دعوت بود یا احضار؟ این پرسشی است که سفر اخیر الهام علیاف، رئیسجمهوری آذربایجان (شوروی سابق)، به مسکو در محافل سیاسی منطقه برانگیخته است. با توجه به آنچه در دیدار علیاف با همتای روسش، ولادیمیر پوتین، گذشت، میتوان گفت که رهبر آذربایجان درواقع احضار شده بود. بهعبارتدیگر، پوتین سوت زد و علیاف با سر بهسوی مسکو دوید. این واقعیت از چند جهت روشن است. نخست، خبر سفر علیاف به مسکو ۴۸ ساعت پیش از باکو، در مسکو درز پیدا کرد، بهطوریکه میتوان گفت باکو پس از انتشار خبر، از «دعوت» پوتین آگاه شده بود. خود علیاف نیز در سخنانش در حضور پوتین، بهاصطلاح بند را به آب داد. با لحنی که معلوم بود نشانه تعجب او از این «دعوت» ناگهانی است، علیف گفت: «۴۸ بار به مسکو سفرکردهام و همین سه ماه پیش نیز در حضور شما بودم.»
تعجب علیاف در مورد آنچه پوتین «قرارداد اتحاد ائتلافی» خواند نیز آشکار بود. مذاکرات درباره این قرارداد که به پیوستن باکو به «پیمان امنیت مشترک» میانجامد، از سال ۲۰۱۸ شروع شد و تصور نمیرفت به این سرعت به نتیجه برسد. پیمان امنیت مشترک پوتین، درواقع، احیای پیمان ورشو است که در دوران جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی را در برای پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) قرار میداد. پوتین این پیمان جدید را برای حفظ رژیمهای خودکامه و ضد غرب با حفظ نفوذ روسیه میخواهد. قزاقستان و بلاروس هماکنون عضو این پیماناند و با امضای علیاف در هفته گذشته، آذربایجان نیز به این پیمان میپیوندد. پیوستن به این پیمان یک تجدیدنظر اساسی در سیاست خارجی باکو را ملزم میکند. باکو نمیتواند هم عضو یک پیمان نظامی با روسیه باشد و هم با ترکیه که عضو ناتو است، همکاری نزدیک داشته باشد.
به نظر میرسد که پوتین یک هفتتیر مجازی روی شقیقه علیاف قرار داد و امر کرد «امضا کن!»؛ متنی که علیاف امضا کرد در وزارت دفاع روسیه تهیهشده است و باکو تا آخرین لحظه، از آن آگاه نبود. همین تاکتیک را پوتین در مورد «کنوانسیون حقوقی خزر» به کاربرد و جمهوری اسلامی ایران، قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان را وادار کرد که چشمبسته متن روسی را امضا کنند. آشکار بود که پوتین از احضار علیاف هدف دیگری نیز دارد: دهانکجی به قدرتهای غربی که میکوشند او را به خاطر حمله به اوکراین منزوی کنند. منابع مسکو میگویند سفر علیاف یکی از سفرهایی است که پوتین با فشار به بعضی جمهوریهای سابق شوروی، ترتیب داده است تا نشان بدهد که منزوی نیست.
در دیدار در کرملین، اوکراین در مرکز اندیشههای پوتین قرار داشت. او بیش از ۴۰ درصد از سخنان خود را به اوکراین اختصاص داد تا نشان دهد که حمله اخیر او به کشور همسایه نتیجه «کودتایی» است که قدرتهای غربی در کییف انجام دادند تا اوکراین را از روسیه دور کنند. پوتین آشکارا گفت که روش بهکاربرده در اوکراین را درباره دیگر همسایگان که با خطر «تغییر رژیم» مواجهاند به کار خواهد برد. پوتین گفت: «ما در قزاقستان نیز دخالت کردیم و همین روش را برای حفظ رژیمهای متحد با روسیه به کارخواهیم برد.» بهعبارتدیگر، پوتین خود را بهعنوان بیمهنامه آذربایجان، ارمنستان، جمهوری اسلامی ایران، سوریه، بلاروس و کشورهای آسیای مرکزی معرفی میکند. بهعبارتدیگر، جهان شاهد پیدایش یک ژاندارم منطقهای است که اجازه نخواهد داد مردم رژیمهای خودکامه را براندازند. متنی که علیف درنهایت مفلوکی امضا کرد «بیانیه همکاری متحدان» خوانده میشود. پوتین این متن را «حیاتی» توصیف کرد زیرابه او اجازه میدهد که هرگاه لازم دید، به آذربایجان لشکرکشی کند. در همین حالوهوا است که پوتین، چه مستقیم و چه با بهرهگیری از سربازان مزدور، در بلاروس، اوکراین، ترکمنستان، تاجیکستان، ارمنستان، قزاقستان، لیبی، مالی و آفریقای مرکزی حضور نظامی دارد و اکنون میکوشد تا ازبکستان و قرقیزستان را نیز به حیطه تارعنکبوتی نفوذ خود بکشاند.
پوتین بهعنوان «پدرخوانده» با پسرخواندههایی مانند علیاف و لوکاشنکو، رهبر بلاروس، از تاکتیک مافیایی «پیشنهادی دارم که نمیتوانید رد کنید» استفاده میکند.
امضای علیاف در مسکو توافقهای او با ارمنستان و ترکیه را بیمعنا خواهد کرد. بیانیه سهطرفه شوشا که قرار بود به حل نهایی منازعه قرهباغ علیا بینجامد، اکنون یک سند متروک به نظر میرسد؛ درحالیکه پوتین حضور نظامی خود را هم در آذربایجان و هم در ارمنستان تقویت کرده است. از این بدتر، او هنوز حاضر نیست کنترل قرهباغ علیا را به علیاف واگذار کند. علیاف و همسرش در سفر یکروزه به قرهباغ «آزادشده»، با اجازه روسیه و زیر حمایت سربازان روسیه به گشتوگذار پرداختند. اینکه علیاف دقیقاً نمیدانست چه چیزی را امضا میکند از گفته خود او آشکار است. او گفت: «این سند مهم در ۴۰ بند عرضهشده است.» پوتین او را تصحیح کرد: «در ۴۳ بند.»
پوتین، علیاف را در «روز ارتش سرخ» و یک روز پس از حمله به اوکراین، به مسکو احضار کرد تا بر جنبه نظامی پیوستن آذربایجان به پیمان ورشو جدید تأکید کند. پذیرایی رسمی با فرش قرمز، گارد احترام و حضور مقامهای برجسته در فرودگاه نشان داد که پوتین برای علیف بیشتر از آیتالله دکتر ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری اسلامی ایران، احترام قائل است. تعجب نخواهیم کرد اگر حرکت بعدی پوتین در جهت کشاندن جمهوری اسلامی به پیمان ورشو جدید باشدــ البته پس از تصویب «کنوانسیون حقوقی خزر» در مجلس شورای اسلامی. در دیدار اخیر در کرملین، پوتین نشان داد که کشاندن آذربایجان به پیمان ورشو جدید نخستین گام در راه جذب این جمهوری نوپا به حوزه نفوذ روسیه است. او با لحنی شکوه آمیز گفت که آذربایجان فقط ۳۰۰ مدرسه دارد که به زبان روسی تدریس میکنند. او افزود: «این کافی نیست.» علیف در پاسخ یادآور شد که تعداد مدارس روسی به ۳۴۰ افزایشیافته است با ۱۴۰ هزار دانشآموز، درحالیکه ۱۵ هزار دانشجو نیز در رشته زبان و ادبیات روسی تحصیل میکنند. او افزود: «زبان روسی عامل وحدت جمهوریهای شوروی سابق است.»
آیا این چرخش علیاف بهسوی روسوفیلی یک تحول فرابردی است؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست. از یکسو، علیاف بازمانده خانوادهای است که نزدیک به ۷۰ سال سابقه همکاری با کاگب را داشت. از سوی دیگر، او میداند که رژیم خودکامهاش در چشمانداز نهچندان دور، با چالشهای بزرگ داخلی روبهرو خواهد بود و درنتیجه، حمایت نظامی پوتین میتواند نجاتبخش باشد. در همین حال، نباید فراموش کرد که علیاف برنامه فرابردی خود را بر اساس پانترکیسم و همکاری با ترکیه رجب طیب اردوغان پی ریخته است. اگر قرار باشد زبان و فرهنگ روسی بهعنوان عامل اصلی نفوذ فرهنگ در آذربایجان شکل گیرد، بازی با کارت «پانترکیسم» و گرگهای خاکستری آسان نخواهد بود. علیاف کوشید تا در برابر پوتین کاملاً دم به تله ندهد. او در سخنانش، حتی یکبار کلمه «اوکراین» را به زبان نیاورد؛ درحالیکه میتوان تصور کرد رهبر روس انتظار داشت حمله او به اوکراین از متحد جدید تائید بگیرد.
نزدیکی بیشازحد به روسیه پوتین آسان نخواهد بود. تجارت سالانه دو کشور در حال حاضر حدود سه میلیارد دلار است که بخش عمده آن از طریق بانکهای غربی تسهیل میشود. با تحریم روسیه، این مسیری تا حدی مسدود خواهد شد. از سوی دیگر، سایر شریکان بزرگ در بازرگانی آذربایجان، یعنی کشورهای اروپایی و ترکیه، نیز ناچار خواهند بود با توجه به تحریم روسیه، در توافقهای موجود تجدیدنظر کنند. جذب آذربایجان در حوزه نفوذ روسیه ممکن است به سردی مناسبات باکو با اسرائیل نیز بینجامد. در ۲۰ سال گذشته، اسرائیل نزدیکترین و مؤثرترین متحد و دوست باکو بوده است؛ اما اگر باکو در صف پسرخواندگان پوتین قرار گیرد، برای اسرائیل، با توجه به نیازش به حمایت آمریکا، ادامه روش ۲۰ سال اخیر آسان نخواهد بود.
علیاف که سند روسی را با شتاب امضا کرد، بیتردید از هول حلیم توی دیگ افتاد. این امضا درجه اعتماد به او را بهسرعت کاهش میدهد زیرا همین یک ماه پیش بود که او با دنگوفنگ فراوان به کییف رفت و سند «همکاری فرابردی با اوکراین» را امضا کرد. عکسالعمل اردوغان در برابر چرخش اخیر علیف هنوز کاملاً روشن نیست؛ اما میتوان گفت که او نیز ناخرسند است. آذربایجان با پیوستن به پیمان ورشو جدید نمیتواند وانمود کند که هیچ تغییری در مناسباتش با ترکیه که عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) است، رخ نداده است.
برنامه جدید روسیه برای احیای پیمان ورشو در تهران نیز باید موردتوجه قرار گیرد. آیا جمهوری اسلامی به این پیمان خواهد پیوست؟ در آن صورت، پوتین کارت سفید خواهد داشت که هرگاه خواست به ایران لشکرکشی کند، همانطور که به قزاقستان، بلاروس، اوکراین و دیگر کشورها کرده است. اگر ترکمنستان نیز به پیمان جدید بپیوندد، مرزهای شمالی ایران به وضعی که در دوران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی داشت درخواهد گشت. تسلط روسیه بر مجموعه سیاسیـنظامی جمهوری اسلامی از دید جمهوری خلق چین نیز ناخوشایند خواهد بود. چین از حمله پوتین به اوکراین حمایت نکرده است و میتوان گفت بههیچروی از پیدایش یک پیمان نظامی جدید در نزدیکی خود خرسند نیست.
در سالهای اخیر، پوتین با پردهبرداری از ماهیت خودکامه، خودبزرگبین و ماجراجویانه خود، نشان داده است که بههیچروی نمیتواند متفق یا همکار قابلاعتماد باشد. او در همه موارد، خواستار کنترل کامل است. بعضی مفسران پوتین را شطرنجباز میخوانند اما درواقع، او بیشتر پوکر باز است که با بهرهگیری از بلوف در برابر حریفان ترسو، بردهای موضعی و گذرا به دست میآورد. رفتار پوتین با علیاف، همانطور که ذکر کردیم، در مقایسه با رفتار او با رئیسی، به نسبت محترمانه بود؛ اما در هر دو مورد، تزار ولادیمیر اصرار داشت برتری خود را زیر نورافکن قرار دهد و چنان وانمود کند که در نقش قوبلای خان قرن بیستویکم، رهبران دیگر کشورها را به پابوس خود میخواند.
علیاف بهاندازه رئیسی تحقیر نشد، اما پوتین با تحمیل یک متن مسئلهدار، کل مردم آذربایجان (شوروی سابق) را تحقیر کرد.
پوتین استاد پیروزیهای کوتاهمدت است؛ اما سرنوشت ملل در درازمدت شکل میگیرد.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی