من کاسترو هستم، رائول کاسترو!

روز ۱۷ دسامبر ۲۰۱۴ خبر از سر گرفتن روابط آمریکا و کوبا به عنوان یک «رویداد تاریخی» در صدر اخبار جهان قرار گرفت. کوبا، جزیره‌ای کوچک بغل گوش آمریکا با مساحتی نزدیک به ۱۱۰هزار کیلومتر مربع و جمعیت حدود یازده و نیم میلیون به اندازه جمعیت برخی پایتخت‌های جهان از جمله تهران، بحرانی عظیم در تاریخ سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا نه تنها به عنوان یک «ابرقدرت» بلکه به مثابه یکی از کشورهای وسیع و پرجمعیت جهان رقم زد.

بیش از پنجاه سال مناسبات سیاسی کوبا و آمریکا تقریبا بلافاصله (۱۹۶۱) پس از انقلاب کمونیستی در آن کشور (۱۹۵۹) که آن را به یکی از اقمار اتحاد شوروی تبدیل کرد، نه تنها سرد، بلکه دشمنانه بود.

یک سال پس از قطع مناسبات سیاسی، تحریم همه جانبه کوبا از سوی آمریکا آغاز شد که تا امروز ادامه دارد.

فروپاشی اتحاد شوروی در اوایل دهه نود نیز سبب نشد که رهبران وقت کوبا و آمریکا برای بهبود روابط خود تلاشی به انجام رسانند: ظاهرا آمریکا به این توهم دچار شده بود که با فروپاشی اتحاد شوروی بزرگ‌ترین «دشمن»‌اش به تاریخ سپرده شده و کوبا نیز بیش از آن دچار توهم «ایدئولوژیک» بود که بتواند نابودی خود را در انزوای منطقه‌ای و جهانی درک کند.

تا اینکه در سال ۲۰۰۶ فیدل کاسترو انقلابی پیشین و دیکتاتور بعدی کوبا، مانند برخی جمهوری‌های دیکتاتور دیگر، قدرت را به دلیل بیماری و کهنسالی به طور موروثی به برادرش، رائول کاسترو، که وی نیز آن زمان ۷۵ سالی از عمرش می‌گذشت منتقل کرد.

دو سال بعد در سال ۲۰۰۸ پارلمان کوبا به طور رسمی تمام قدرت از جمله ریاست کشور را به رائول کاسترو سپرد. کمتر از یک سال بعد در ایالات متحده آمریکا یک رییس جمهوری سیاه‌پوست از حزب دمکرات به قدرت رسید و ظاهرا از همان موقع تلاش‌های پیدا و پنهان برای بهبود مناسبات دو کشور آغاز شد و روز سه شنبه ۱۶ دسامبر با یک گفتگوی تلفنی مستقیم بین باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا و رائول کاسترو رییس جمهوری کوبا به یک نتیجه ظاهرا مشخص رسید در حالی که پیشاپیش به شیوه دوران «جنگ سرد» مبادله برخی از زندانیان دو طرف آغاز شده بود.

البته در چند سال اخیر، تمایل رهبران آمریکا و کوبا در عادی کردن روابط دو کشوراز چشم رسانه‌های جهان پنهان نمانده بود. اگرچه در سال ۲۰۰۰ فیدل کاسترو و بیل کلینتون نیز در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد با یکدیگر دست داده بودند، اما ظاهرا خبرنگاری در آن حاشیه وجود نداشت که عکسی بیندازد و فیلمی بگیرد! این بار اما در دسامبر ۲۰۱۳ در مراسم بزرگداشت نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی، نه در حاشیه این مراسم، بلکه هنگامی که باراک اوباما می‌رفت تا برای سخنرانی پشت تریبون قرار گیرد و در این حال با رهبران کشورها دست می داد، با رائول کاسترو نیز دست داد و دوربین ها آن را به سرعت ثبت و پخش کردند. این در حالی بود که برادر «محبوب‌ترین دیکتاتور جهان» فیدل کاسترو، با آگاهی از اینکه چهره‌اش به اندازه برادر شناخته شده و معروف نیست و با تصور اینکه ممکن است رییس جمهوری آمریکا او را نشناسد خود را چنین معرفی کرد: جناب پرزیدنت، من رائول کاسترو هستم!»

همین یک جمله همان و خوش و بش باراک اوباما و رائول کاسترو همان!

اینک با بشارت باز شدن سفارت آمریکا در کوبا به زودی، از یک سو مدافعان حقوق بشر درباره از سر گرفتن مناسبات عادی بین دو کشور هشدار می‌دهند و نگران این هستند که مبادا مانند بسیاری از کشورهای استبدادی دیگر، حقوق انسانی مخالفان و دگراندیشان مورد داد و ستد سیاسی دولت‌های دو کشور قرار بگیرد، در حالی‌ که از سوی دیگر مدافعان گشایش درهای کشورهای منزوی به سوی غرب به ویژه ایالات متحده آمریکا معتقدند که اتفاقا بهبود این مناسبات گامی جدی برای فشار بر دولت‌های این کشورها جهت رعایت حقوق مخالفان و دگراندیشان و اساسا همه شهروندان این کشورها خواهد بود. این در حالیست که دولت کوبا اعلام کرده است به زودی ۵۳ زندانی سیاسی این کشور را آزاد خواهد نمود.

حال باید منتظر ماند و دید در حالی که بسیاری از نظام‌های استبدادی و کاملا واپس‌مانده مانند حکومت عربستان سعودی نه تنها مناسبات عادی بلکه روابط بسیار دوستانه با کشورهای غربی و به ویژه آمریکا دارند بدون آنکه حقوق بشر در آنها رعایت شود و بدون آنکه این مناسبات دوستانه، دست کم تا کنون، توانسته باشد تأثیری در تأمین این حقوق داشته باشد، آیا «رویداد تاریخی» از سر گرفتن مناسبات آمریکا و کوبا به غیر از کاهش و لغو تحریم‌های سالیان دراز و احتمال بهبود وضعیت اقتصادی مردم آن کشور، به رعایت حقوق انسانی و شهروندی کوبایی‌ها نیز یاری خواهد رساند یا نه.

این تجربه‌ای نیز هست برای ایرانیان که شاهد روند مشابهی در سیاست خارجی کشورشان هستند. سیاست خارجی‌ای که فعلا ظاهرا فقط شامل برنامه اتمی و رابطه با آمریکا می‌شود!

در عین حال، اگرچه حکومت مذهبی ایران و حکومت کمونیستی کوبا شباهت چندانی به هم ندارند، اما این تشابه موازی در سیاست خارجی هر دو، و دشمنی مشترک آنها با «شیطان بزرگ» که از همان آغاز تأسیس جمهوری اسلامی در ایران اتفاقا سبب روابط بسیار نزدیکی بین سران رژیم اسلامی و رژیم کمونیستی شده بود، می‌تواند به کار ایرانیان نیز بیاید. با این تفاوت که «ولی فقیه» کوبا ظاهرا چنان بیمار است که نمی‌تواند چوب لای چرخ کاسترو، رائول کاسترو، بگذارد.

مطالب مربوط

تناقض؟ توهم؟ یا هر دو؟!

دشمن ما یکی است!

اهمیت انتخابات آمریکا برای ایران به مردم و رهبری جنبش ملی وابسته است

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر