به یاد هوشنگ پورشریعتی

دیر زیستن انسان را به اندوه از دست دادن‌ها می‌اندازد. عزیزان یکایک در پیش چشمان بر خاک می‌افتند و هیچ‌کدام جانشین پذیر نیستند. زندگی‌هایی که با آن‌ها گذشته تکرار شدنی نیست. هوشنگ پور‌شریعتی که همین چند روزه در هفتادسالگی از دست رفت مردی سره و دوستی سره بود؛ کسی که می‌شد به او تکیه کرد و در کنارش به اطمینان زیست. قابلیت‌هایش گوناگون بود و آن‌ها را همچون حضور آرامش‌بخش و دلپسندش بی‌آنکه به رخ بکشد به عرصه‌های گوناگون می‌برد. گزارشگری چیره‌دست و سردبیری تیزبین بود و پس‌ازآنکه روزنامه‌نگاری را کنار گذاشت به‌عنوان مدیری برجسته درخششی نا منتظر یافت. هر جا قرار گرفت خود را در خدمت کشورش گذاشت و هر چه را درد است گرفت بهتر کرد.

با او در روزنامه اطلاعات، سندیکای خبرنگاران و نویسندگان مطبوعات که از پایه‌گذارانش بود و مرا هم او به آن کشید، روزنامه آیندگان، حزب رستاخیز و وزارت اطلاعات و جهانگردی همکار بودم. همه‌جا در میان سستی‌ها و ناسزاواری‌ها ستون استواری بود که موقعیت را نگه می‌داشت. پاک‌دلی او در تیره‌ترین روان‌ها نیز اثر می‌گذاشت. استعدادی برای دوستی داشت که پیرامونش را از گرم‌ترین روابط انسانی پر می‌کرد و نمی‌توانم تصور کنم که کسی او را دشمن داشته بوده باشد. به نمونه‌های بی‌شمار نامردمی و بی‌خردی با تفاهم می‌نگریست و بی تلخی می‌گذشت. خود را از آلودگی‌ها برکنار می‌داشت و آلودگان را که فرصت‌های فراوان آن سال‌ها شمارشان را روزافزون می‌کرد به خود می‌گذاشت. دریکی از سخت‌ترین دوران‌ها زندگی را به آن درجه که می‌شد به دور از آسیب‌های فراوان هرروز و همه‌جا گذراند و به نرمی از موجهی توفانی گذر کرد.

یک کشور و یک دوران را چنین زندگی‌هایی می‌سازد. زنان و مردانی که هستی خود را سنگ‌های بنای جامعه‌ای بهتر می‌گردانند. دیگران ویران می‌کنند ولی پورشریعتی‌ها در پابرجائی و وظیفه‌شناسی خود سرانجام دست بالاتر را خواهند یافت.

مطالب مربوط

اصلاحات گمشده در گردباد موقعیت انقلابی

انقلاب ناتمام ایران

راه‌حل سیاسی مسئله مذهب

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر