سیاست بینالملل چیست؟
فهرست مطالب:
۱- شروع سخن
۲- مدل «جهان تاریخی»
۳- مدل «جهان دولتها»
۴- مدل «جامعه جهانی»
۵- مدل «واحد رشد»
۶- مدل «بازار جهانی»
۷- مدل «سیستم»
- مدل «میله نامتقارن و شکسته»
- مدل «واحدهای منتظم فرهنگی»
- اشکال کنشهای پیوسته در سیاست بینالملل
منابع و ملاحظات
۱- شروع سخن
در شماره گذشته به تشریح مفاهیم اصلی و تعاریف کاربردی در علم روابط بینالملل پرداخته و «سیاست بینالملل»، «سیاست ورای ملی» و «سیاست خارجی» را جدا از هم توصیف نمودیم و ضمن بررسی ارزش «نظریه» و «شبه نظریه» در «سیاست بینالملل» به آنجا رسیدیم که برای تحلیل سیاست خارجی الزاماً یک مدل از سیاست بینالملل مورداستفاده قرار میگیرد. ازآنجاکه «سیاست خارجی» ایران و یا بهتر گفته باشیم، جای ایران در سیاست بینالملل به عواملی چند وابسته است که باید آنها را دقیقاً تشریح نمود، باید «مدل» موردنظر را با در نظر گرفتن اهداف ملی ایران پیداکرده و آن را بسط و توسعه داد.
«مدل» از دیدگاه علم سیاست بینالملل عبارت است از: «تصویر جهان» توسعهیافتهای که جریان تفکر، علم و دانش و فعالیتهای بشری را تأثیر گذاشته و آنها را شکل و رونق میبخشد. ازاینرو برای یافتن دید مردمان متنوع ساکن زمین و گروهبندیهای سیاسی- اجتماعی آنان از جریان حیات ملتها، باید این «مدل» ها را از کلیه فرآیندهای سیاسی جوامع بشری کسب نمود. بخشی از مردمان، سیاست بینالملل را بهعنوان «کنسرت قدرتها» مینگرند، بخشی دیگر آن را بهعنوان یک «ابر دولت جهانی» میشناسند و یا تصویر میکنند و گروهی، جهان را بهعنوان «بازار» قلمداد میکنند. «مدل» ها درواقع پیشنهادهای نظری در مورد «بازیگران» بینالمللی و واکنشهای بین آنها میباشند که بهطور ردهبندیشدهای توسط دانشمندان علم روابط بینالملل از واقعیات جهان ما «تجرید» گشتهاند.
ردهبندی ذیل بهطور اجمال به دست داده میشود تا انواع «تصویر جهان» در سیاست بینالملل روشن گردد.
۲- مدل «جهان تاریخی»
این مدل را اکثراً مذهب شناسان، فلاسفه و تاریخگران ساختهوپرداختهاند. چنین مدلی بیشتر از «علل» پیدایش جهان و «فایده» آن بحث میکند و جهان را مانند یک «واحد کل» مینگرد که توسط خلقت خداوندی برمیشمرد. ایده «وحدت جهان» که از مذاهب نشأت یافت به فلسفه هم وارد شد و به قول هگل، فیلسوف آلمانی، تاریخ جهان عبارت است از خود تعینی دیالکتیکی روح جهانی بهسوی آزادی. ایده مزبور توسط مارکس اخذ گردید و تاریخ را به «جنگ طبقاتی» در جوامع بشری بهسوی «جامعه بی طبقه» خلاصه کرد. چنین نگرشی در مشی احزاب و کشورهای کمونیستی بکار گرفتهشده و کشورهای مزبور سیاست بینالملل را درواقع مانند متن یک داستان تاریخی مینگرند که باید در آن نمایشنامه از پیش نوشتهشدهای اجرا گردد.
۳- مدل «جهان دولتها»
مدل «جهان بهعنوان دربرگیرنده دولتها» بیش از مدل «جهان تاریخی» به واقعیات نزدیک میباشد و از بازیگران بینالمللی یعنی دولتها و مناسبات آنها سخن میراند که در یک «واحد دربسته» بینالمللی جای گرفتهاند و به قول برخی از سیاست شناسان همچون «توپ بیلیارد» در برابر هم ایستادهاند و تنها توسط برخورد پوسته خارجیشان با همدیگر تماس دارند و درون آنها دستنخورده میماند، (۱) مدل توپهای بیلیارد به معنی دولتها، حداقل از زمان هوگو گروسیوس در سیاست بینالمللی قدمت دارد.
با این مدل میتوان حقوق بشر را شرح داد و ضمناً دولتها را بهعنوان حامل «حقوق» در روابط بینالملل برشمرد؛ اما علم نوین ثابت کرده است که «دولت» دیگر تنها حامل «حقوق» نیست و پوسته بسته آن شکاف برداشته و نیروهای اجتماعی درون دولتها نیز در جریان سیاست بینالملل واردشده و بر سایر دولتها و جوامع تأثیرات فراوان میگذارد. بااینوجود دولتها هنوز «بازیگران» اصلی صحنهاند و ازلحاظ اندازه، نظم اجتماعی و فیالمثل ایدئولوژی هم با یکدیگر تفاوتهای فراوان دارند. دولتها در روابط باهم در جستجوی منافعی هستند که «مورگنتاو» در یککلام «قدرت» نامیده است (۲) .
بدینسان، سیستم بینالمللی را میتوان کنشهای بازیگران یعنی دولتها نامید. دولتها توسط حکومتها و دیپلماتهای خود نمایندگی میشوند و به همین سبب برخی از کارشناسان، جهان را بهعنوان «جهان حکومتها» تعریف میکنند؛ بنابراین، دیپلماسی در رده نخست کلیه کنشهای پیوستهای قرار میگیرد که دولتها با یکدیگر برقرار میکنند. در ۱۹۷۷ دولتها شامل ۱۴۵ کشور مستقل بودند که در ۱۹۴۵ بیش از دوسوم آن کشورها هنوز وجود نداشتند. بدین لحاظ نقش دیپلماسی در روابط بینالملل بسیار اهمیت یافته است. در مدل موردبحث، دو مسئله عمده جهانی یعنی خطر انهدامی جنگ اتمی و تأمین انرژی به عهده دولتها نهاده میشود، اما واقعیت نشان میدهد که حل این دو مسئله را نمیتوان تنها در عهده دولتها دانست، بلکه نیروهای درون اجتماعی بر آنها تأثیر دارند، مثل شرکتهای نفتی و افکار عمومی بینالمللی؛ زیرا خط و مرز کشیدن بین سیاست داخلی و خارجی کشورها در شرایط کنونی جهان، غیرواقعی و غیرعملی است. امروزه احزاب قدرتمند در کشورها، اتحادیهها، رسانههای همگانی و غیره نیز بر جریان سیاست بینالمللی تأثیر بسیار قدرتمندی میگذارند. بدینسان متغیرهای سیاست داخلی مربوط به رفتار دولتها در سیاست خارجی از سوی دولتها موردپذیرش قرارگرفته است. چنانچه ردوبدل شدن اطلاعات را در کنشهای پیوسته نظام اجتماعی کشورها با یکدیگر نادیده انگاریم، فاجعه پیش میآید؛ مانند آن است که سیاست خارجی ایران بدون اطلاع از جریانات فرهنگی و اجتماعی کشورهای همسایه تنظیم گردد؛ بنابراین، نقش نظامی اجتماعی کشورها در جریان سیاست بینالملل فوقالعاده زیاد میباشد. برخی از سیاست شناسان نقش مزبور را تا بدانجا پراهمیت نشان دادهاند که مدل «جامعه جهانی» را عرضه کردهاند.
۴- مدل «جامعه جهانی»
در این مدل سعی میشود که ضمن در نظر گرفتن دیپلماسی و حکومت در سیاست بینالمللی به عوامل دیگری مانند اتحادیهها، افراد و ایدئولوژیها، روانشناسی اجتماعی و سُنّتهای رفتاری سازمانهای اقتصادی و غیره توجه گردد. در این مدل، «قدرت» جای خود را بهعنوان تنها هدف اساسی «سیاست» از دست میدهد و تنها محدود به ساخت نظام سیاسی میگردد. واکنشهای بینهایت زیاد که در سیستم جای گرفتهاند، موضوع سیاست بینالملل میشوند. این مدل را «ج– برتون» شرح داده و به نام «اسپین وب» (در فارسی تقریباً معادل منسوج- پارچه) معروف است (۳) . برتون اظهار میداد که کنشهای اجتماعی مانند الیاف منسوجات (سیستمهای اجتماعی) درهمتنیده است و مبنای آنها رفتار انسانها میباشد. سیاست بینالملل هم بخشی از همبافت رفتاری- اجتماعی انسانها بهطور مجموع است. در اینجا منافع «فرد» بر منافع «جمع» پیش میگیرد و نظام ارزشی کثرتگرا- دمکراتیک جای خود را بهعنوان تنها نظام اجتماعی- سیاسی قابل عمل برای این مدل باز میکند و نظامهای دیگر بیارزش میشوند.
اما باید اذعان کرد که در جهان کنونی، بسیاری از عوامل مؤثر وجود دارند که مدل «جامعه جهانی» را مکدر میسازند. شاید روزگاری بیاید که جهان، بنا بر نظریه برتون چنین مدلی را گسترش دهد؛ اما در شرایط امروزی، مدل «جامعه جهانی» بیشتر حکم آرزو را دارد تا واقعیت؛ زیرا نظام کثرتگرا- دمکراتیک حداقل در بیش از ۳/۲ جوامع ملی بیگانه است و نظامهای تام روا بر بیش از ۳/۱ جمعیت جهان حاکماند و از این طریق بسیاری از کنشهای رفتاری انسانها، ندیده گرفتهشده و در سیاست بینالملل جلوه کاملی از آنها مشهود نمیباشد؛ بنابراین، قابلیت تحلیل مدل مزبور ضعیف بوده و قادر نیست که مناسبات کنونی را توصیف نماید.
۵- مدل «واحد رشد»
«مدل جهانی» اولین بار توسط ج. فورستر عرضه گردید که در این مدل ۵ پارامتر تعیینکننده وجود دارند. جمعیت- سرمایهگذاری پولی- معادن زیرزمینی- سرمایه کشاورزی- میزان آلـودگی محیطزیست. (۴)
با بکار بردن پارامترهای مزبور در تحلیل سیاسی، مدل «واحد رشد» در مورد جهان طراحی گردید که در اثر بسیار معروف کلوپ روم به نام «محدودیتهای رشد» نیز مورداستفاده قرار گرفت. طبق مطالعات مزبور نشان دادهشده است که تا سال ۲۱۰۰ میلادی، سیستم جهانی به حداکثر میزان رشد خود رسیده و بالاخره درهمشکسته میشود. صاحبنظران در مدل «واحد رشد» مانند فون وایتسزکر (۵) اظهار میدارند که ساخت جهان عبارت است از:
جهان اول: جمعیت ۷۰۰ میلیون نفر- قدرتمند، سرمایهداری، مدرن
جهان دوم: جمعیت ۱۲۰۰ میلیون نفر- قدرتمند- سوسیالیستی، عقبمانده
جهان سوم: جمعیت ۲۰۰۰ میلیون نفر- ضعیف- سرمایهداری، عقبمانده
بنابراین، پیشنهاد میکنند که به جهان سوم کمک شود تا بهطور متناسبی «رشد» کند. ملاحظه میشود که در مدل مزبور، دولتها و مرزهای بینالمللی ذکر نمیگردند، بلکه جهان بهعنوان «واحد رشد» به نظاره درمیآید. مدل معروف «مزارویک<-پستل» (۶) عیب نامبرده را اصلاح کرد و ۵ سطح محیط بینالمللی، تکنولوژی، دمو- اکنونومیک، جامعه و فرد را تفکیک نمود که بین آنها بیش از ۱۰۰,۰۰۰ روابط موجود است. مدل مزبور توسط ک. دویچ نیز موردبررسی قرارگرفته و مسائلی در آن مطرحشده است که در شماتیک زیر به نظر میرسد.
- نرخ رشد جمعیت
- خانه برای هر خانواده
- درصد تولید ناخالص ملی مختص به بخش (۵)
- نرخ تولد
- درصد تولید ناخالص ملی متخص به بخش (۴)
- کالری تام
- سوادآموزی
- شهرنشینی
- تولید ناخالص ملی سرانه در ۱۹۶۰ به دلار
- توقع از زندگی
- جمعیت کل
شماتیک صفحه قبل دوره زمانی و شرایط لازمه برای آسیا بهمنظور رفع نیازهای اساسی برای سطح مندرجه زندگی افراد را نشان میدهد (۷)
چنانچه مدل صفحه قبل را بپذیریم، باید قبول کرد که آسیا نسبت به مناطق توسعهیافته همیشه عقبمانده میماند، اما واقعیت نشان داده است که برخی از مناطق آسیا، ارزشهای فوقالذکر را در ۱۹۷۰ پشت سر نهاده بودند (ایران، عراق، شرق آسیا، هنگکنگ) و به عللی که مدل «واحد رشد» قادر به شرح آنها نبوده است، سد توسعهنیافتگی را در هم شکستند.
بنابراین، این مدل «واحد رشد» یک مدل جهانی نمیباشد و حتی «جهان» بهخودیخود یک واحد رشد نیست، بلکه عناصر دیگری «جهانی بودن» کره ارض را مشروط میسازند. مدل «واحد رشد» قادر است فرآیندهای اقتصادی را شرح دهد و به سیاست بینالملل خدمت ورزد.
۶- مدل «بازار جهانی»
مفهوم بازار جهانی از مفهوم «جامعه جهانی» قدمت بیشتری دارد و از قرن ۱۸ میلادی کاربرد علمی یافته است. در این مفهوم این تصور ایجاد میشود که «اقتصاد جهانی» بهخودیخود موجودیت دارد و مناسبات آن با «سیاست جهانی» عیناً مانند مناسبات اقتصاد و سیاست در یک دولت میباشد. در اینجا اقتصاد جهانی مانند شبکهای (توری) از روابط متصور میگردد که واحدهای اقتصادی جهان (کشورها) را ازلحاظ مصالح و مواد موردنیاز زیست شناسان به یکدیگر وابسته میسازد. در درجه اول، روابطی موردنظر است که جریانات اقتصادی هر ملت را به هم مرتبط میسازد و در درجه دوم وابستگی همان جریانات اقتصاد ملی به جریانات کلی اقتصاد بینالمللی مطرح میباشد که در این وابستگی گاهی اقتصاد ملی توسط اقتصاد جهانی کاملتر گردیده و حتی تا حدودی نقایص آن توسط فرآیندهای اقتصاد بینالمللی برطرف میشود؛ بنابراین، فرآیند «اقتصاد رو به خارج» کشورها در این شبکه مناسبات بینالمللی جای دارند.
نظام اقتصاد جهانی که پس از ۱۹۴۵ برقرار گشت، یک نظام دولتی یا مربوط به دولتها است؛ زیرا دو ارزش «اشتغال کامل» و «تثبیت ارزش طلا» که موازنه پرداختهای دولت را کامل میکند، ارزشهای اقتصادی مربوط به نظم دولتها است.
بنابراین، اقتصاد جهانی اساس خود را بر واحدهای «دولت» استوار ساخته است و درست به همین دلیل «سیاسی» میگردد.
صفحه را ورق بزنید
با ورود بنگاههای اقتصادی بینالمللی (غولهای چندملیتی) نظام مزبور کمی تغییریافته است. بنگاههای نامبرده بیش از ۸۰% ذخایر ارزی جهان غرب را در اختیاردارند و به دلیل داشتن اطلاعات و سرعت عمل در تصمیمگیری از دولتهای متبوع غربی پیشگرفتهاند. نتیجه آن است که اقتصاد جهانی سیاستزدایی (دپولی تیزاسیون) شده و امکانات سیستمهای سیاسی توسط تفوق اقتصادی و سرعت عمل ارتباطاتی بنگاههای وراء ملی محدود گردیده است. سوی دیگر این فرآیند، افزایش صلاحیت سیستمهای سیاسی درراه ایجاد «دولت رفاهی صنعتی شده» است. این فرآیند دوسویه بستگی به پتانسیل قدرتی دارد که در خود سیستم سیاسی نهان میباشد و هر کشور به یکسوی این فرآیند توجه خاص نشان میدهد.
در کشورهای جهان سوم، سیستمهای سیاسی وزنه خود را در برابر بنگاههای بینالمللی از دست میدهند و ارزشهای جدیدی مستقر میگردد که به منافع اقتصادی خارجی ارجحیت میبخشد و بازار داخلی را وابسته اقتصادی آن میسازد.
نظریه معروف امپریالیسم نو که ی. گالتونگ عرضه کرده و به نام «نظریه وابستگی» مشهور است ، از ساخت بینالمللی اشکال مختلف امپریالیسم و وابستگی اقتصادی جهان سوم به امپریالیسم اقتصادی جهانی سخن میراند و ابعاد عنصر قدرت را در روابط معاملاتی اقتصادی روشن میسازد. با همین نقطهنظر است که گالتونگ نقشه سیاسی جهان را چنین تصویر میکند.
چنانچه ملاحظه میگردد، جای ایران در بخش شرقی جهان و با عنوان «فقیر» و غیرمستقل نشان دادهشده و در گروه RCD قرارگرفتهاند.
این نقطهنظر یک «کلنگری» اشتباه آمیز میباشد، زیرا همانطور که قبلاً شرح دادهایم، کشور ایران نه فقیر و نه غیرمستقل است (بنابراین، باید مجدداً تذکر داد که برای یافتن «مدل» موردنظری که جای ایران را در سیاست بینالملل بهدرستی معین بدارد، نمیتوان به مدلهای عرضهشده از جانب غربیان اتکا ورزید؛ و برای این منظور است که ما در جستجوی «مدل» مناسب خود میباشیم)؛ اما به لحاظ کلی، گالتونگ جهان را در دو قطب «شمال» و «جنوب» میبیند.
کشورها و مناطق مختلف و پیمانهای سیاسی یا نظامی یا اقتصادی برحسب قطب شمال (قدرتمند) و جنوب (ضعیف) رده بنده شدهاند (۹)
تئوری وابستگی گالتونگ و سایر همفکرانش دارای ضعف فراوان است. نقطهضعف اصلی این نظریه در ادعای «جامع و کامل بودن» آن نهفته میباشد. در این نظریه، سیستمهای سیاسی بهعنوان دارندگان حق و قدرت تعیین ارزشهای اجتماعی بهکلی ازقلمافتادهاند و گویا «توسعه» فرآیندی است که از «خارج» به کشورها وارد میشود. نتیجه آنکه نظریه گالتونگ دنباله منطقی مدل «بازار جهانی» نیست و جایی در خارج از مدل مزبور را برای خود اشغال کرده است.
سؤال اساسی در مدل «بازار جهانی» این است که آیا بازار جهانی یا اقتصاد جهانی وجود دارد که در آن مناسبات اقتصادی کشورها بینالمللی شده باشد؟ یعنی مبادله کالا، خدمات و ارتباطات عملاً استقرار جهانی پیداکرده باشد؟ اگر به آمار سازمان ملل نگاهی بیفکنیم باید در جواب بگوییم بلی، در سال ۱۹۷۷ کلیه کشورهای جهان با یکدیگر مناسبات تجارتی داشتهاند. این مناسبات در کشورهای غربی بسیار پیشرفته و بین آنان و کشورهای درحالتوسعه نیز این مناسبات بسیار ضعیف و در مابین کشورهای بهاصطلاح سوسیالیستی قوی بوده است، بنابراین مناسبات کالایی و اقتصادی نقش مهمی در سیاست بینالمللی بازی میکند و بخش مهمی از فرآیند این سیاست را به خود اختصاص میدهد.
عرصه عمل این مناسبات بهویژه در مواد خام (نفت مهمترین آنها است)، مواد غذایی و حفظ محیطزیست جهانی میباشد. مدل «بازار جهانی» بدین مفهوم میتواند یک «مدل» باشد، اما هنوز هم کامل نیست، زیرا طبق آنچه قبلاً ذکر شد اساساً از مناسبات کالایی و خدمات صحبت میکند و «سیاست» را نقش درجه دوم میدهد.
۷- مدل «سیستم»
در این مدل، جهان بهعنوان یک سیستم کامل نگریسته میشود. متفکران سیاسی که از این نظریه جانبداری میکنند ادعا میکنند که نظریه سیستم «خنثی» است، بنابراین قابلپذیرش عام میباشد؛ اما نظریه سیستم، یک نظریه عمومی است و اصولاً از سیستمهای بیولوژیک اخذ گردیده، بنابراین بار ایدئولوژیک هم دارد.
نظریه سیستم اجتماعی که اولین بار توسط تالکوت پارسونز آمریکایی عرضه گردیده است، سنگ بنای نظریه سیستم جهانی است؛ اما در نظریه سیستم پارسونز هر سیستمی دارای محیط خارج از خود است، درحالیکه اگر جهان را یک سیستم بدانیم خارج از محیط بینالملل چیزی وجود ندارد؛ بنابراین سیستم جهانی دارای اولین نقیصه در نظریه خود میگردد. کنشهای بههمپیوستگی، تطابق و نگهداری ساخت که سه کنش اساسی در اجزاء یک سیستم میباشد، در نظریه سیاست بینالملل نمیتواند ملاک عمل قرار گیرد، زیرا هر سه کنش مزبور را نمیتوان همیشه از اجزاء سیستم یعنی کشورها انتظار داشت. جهان را نمیتوان بهعنوان یک «سیستم» مدلسازی کرد؛ زیرا دارای عناصر لازم برای تشکیل سیستم نیست. اولین عنصر لازمه که «ارتباط سیستماتیک اجزاء» میباشد، در مورد جهان ما صادق نبوده و کشورهای کره ارض دارای چنین ارتباطی با یکدیگر نیستند؛ اما از زمان دیوید ایستون به بعد که نظریه سیستمی ساختی- عملکردی وارد مباحث سیاسی گردید، کاربرد نظریه سیستم خصوصاً درزمینه سیاست خارجی ارزش علمی یافت. کارل دویچ چنین نظریهای را توسعه داد و نظریه «سیبرنتیک سیاسی» (۱۰) را وارد علم سیاست بینالملل ساخت. طبق نظر او، بخشی از کشورها میتوانند با یکدیگر تشکیل یک سیستم بدهند و مناسبات بین آنها دقیقاً بر نظریه سیستم سیاسی ایستون منطبق میباشد. دقت این انطباق تا حدی است که میتوان مانند یک ماشین، سیستم را برنامهریزی کرد. هماکنون برنامهریزیهای متعددی در کشورهای عضو OECD طبق نظریه سیبرنتیک سیاسی به انجام میرسد. (۱۱)
اگر به نظریه سیستم اجتماعی پارسونز نظری بیفکنیم، خواهیم دید که سیستم اجتماعی از افراد تشکیل نشده بلکه از «رفتارها» و «کنشها» ساختهشده است؛ بنابراین در سیستمهای بینالمللی نیز اجزاء سیستم عبارتاند از «کنشهای بههمپیوسته» نه کشورها. «کنشهای بههمپیوسته» چه معنایی دارند؟ در اینجا «کنشها» یعنی اعمال ارادی و غیرارادی که نتیجه رفتارهای انسانی هستند. بههمپیوستگی عبارت است از تجمع و انطباق تعدادی کنش که درمجموع یک رفتار یا کنش سیاسی را در مقابل اجزاء دیگر سیستم به ظهور میرساند.
این کنشهای بههمپیوسته دارای تداوم و شدت معنی هستند. مثالی میزنیم: سیاست بازرگانی کشور ایران در برابر اروپا عبارت بود از کنش به هم پیوستهای که با یک مبادله بازرگانی اختتام نمییافت، بلکه سالها ادامه داشت و شدت آن همواره از سوی دولت تنظیم میگردید (منظور حجم مبادلات است)؛ بنابراین مناسبات مختلف سیاسی، تجاری، پولی، فرهنگی، اجتماعی و غیره که بین کشورها برقرار است میتواند بهعنوان «کنشهای بههمپیوسته» قلمداد گردد و در این صورت است که اطلاق عنوان «سیستم» به مجموعه اینگونه مناسبات در بین گروهی از کشورها جایز میگردد؛ اما هنوز هم نباید تام جهان را در یک سیستم خلاصه کرد، زیرا کنشهای بههمپیوسته مزبور بین تمام کشورها و با یک شدت و تداوم ثابت موجود نیست. ازاینرو برخی از سیاست شناسان مدل متکاملتری را پیشنهاد کردهاند که نتیجه منطقی مدل سیستم است. (۱۲)
- مدل «میله نامتقارن و شکسته»
در این مدل، جهان را بهعنوان میله نامتقارن و شکستهای از واکنشهای متقابل نظاره میکنند که عناصر تغییریابی، بههمبافتگی و به هموابستگی بر این کنشها حکمفرماست. «نامتقارن» یعنی آنکه کنشهای بههمپیوسته ازلحاظ تعداد و شدت متفاوتاند. مثلاً کنشهای مزبور در کشورهای توسعهیافته فراوان و در کشورهای توسعهنیافته کم میباشند.
«شکسته» یعنی آنکه کنشهای بههمپیوسته صرفاً تا حدودی به هم دیگر مرتبط هستند و حدومرز معین دارند. مثلاً نظامهای حقوقی در اروپا امروزه اصولاً بر ایده حقوق بشر استوار هستند ولی در خاورمیانه نظام حقوقی اسلام حاکم است که تفاوتهای فراوان با نظام حقوقی اروپا دارد. بدینسان کُنشهای بههمپیوسته از یکسو «ساخت» های مخصوص به خود را میسازند و از سوی دیگر توسط همان ساختها مشروط میگردند. به هر صورت، جهان بیش از آن متغیر و ناهمگون گردیده که بتوان آن را توسط مدلهای سخت و نرمش ناپذیر توصیف و تجزیهوتحلیل کرد.
دو عنصر اساسی که مدلهای جهانی بر آنها استوارشدهاند عبارتاند از «قدرت» که موضوع اصلی سیاست است و «سود» که موضوع اصلی اقتصادی میباشد. برخی از مدلها به یکی از این دو عنصر پرداخته و دیگری را به طاق نسیان سپرده است؛ اما مسئله بر سر هر دوی اینها است، بر سر ترکیبی بسیار گونهگون از هر دو است که توسط ساختهای سوسیو- کولتورل، اقتصادی و سیاسی جوامع مشروط میگردند. در همینجا است که باید علیرغم لزوم ادامه مطلب، «مدل» خود را از جهان عرضه داریم.
- مدل «واحدهای منتظم فرهنگی»
در این مدل سعی میکنیم که جهان را به واحدهای منتظم شده در «سیستمهای فرهنگی» تقسیم نماییم که مانند مدل قبلی از «عدم تقارن» برخوردارند و تغییریابی، بههمبافتگی و به هموابستگی آنها را مشروط میسازد. عناصر اساسی در سایر مدلهای جهانی یعنی «قدرت» و «سود» در این مدل دستخوش تعینات فرهنگی هستند.
فرهنگ در مفهوم بالا عبارت است از: کلیه دستاوردهای فکری- علمی بشر که تاکنون به منصه ظهور رسیده و «تمدن» را هم به همراه آوردهاند؛ بنابراین، اقتصاد و سیاست نیز در مجموعه بزرگتری به نام فرهنگ جای میگیرند.
سیستمهای فرهنگی، مناطق جاذبه فرهنگی کنونی جهان هستند که اولاً از سُنّت پایدار تاریخی برخوردارند و ثانیاً هماکنون در کار تولید «فرهنگ» میباشند. مثلاً فرهنگ اسلامی که یک «واحد فرهنگی» را تشکیل میدهد، دربرگیرنده کلیه جوامعی است که «اسلام» در آنها نهفقط مذهب بلکه بیش از آن، قرع و ابنیق کنشهای بههمپیوستهای است که سه پدیده تغییریابی، بههمبافتگی و به هموابستگی در آن دائماً صورت میپذیرد و با واحدهای دیگر فرهنگی نیز در کار دادوستد، یعنی کلیه روابطی که بشر میتواند برقرار کند، میباشد. سؤال این است، آیا ما در حال حاضر به «مدل» مزبور برای تعریف «تصویر جهان» خود نیاز داریم؟ آیا این مدلسازی امری مربوط به نظریات و تحلیل سیاسی نیست؟
آیا در برداشت ایدئولوژیک ما از جهان و فعالیتهای ایدئولوژیک خود لزوم چنین مدلسازی قطعاً احساس میشود؟ در جواب باید گفت که بلی، برای تدوین «سیاست» یعنی راه و روش زندگانی در جامعه و نسبت به جوامع بیگانه، چنین مدلسازی لازم است. هماکنون که ایرانیان موظفاند راه و روش نوین زندگانی را بهمنظور برخورد درست با قرن بیست و یکم برگزینند و جامعه خود را بر اصول نوین و برخاسته از فرهنگ ملی خویش بنا نهند، ضروری است که «نظر» عمیقی در مسائل قرن حاضر و آینده انداخته و الگوهای رفتار فردی، اجتماعی و سیاسی منطبق با نیازهای واقعی ایران را استخراج و ساختهوپرداخته کنند. در این رهگذر، بررسی سیاست بینالملل بدون شک بخش مهمی از وظیفه سیاست شناسان میباشد تا آنکه نتایج عملی از تحلیلهای نظری به دست آید و ما در اینجا قدمی اولیه درراه این تحلیل نظری برداشتهایم.
اکنون به مسئلهای اصلی برمیگردیم و سؤال مهمی را طرح میکنیم. سیاست خارجی ایران چه باید باشد؟ آیا این سیاست دارای اصول ثابتی میباشد؟
برای پاسخ دادن به سؤال مزبور باید جای ایران را در شبکه مناسبات بینالمللی معین ساخت و بدین منظور ازنقطهنظر کنشهای پیوسته، به شرح صُوَر مختلف این مناسبات میپردازیم.
- اشکال کنشهای پیوسته در سیاست بینالملل
صورتهای مختلفی که انتظام مناسبات بینالمللی در بین بازیگران به خودت میگیرند، ازلحاظ فرآیند و ساخت کنشها اصولاً ۴ نوع هستند: صورت امپریالیستی، صورت سلطهجویانه (هژمونی)، صورت سلسله مراتبی (هیرآرشی) و صورت تساوی جو. در روابط دولتها نیز همین اشکال برقرار هستند. چه درزمینه «سلطه» و چه در زمینه «تأمین نیازمندیها» هر چهار صورت فوقالذکر وجود دارند.
مثلاً بنگاههای چندملیتی در روابط خود با شرکتهای «دختر» دارای ساخت امپریالیستی یا سلطهجو هستند. برای کنشهای امپریالیستی میتوان امپراتوری روم و یا روسیه شوروی، برای کنش سلطهجو، مناسبات آمریکا و اروپا، برای کنشهای سلسله مراتبی دیوان بینالمللی و حقوق بشر، برای کنش تساوی جو مناسبات کشورهای اروپایی مثالهای کاملاً مشخصی میباشند.
منابع و ملاحظات
۱- این مدل را آ. ولفرز تشریح کرده است. رجوع کنید به:
The pole of power and the pole of indifference: Arnold Wolfers, 1966
۲- رجوع کنید به اثر کلاسیک مورگنتاو به نام:
Macht und Frieden: H. J. Morgentau, 1963
۳- رجوع کنید به اثر معروف او به نام:
Systems, states, diplomacy and rules: J. W. Burton, Cambridge, 1968
۴- رجوع کنید به کتاب او به نام:
World dynamics: J. Forrester, 1971
۵- رجوع کنید به کتاب معروفش که در آن نظریات «واحد رشدی» صریح و بیپرده او آمده و راهحلهای قدرتمندانهای پیشنهاد کرده است.
Fragen zur Weltpolitik: C. von Weizsäcker, München, 1975
Menschheit am Wendepunkt: M. Mesarovic, E. Pestel, Hamburg, 1977
۶- به کتاب کلاسیک دو نویسنده مراجعه کنید:
۷- شماتیک مزبور از کتاب ذیل صفحه ۴۶ عکسبرداری شده است:
Problems of World modeling: K. Deutsch, B. Fritsch, 1977
۸- برای مطالعه آن مراجعه کنید به کتاب ذیل:
Imperialismus und strukturelle Gewalt: D. Serghaas, J. Galtung, 1972
نظریه وابستگی یا dependencia-theory گالتونگ در کتابهای او مبسوط شرح دادهشده است.
۹- نقشه مزبور از کتاب ذیل صفحه ۱۳۸ عکسبرداری شده است:
The true World, A translational Perspective: Johan Galtung, 1980
۱۰- به کتاب معروف او به همین نام مراجعه کنید:
Politische Kybernetik: K. Deutsch, Freiburg, 1970
۱۱- مدیر و رهبر این برنامهریزیها آقای هاس میباشد. به نتیجه مطالعات او مراجعه کنید:
On Systems and International Regimes: World politics. E. B. Haas. January 1975
۱۲- نویسندگان زیر مدل مزبور را توسعه دادهاند:
۱- Man, State and War: K. N. Waltz, 1959
2- The Level-of-Analysis problem … in: International politics and Foreign policy: J. D. Singer, 1969
برگرفته از مشروطه نوین، ماهنامه شماره ۴، دیماه ۱۳۶۱
- ویرایش متن: نسیم آریایی، تبسم آریایی
- بازنشر مجموعه: نسیم آریایی، تبسم آریایی و وبسایت لیبرال دموکراسی
بازگشت به صفحه اول