نابودی اجتناب‌ناپذیر می‌راند. بار سنگین تاریخ اکنون بر دوش زنان و مردانی است که غم ایران دارند و مسئله حیاتی‌شان تصفیه‌حساب با تاریخ پنجاه سال و بیست و پنج سال گذشته و پرستش مردگان نیست و دلشان را از سرتاسر جمهوری اسلامی برداشته‌اند. اینان هستند که می‌باید آنچه می‌توانند، هم‌گروه، برای جلوگیری از رسیدن کار به حمله به ایران بکنند و اگر به آنجا رسید ایران را از افتادن به هرج‌ومرج بازدارند. نیروهای سیاسی مخالف رژیم اگر باهم کار کنند در دو زمینه اساسی فشار آوردن بر اروپا و برطرف ساختن توهم پشتیبانی از رژیم در برابر خطر خودساخته خارج به اندازه‌ای مؤثر خواهند بود که شاید بتوانند در جلوگیری از جنگ سهمی داشته باشند. اما حتا اگر سیر رویدادها از اختیارشان بدر رود باز یک نیروی مخالف گوناگون ولی هماهنگ به نگهداری ثبات کشور در چنان صورتی کمک خواهد کرد.

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر