بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

اگر رضا پهلوی پایگاه مردمی ندارد، پس این‌همه هراس از چیست؟

شاهزاده رضا پهلوی

در حالی که مخالفان و رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی مدام تکرار می‌کنند که شاهزاده رضا پهلوی «پایگاه مردمی ندارد»، رفتار همان‌ها نشان می‌دهد که بیش از هر چهره دیگری از او می‌ترسند. از راست تا چپ، از اصلاح‌طلب تا اصول‌گرا، از سایبری تا «روشنفکر تبعیدی»، همه شب و روز به تخریب او مشغول‌اند. پرسش ساده است: اگر او بی‌اثر است، چرا این‌همه انرژی برای حذفش صرف می‌شود؟

 

تناقض آشکار در رفتار مخالفان

مخالفان مدعی‌اند که رضا پهلوی «رهبر نیست»، «پایگاه ندارد» یا «وابسته به تبلیغات خارجی» است،

اما در عمل، هر حرکت و سخن او را چنان زیر ذره‌بین می‌برند که گویی رئیس‌جمهور در تبعید است.

هر توییت او تیتر رسانه‌های حکومتی می‌شود؛

هر نشستش باعث آشوب در اردوگاه اپوزیسیون می‌گردد؛

و هر اشاره‌اش موجی از حمله، تمسخر و تخریب را به دنبال دارد.

این تناقض نشان می‌دهد که در ضمیر خود می‌دانند او تنها نماد واقعی همبستگی ملی است؛ کسی که اگر اعتماد عمومی به‌صورت گسترده پشت او قرار گیرد، توازن قدرت علیه جمهوری اسلامی به‌شدت دگرگون خواهد شد.

اما برخی می‌گویند: «در تجمعات خارج از کشور، فقط چهل یا پنجاه نفر به حمایت از او می‌آیند.»

این استدلال از اساس نادرست است. در خارج از ایران، میلیون‌ها ایرانی در کشورهای گوناگون زندگی، کار و خانواده‌دارند و نمی‌توان انتظار داشت در یک روز مشخص، از هزاران کیلومتر دورتر برای تظاهرات جمع شوند. تجمعات در تبعید شاخص سیاسی نیست، شاخص لجستیکی است. حمایت واقعی را باید در نظرسنجی‌ها، در شبکه‌های اجتماعی و در واکنش مردم داخل کشور دید — جایی که نام رضا پهلوی هنوز بزرگ‌ترین حساسیت حکومت را برمی‌انگیزد. اگر محبوبیتی نبود، این‌همه هراس و تخریب معنا نداشت.

 

ترس مشترک دو طیف — از چپ ایدئولوژیک تا رژیم اسلامی

جالب آن است که دو گروه ظاهراً متضاد — چپ‌های افراطی و حکومت اسلامی — در دشمنی با رضا پهلوی متحدند.

چرا؟ چون هر دو از یک‌چیز می‌ترسند: بازگشت مفهوم «ملیت ایرانی» به مرکز سیاست.

چپ ایدئولوژیک از پهلوی می‌ترسد، چون او یادآور ایران پیش از ایدئولوژی است؛

ایرانی با نهاد، قانون، پرچم و غرور ملی، نه با شعار و نفرت.

و حکومت اسلامی از او می‌ترسد، چون تنها شخصیتی است که هنوز می‌تواند میان ملت و تاریخ پیوند بزند و از «ایران پیش از جمهوری اسلامی» سخن بگوید، بی‌آن‌که مردم روی برگردانند.

پس دشمنی با او، در واقع دشمنی با ایران به‌مثابه یک واحد تاریخی و فرهنگی مستقل است.

 

چرا رضا پهلوی تهدیدی واقعی است؟

۱. او تنها چهره‌ای است که میان نسل‌های مختلف پیوند برقرار کرده است؛ از بازماندگان نظام پادشاهی تا نسل «زن، زندگی، آزادی»، نام او را می‌دانند.

۲. هیچ پرونده فساد، خشونت یا تندروی ندارد. برخلاف دیگر مدعیان قدرت، او نه دستش آلوده است و نه زبانش خون‌خواه.

۳. پشتیبانی نمادین و فرهنگی دارد، نه صرفاً سیاسی.

نام «پهلوی» برای میلیون‌ها ایرانی مترادف با نظم، نوسازی و اقتدار ملی است — همان چیزهایی که جمهوری اسلامی و ایدئولوژی چپ طی چهار دهه ویران کرده‌اند.

 

استراتژی تخریب؛ وقتی نمی‌توانی حذف کنی، لکه‌دار کن

از سال‌ها پیش، سیاست رسانه‌ای حکومت در قبال رضا پهلوی روشن بوده است:

نه حذف فیزیکی، بلکه حذف روانی — از طریق تمسخر، شایعه و حملات مداوم.

اما همین استمرار تخریب نشان می‌دهد که این پروژه شکست‌خورده است.

زیرا هر بار که علیه او حمله می‌شود، مردم بیشتر متوجه جایگاه و اثرگذاری‌اش می‌گردند.

هر مقاله خصمانه، در واقع تبلیغی معکوس است.

 

نتیجه‌گیری

رضا پهلوی برای آن‌ها خطرناک است نه چون «قدرت دارد»، بلکه چون قدرت می‌آورد؛

چون می‌تواند چیزی را زنده کند که حکومت اسلامی از آن بیزار است: «باور جمعی به امکان نجات ایران».

حمله‌های پی‌در‌پی، از تریبون‌های چپ‌نما تا رسانه‌های رژیم، نشانه ضعف او نیست؛

بلکه نشانه هراس آن‌ها از روزی است که این نام، از خاطره به خیابان بازگردد.

آن‌ها از کسی که مردم‌دوستش ندارند نمی‌ترسند.

ترس‌شان از کسی است که مردم هنوز در دل به او امید دارند.

و نام آن امید، چه بخواهند چه نخواهند، رضا پهلوی است.

 

ارشان آذری

برگرفته از ایران گلوبال

مطالب مربوط

ولیعهد رضا پهلوی و رهایی ملت او

آینده‌ای بی گذشته و گذشته‌ای بی آینده

سفری کوتاه به ذهن «حزب‌الله»

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر