جنبشی که زمانش رسیده است

جنبشی که با فراخوان همه‌پرسی آغازشده آن سیلابی نیست که شتاب زدگان انتظار دارند. پیام فراخوان بی‌تردید در بیشتر جاها گرفته است. مقایسه صف‌های موافق و مخالف تعادل یک‌سویه‌ای را نشان می‌دهد. نه‌تنها شمار هواداران از مخالفان بسیار بیشتر است بلکه سخنگویان و استدلال‌ها نیز عدم تعادل آشکاری را نشان می‌دهند. بر روی‌هم تلخ‌ترین زبان‌ها در دشمنی با این جنبش از ائتلاف ناخواسته عناصری است که دیگر به چشم خود نیز می‌بینند که به آنچه در ایران و در مردم ایران می‌گذرد، به آینده‌ای که همراه با یک گفتمان (بحث غالب) تازه دارد شکل می‌گیرد ربطی ندارند. فریادهای دردناک جبهه مشارکت و اصلاح‌طلبان در دشنام‌های مرده‌پرستان مصدقی و شاهنشاهی، و مومیائی‌های زنده چپ انقلابی، و ناله‌های مدافعان وضع موجود در طیف رنگارنگ جمهوری‌خواهان پیچیده است. اما از میان این غوغا صدای رسای عقل سلیم و میانه‌روی و رواداری، ندای حقوق بشر و دمکراسی لیبرال، گوش‌های هرچه بیشتری را می‌نوازد. ایرانیان بی‌شمار با خشنودی به این دگرگشتی که در روحیه و رویکرد خود کشف می‌کنند می‌نگرند ــ ما نیز می‌توانیم رشد کنیم و از تاریخ ناشاد خود بیاموزیم و از گذشته‌هایی که بیشتر ما اصلاً سهمی در آن نداشته‌اند بیرون بزنیم.

چنان نیست که مخالف همه‌پرسی بد و موافق آن خوب است. ما با گروه‌های بی‌شماری سروکار داریم، هرکدام با نظرات یا دنبال دستور کار و برنامه سیاسی خود، و چه‌بسا از مخالفان که خوش‌نیت‌تر از بسا موافقان باشند. در میان مخالفان بسیاری را می‌توان یافت که متن را مبهم می‌انگارند. کسانی دیگر نیکخواهانه پند می‌دهند که می‌باید در دایره ممکنات ماند و به فعالیت‌های کوچک‌تر پرداخت. دیگرانی هستند که هیچ‌چیز به سطح اندیشه والایشان نمی‌رسد و از قله‌های روشنفکری به تلاش‌های میرندگانی مانند فراخوانان می‌نگرند. به این ناباوران می‌باید یادآوری کرد که هر چه می‌خواهند در متن هست و روشنگری‌اش را بیشتر در بیرون می‌باید کرد و در درون چندان بیش از این‌ها نمی‌توان گفت؛ و دایره ممکنات نه همین است که در یک‌لحظه تاریخی به دیده بیاید و خویشکاری انسان در بزرگ‌تر کردن دایره ممکنات است. فراخوان تا همین‌جا با دگرگون کردن روحیه‌ها اندکی دایره را بزرگ‌تر کرده است. اما آن‌ها که فراخوان را نمی‌خواهند چون با امضاکنندگانی مشکل‌دارند درست همان‌هایی هستند که از بزرگ‌تر شدن دایره ممکنات بی‌خبر مانده‌اند و ترجیح می‌دهند در حلقه‌های تنگ خویش زمان بازمانده را به تکرار شعارها و دشنام‌ها بگذرانند. فراخوان باز است و جلو امضای هیچ‌کس را نمی‌توان گرفت و هیچ امضائی خود فراخوان را نمی‌تواند زیر سایه بگیرد. اصلاً خود اینکه گروه‌ها و شخصیت‌های همگریزی توانسته‌اند امضاهایشان را پهلوی هم‌گذارند دستاورد مهمی است، مگر آنکه ما هرکدام ایران خود و ملت خود را داشته باشیم و دیگران را راه ندهیم.

کسانی را که امضا می‌کنند و درعین‌حال با تأکید بر تعهد شکست‌ناپذیر خود به مخالفت با یک‌شکل معین حکومت، و نه محتوای مهم‌تر نظام سیاسی، می‌کوشند گناه خود را سبک‌تر جلوه دهند؛ حتا کسانی را که امضای فراخوان برایشان فرصتی برای بدزبانی‌های همیشگی است می‌توان فهمید. اما آن‌ها که به دلیل شرکت داشتن هواداران آن شکل معین حکومت منکر سراسر جنبش می‌شوند و در مخالفت خود سخنان عوامل رژیم، یا ورشکستگان دیگر را شاهد می‌آورند در مقوله دیگری هستند. آنان را می‌باید در دیگ جوشان خشم پایان‌ناپذیرشان به خود گذاشت. مشروطه خواهان بدزبانی‌ها را می‌شنوند ولی چشمانشان به آینده‌ای دوخته است که همه ما ازجمله سران و عوامل رژیم بتوانند در شرایط آزاد و برابر پس از جمهوری اسلامی در فرایند تعیین قانون اساسی لیبرال دمکرات آینده ــ انتخابات مجلس مؤسسان و همه‌پرسی درباره پیش‌نویس آن قانون ــ شرکت جویند. برای بسیاری مدافعان خلق‌های زیر ستم و پیشتازان مترقی شکننده زنجیرهای استبداد و امپریالیسم و دارندگان انحصار آزادیخواهی و ملی‌گرائی و هر چه خوبان همه دارند چنین دورنمایی ظاهراً “با عقوبت دوزخ برابر است”.

* * *

اکنون این همگرایی بی‌سابقه را می‌باید در خدمت امری گذاشت که آن را فراهم آورده است. جنبش فراخوان نیاز به پشتیبانی دارد و این پشتیبانی را در بیرون بیشتر می‌توان سازمان داد. در ایران هواداران جنبش بی‌شمارند و با شکست دوم خرداد و اصلاح‌طلبان ریزه‌خوار انحصارگران، پیوستن به فراخوان یک‌راه مؤثر نه گفتن به سراسر جمهوری اسلامی است. شرکت نجستن در انتخابات به‌اندازه‌ای عادی و مسلم شده است که تأثیر گذشته را ندارد. اما ترس از دستگاه امنیتی رژیم، شامل دادگستری آن، به‌اندازه‌ای است که به گفته مبارزان درون، کمتر کسی جرئت گذاشتن نام خود را دارد. ما باید این مشکلات را دریابیم و انتظار بیش‌ازاندازه نداشته باشیم. مبارزان در ایران دلیری کرده‌اند و چنین پیامی داده‌اند. ما نیز چنانکه نشان داده شد منتظر همین بودیم تا به خود آئیم. اکنون جنبش از درون آغازشده است و بقیه‌اش با ما در بیرون است. در برابر ما دو وظیفه است: نخست نشان دادن اینکه معنای پیام از سوی نیروهای سیاسی بااهمیت‌تر، گرفته‌شده است؛ و دوم پشتیبانی از این حرکت و رساندن پیامش به همه‌جا.

احزاب و سازمان‌های سیاسی که در کشورهای آزاد و نظام‌های کثرت‌گرا بسر می‌برند و رعایت حق دگراندیشان، و خود آن‌ها، را هرروز در عمل می‌بینند می‌باید به خواست گروهی از روشن‌ترین و از خود گذشته‌ترین نمایندگان نسل نو ایرانیان احترام گذارند و توانائی خود را به کار کردن در چهارچوب دموکراتیک نشان دهند. اگر برای توده مردم ایران کشاکش‌های تاریخی به تاریخ پیوسته است و دشمنی‌های گذشته مال گذشته‌اند؛ اگر مردم از ما می‌خواهند قضاوت درباره کسان و رویدادها را به آن‌ها و در هنگام خودش واگذاریم، ما بهتر از این نخواهیم توانست که با تشکیل کمیته‌های فرا حزبی پشتیبانی از همه‌پرسی به روشنگری افکار عمومی ایرانیان و کشورهای میزبان خودپردازیم و نیروی بیشتری برای دفاع از حقوق مردم بسیج کنیم.

مطالب مربوط

اصلاحات گمشده در گردباد موقعیت انقلابی

انقلاب ناتمام ایران

راه‌حل سیاسی مسئله مذهب

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر