ایران و چالش هولناک تورم

راز تورم

آیا از خود پرسیده‌اید: چرا آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر مسلمین جهان که در سخنرانی از یک «پیروزی تاریخی» حکومت اسلامی سخن می‌گوید، بزرگ‌ترین پیروزی آن را تاکنون نادیده گرفته است؟ این پیروزی‌ نادیده‌ گرفته‌شده که در نزدیک به سه هزار سال تاریخ ایران بی‌سابقه است، تورم نام دارد. تاریخ ۴۴ ساله جمهوری اسلامی سرگذشت این تورم بی‌سابقه است.

در نخستین نگاه، تورم شاید فقط در چارچوب سقوط ارزش ریال، پول ملی ایران، در نظر گرفته شود. جست‌وخیز قیمت‌ها نیز در بازارها و فروشگاه‌ها به‌آسانی قابل‌تشخیص است. زمانی که ریال یکی از ۱۰ پول قوی در بازار جهانی شناخته می‌شد، خاطره‌ای است دوردست. در زمان نوشتن این مطلب یکی از بلندگوهای رژیم با نخوت دروغین همیشگی‌شان می‌گوید: «اگر دلار به ۸۰۰ هزار تومان هم برسد ما را باکی نیست!»

به یک معنا او حق دارد، زیرا آب که از سرگذشت چه یک متر، چه ۱۰۰ متر.

اما تورم در محدوده ارزش پول ملی و جهش قیمت‌ها خلاصه نمی‌شود. جامعه‌ای که به این بیماری مبتلا می‌شود، خیلی زود درمی‌یابد که افزایش صفرها همه جنبه‌های زندگی را در برمی‌گیرد.

اندکی پس از روی کار آمدن آیت‌الله روح‌الله خمینی، مرحوم ابوالحسن بنی‌صدر تز معروف خود، «اقتصاد توحیدی» را رونمایی کرد. بر اساس این تز، اقتصاد جمهوری اسلامی بر اساس یک الگوی واحد الهی سازمان می‌یافت و «تجربیات شکست‌خورده اقتصاد ستم‌شاهی» کنار گذاشته می‌شد. چهار دهه بعد می‌بینیم که الگوی واحد الهی چیزی جز یک خیال افیونی نبوده است.

امروز، به شکرانه تورم، ایران نمایشگاهی است از انواع الگوهای اقتصادی: مقاومتی، دولت‌مدارانه، لیبرال، سرمایه‌داری لجام‌گسیخته، آشفته‌بازار، تهاتری، نظامی و البته مافیایی. این تورم الگویی حتی مناطق گوناگون کشور را نیز زیر سلطه الگوهای مختلف و متضاد قرار داده است. اقتصاد توحیدی به اقتصاد کثرتی یا تورمی تبدیل شد.

پیش از انقلاب ۵۷، یک ارتش داشتیم. امروز، پس از ۴۴ سال تورم، دست‌کم ۱۰ ارتش از‌جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج مستضعفین، ناجا، گشت ارشاد، سپاه قدس، حزب‌الله و مدافعان حرم داریم. در این فهرست، ارتش‌های کوچک، گاردهای مسلح روحانیون برجسته دولتی، لحاظ نشده‌اند. هفته پیش، علی فلاحیان، وزیر اسبق اطلاعات رژیم، پیشنهاد کرد که گاردی ویژه برای حفاظت از پنج هزار روحانی شاغل در دولت تشکیل شود.

پیش از ۵۷، یک ساواک داشتیم، اما اکنون، باز به شکرانه تورم، دست‌کم ۱۰ ساواک داریم که گاه‌گاه علیه یکدیگر نیز توطئه می‌کنند. از این گذشته، فراموش نکنید که خمینی مرحوم از ۱۶ میلیون دانش‌آموز ایرانی خواسته بود که علیه والدین و خویشان خود جاسوسی و خبرچینی کنند؛ به‌عبارت‌دیگر، او خواستار یک ساواک ۱۶ میلیونی در کنار ارتش دومیلیونی و البته خیالی خود بود.

پیش از ۵۷، ۱۰ تا ۱۵ دانشگاه به معنای واقعی آن داشتیم. امروز، باز به شکرانه تورم، جمهوری اسلامی دارای بیش از ۲۵۰۰ دانشگاه است- دانشگاه‌هایی که ارزش واقعی‌شان شبیه ارزش واقعی ریال امروز است.

زیگفرید کراوچر، نویسنده آلمانی، در تحلیل تورم تاریخی آن کشور در دوران جمهوری وایمار می‌نویسد: «توجه مردم به صندوق‌های پولی بود که برای خرید یک پاکت سیگار لازم داشتند؛ اما تورم واقعی مانند غده‌های سرطانی در تمام بدن جامعه توسعه می‌یافت.»

در پرتو تورم، همه دکتر، مهندس، کارشناس، مدیر، اقتصاددان، مخترع، پژوهشگر، حقوقدان و روزنامه‌نگار می‌شوند و عنوان «آقای دکتر» Herr Doktor بی‌معنا می‌شود.

امیر طاهری

در انقلاب ۵۷ قرار بود فقط یک حزب، حزب‌الله و یک رهبر فقط روح‌الله، داشته باشیم، اما امروز دست‌کم ۴۰ حزب در ایران و بیش از ۶۰ حزب در خارج از ایران داریم، درحالی‌که تعداد رهبران و خود ‌رهبر ‌پنداران، هم در داخل و هم در خارج، از شمار بیرون است. در آخرین سال تک‌حزبی پیش از ۵۷، حزب رستاخیز فقط دو جناح داشت؛ اما امروز، همه احزاب که معمولاً از چند ده تن بیشتر تشکیل نمی‌شوند، چندین جناح دارند، در این میان، حتی «بیت رهبر» یعنی حزب آقای خامنه‌ای نیز ظاهراً به چندین جناح تقسیم می‌شود.

پیش از ۵۷، معمولاً شیعیان یک «مرجع تقلید»، از سید ابوالحسن اصفهانی گرفته تا آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله حکیم طباطبایی، داشتند، اما امروز باز به شکرانه تورم، با ده‌ها مرجع، گاه دارای صفحه فیس‌بوک و توییتر، روبرو هستیم. سید حسن خلخالی، کارشناس مسائل حوزوی، تقریباً هر هفته یک مرجع جدید را در صفحه واتس‌اپ خود معرفی می‌کند.

سرطان تورم به دیگر بخش‌های تشیع نیز سرایت کرده است. پیش از ۵۷، یک قاری قرآن شناخته‌شده در سراسر ایران، سید جواد ذبیحی داشتیم، اما امروز فرماندار قشم می‌گوید جزیره او دارای پنج هزار قاری قرآن است. در همان حال که ارزش ریال کاهش می‌یابد، تعداد آیت‌الله‌ها که در ۵۷ بین ۱۰ تا ۱۲ نفر بود، به بیش از ۱۵۰۰ نفر افزایش‌یافته است. پیش از ۵۷، یک واعظ شناخته‌شده رادیویی، محمدتقی فلسفی و یک فقیه موعظه‌گر، حسین راشد، داشتیم، اما امروز صداوسیمای اسلامی بیش از ۱۰۰ واعظ و فقیه در استخدام دارد. به شکرانه تورم، حتی کسانی که کوچک‌ترین اطلاعی از فقه اسلامی ندارند، آیت‌الله خوانده می‌شوند؛ یک نمونه: آیت‌الله علم‌الهدی، امام‌جمعه مشهد.

وحدت کلمه‌ای که آقای خمینی برای گول زدن چپ‌گرایان به کار برد، نیز بر اثر تورم به کثرت تبدیل‌شده است. به‌طوری‌که آنچه به گوش می‌رسد همهمه و هیاهو است. مواضع جمهوری اسلامی در هیچ زمینه‌ای روشن نیست. آنچه می‌شنویم شعارهای توخالی است، نه مواضع سیاسی. درنتیجه، تصمیم‌گیری در جمهوری اسلامی همواره میان اعمال زور و خشونت و تسلیم و سازش دروغین ظاهر می‌شود.

پیش از ۵۷ ایران در سه جنگ، جنگ دوم جهانی، نبرد سرکوب تروریست‌ها در ظفار و رام کردن عراق بر سر شط العرب، نزدیک به ۵۰۰ شهید داده بود. جمهوری اسلامی در ۴۴ سال گذشته در این زمینه نیز با تورم روبرو بوده است و بیش از ۲۵۰ هزار شهید در جنگ هشت‌ساله با عراق، دخالت‌ نظامی در سوریه و لبنان و یمن را تا بهشت موعود بدرقه کرده است.

جمهوری اسلامی از آغاز در مسیر قهقرایی تورم قرار داشته است، تورم در همه زمینه‌ها؛ اما بیهقی، تاریخ‌نویس نامدار ما می‌گوید که دولت افتان‌وخیزان بهتر باشد، زیرا نه دولت تیز را بقایی است (دولتی که به‌سرعت و در مدتی کوتاه موفق می‌شود، اما از ایجاد یک جامعه پایا عاجز است) و نه دولت کند را که درجا می‌زند و رخوت را ثبات می‌پندارد.

تورم در همه جنبه‌های آن، شمارش معکوس و کاهش ارزش‌ها است. هر صفری که در سمت راست هر عدد یک افزوده می‌شود، درواقع در دست چپ از ارزش آن می‌کاهد. درنتیجه هر چه صفرهای دست راستی بیشتر باشد، ارزش پول ملی در مقایسه با سبدی از پول‌های خارجی، کمتر می‌شود.

به همین ترتیب هرقدر که شماره آیت‌الله‌ها، ژنرال‌ها، فلاسفه و مدیران اسلامی در مدتی کوتاه افزایش می‌یابد، ارزش کاری آنان کاهش می‌یابد. به گفته لنین، در دنیای دولت و سیاست «بهتر است کمتر باشیم، اما بهتر.»

آیا تورم یک پدیده ماوراءالطبیعه است؟ به یک معنا می‌توان گفت آری. کاهش ارزش‌ها، از پولی گرفته تا مقام و عنوان، غالباً ناشی از عواملی است که قابل‌اندازه‌گیری نیستند. در رأس این عوامل، اعتماد قرار دارد. در یک مرحله خاص، افکار عمومی، هم در داخل و هم در خارج، اعتماد خود را به وضع موجود از دست می‌دهند. این عدم اعتماد از یک‌سو به کاهش سرمایه‌گذاری ماده و معنوی منجر می‌شود و از سوی دیگر احتکار را تشویق می‌کند. وقتی اعتماد به وضع موجود از میان می‌رود، توجه به اینجا و اکنون کوتاه‌مدت منحصر می‌شود. به گفته والتر بنجامین، ناقد و فیلسوف آلمانی، در دوران تورم وایمار که بهای یک پاکت سیگار ساعت‌به‌ساعت افزایش می‌یافت، کسی نمی‌توانست به نوشتن یک رمان که چند سال طول می‌کشد فکر کند.

در پهنه اقتصادی، شاهد سقوط سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی در ایران هستیم. امروز شرکای اصلی بازرگانی ایران، یعنی چین، روسیه، عراق و افغانستان، یا در پی بهره‌گیری از تخفیف‌های نفتی ایران‌اند، یا از سقوط ارزش ریال بهره می‌برند و حاضر نیستند حتی یک شاهی در جمهوری اسلامی سرمایه‌گذاری کنند. نوابغی که اقتصاد جمهوری اسلامی را اداره می‌کنند نیز تلاش می‌کنند تا با قراردادهای تهاتری، یعنی بازگشت به تجارت قرون‌وسطایی، کشتی‌شکسته را از غرق شدن نجات دهند، اما حضور همین قراردادها نتیجه‌ای جز کاهش اعتماد به آینده اقتصادی ایران ندارد.

تورم، با معطوف کردن توجه عمومی به اینجا و اکنون فوری، به زدودن خاطره تاریخی جامعه می‌انجامد. بدین‌سان حتی ملتی که تاریخی کهن دارد از تاریخ گریزان می‌شود، زیرا کسی که در خانه‌ای آتش‌گرفته قرار دارد نه به دیروز آن توجه دارد و نه به فردای آن.

به‌عبارت‌دیگر، تورم‌ ویرانگر جامعه است. همه جوامعی که این بیماری را تجربه کرده‌اند، سرانجام پس از گذر از تجربیاتی گدازان، با تغییر رژیم توانسته‌اند زندگی خود را از سر بگیرند. تورم در جمهوری وایمار به روی کار آمدن هیتلر و سرانجام نابودی آلمان چنان‌که بود و نوزایی آن منجر شد. در کشورهای آمریکای لاتین نیز تورم پیش‌درآمد کودتاهای نظامی، استبداد چکمه‌پوشان، جنگ داخلی بود و سرانجام به خروج از بن‌بست تاریخی انجامید.

آیا ایران ما نیز محکوم‌به تکرار آن تجربه‌هاست؟ به گمان من: نه. البته تحلیلگرانی هستند که خواستار براندازی جمهوری شکست‌خورده اسلامی با یک کودتای نظامی‌اند، اما واقعیت این است که جمهوری اسلامی یک‌نهاد نظامی منسجم ندارد و احتمال همسازی گروه‌های مسلح زاده تورم برای دستیابی به یک اقدام سازنده مشترک اندک است. تورم، ایران را دارای بیش از دو هزار سردار کرده است، اما هیچ‌یک از آنان، چه شاغل و چه بازنشسته، حیثیت لازم برای مدعی رهبری شدن را ندارند.

در آلمان وایمار، هیتلر و یارانش، با تکیه‌بر پرستیژ مارشال هیندنبورگ و حمایت ژنرال‌هایی که در جنگ جهانی اول درخشیده بودند، به قدرت رسیدند. کودتاگران آمریکای لاتین نیز از کلنل آربنز گرفته تا ژنرال پینوشه لااقل در میان نظامیان کشور خود رنگ و ننگ و حیثیتی داشتند. به‌عبارت‌دیگر، تورم سرداران در جمهوری اسلامی گزینه کودتای نظامی برای نجات کشور را از میان برده است.

مارکس می‌گفت: «مسئله شناخت جهان نیست، تغییر آن است!»، اما او سیاست را با علم شیمی اشتباه گرفته بود، زیرا تنها در شیمی است که ترکیبات و تجربیات می‌تواند به تغییر و ایجاد داده‌های نو منجر شود. در سیاست، مسئله اداره تغییراتی است که با آمیختن تجربیات دیروز، رنج‌های امروز و امیدهای فردا، به نوآوری می‌انجامد.

بدین‌سان، نخستین گام در راه رسیدن به تغییر، شناخت واقعیات- واقعیات درونی و بیرونی- یک جامعه‌ است. در سیاست، دیدن حوت بدون دیدن یونس که در شکم او پنهان است، ما را به‌جایی نمی‌رساند، به همین سبب، درکی درست از امکانات درونی – تاریخی ایران برای پایان دادن به دوران تورم اسلامی باید موردتوجه ویژه قرار گیرد.

آنان که با شکل دادن هر گزینه‌ای که متکی به امکانات درونی-تاریخی ایران برای تغییر‌ند، درواقع شاید نخواسته و ندانسته، خواستار ادامه وضع موجودند. این موضع‌گیری‌ نیروهای مخالف رژیم را نیز به دور باطل تورم می‌کشاند. بدین‌سان است که شاهد برگزاری ده‌ها نشست، اعلام ده‌ها فراخوان، تشکیل ده‌ها «شورا» و سرازیر کردن سیلی از عبارات و اصطلاحات عاریتی در جست‌وجوی هزینه‌های خیالی و توصیف نشده هستیم.

تورم گزینه‌ها به معنای نابودی گزینه‌هاست، همان‌طور که افزایش صفرها معرف سقوط ارزش پول ملی است.

در اینجا، منظور ما به‌هیچ‌‌وجه بازگشت به ترفند «وحدت کلمه» آقای خمینی نیست. آنچه ایران نیاز دارد تفاهم بر سر اصولی است که در چارچوب آن، کثرت کلمه هم لازم است و هم مطلوب. وقتی بر سر عدد یک به توافق رسیدیم، افزایش صفرها در دست راست ارزش آخرین خواهد بود.

ابو العافیه، فیلسوف قرون‌وسطایی یهود، هبوط انسان را ناشی از امحای خاطره، رد دین به نیاکان و یاس از فردا می‌داند؛ به‌عبارت‌دیگر، فردا را بدون مایه‌گیری از دیروز نمی‌توان ساخت – همان‌طور که در عالم شعر نشر بدون لف ممکن نیست. نخست‌ ببین که‌ بوده‌ای تا بدانی که خواهی بود.

 

برگرفته از ایندیپندنت فارسی

مطالب مربوط

کره جنوبی و ایران: داستان دو کشور

ترامپ: خانه‌تکانی و تارعنکبوت‌زدایی

بازگشت ترامپ و چالش‌های آمریکا

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر