بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

شرایط ژانوسی جامعه ایران

ژانوس

پس از وقوع انقلاب ۵۷ تقریباً سه تا هفت سال طول کشید تا جمهوری اسلامی هم‌زمان با ادامه‌ی جنگ با عراق، در جنگ سیاسی و فرهنگی با مردم ایران پیروز شود و مُهر خود را بر دهه‌های آینده بکوبد.

طی این مدت در حالی که با پاک‌سازی‌های‌ گسترده در همه‌جا و تحمیل مقررات اسلامی به همه‌کس، همه‌چیز در ظاهر همساز و همرنگ  اسلام سیاسی می‌شد، در باطن اما نطفه‌ی خشم و انزجاری پرورش می‌یافت که خشن‌ترین سرکوب‌ها نیز مانع رشد آن نشد. ایران به نوعی به یانوس یا ژانوس، خدای روم باستان تبدیل شد با دو چهره، به سوی گذشته و آینده که منشأ همه راه‌ها و گذرگاه‌ها و گذارها و آغاز و پایان هر چیز است.

الاهه بقراط

در نیمه‌ی اول دهه شصت دیگر ایران سیاه‌پوش شده بود و از همه‌جا صدای نوحه به گوش می‌رسید. آن‌هم نه فقط به خاطر اعدام‌ها و کشته‌شدگان جنگ بلکه به دلیل تحمیل رنگ‌های تیره و نوع پوشش به همه. رنگ سیاه و سورمه‌ای و روپوش‌‌های بلند (آن‌موقع هنوز کسی به آن‌ها «مانتو» نمی‌گفت!) و مقنعه که برای دستگاه‌های دولتی اجباری بود، چنان چهره شهرهای ایران و به ویژه پایتخت و شهرهای بزرگ را عوض کرد که روپوش خاکستری زنان اگر که برازنده و خوش‌دوخت می‌بود و پیراهن روشن و صورت اصلاح‌کرده‌ی مردان نوعی «عصیان» به نظر می‌آمد! وقتی اواخر دهه شصت روپوش «کیمونو» و کمی کوتاه «مُد» شد، دیگر یک «انقلاب» بود! این‌همه از  یکسو اجرای «به مرگ گرفتن و به تب راضی شدن» توسط رژیم بود؛ اما از سوی دیگر نیاز و ضرورت و روانشناسی بازار و «انسان» که در سیاه‌ترین شرایط به دنبال آزادی و اختیار و تنوع و زیبایی و «سود» است.

هدف از یادآوری آن دوران یکی، فراموش نکردن سال‌هاییست که طی آن‌ها جنگ سیاسی و فرهنگی رژیم علیه مردم جریان داشت، و دیگری مقایسه با فضای متناقض کنونی ایران. وقتی که رژیم درگیر تحریم و جنگ ناشی از سیاست‌های ضدایرانی و ضدبشری خود است و جامعه ژانوسی همچنان درگیر نبرد تاریخی آزادی و تجدد با استبداد و ارتجاع، گذشته و آینده و همواره در حال گذار از راه‌ها و گذرگاه‌هایی که رژیم تابلوی «عبور ممنوع» بر آن‌ها نصب‌کرده است.

جامعه ایران امروز پس از چهار دهه از نظر ظاهری و تحمل اجباری تک‌رنگی اصلاً شبیه جامعه دهه شصت نیست. در حالی که در آن دهه‌ی سیاه و سال‌های بعد نیز ذهن و فکرش همواره ناراضی و عاصی ماند وگرنه این‌همه سرکوب وحشیانه و  اعدام از همان ۵۷ تا امروز وجود نمی‌داشت!

از جنبش ۸۸ اما که پرونده‌ی اصلاحات نه برای رژیم بلکه برای بخش بزرگی از مردم بسته شد، رسیدن مسیر جامعه به جنبش ملی مهسا در ۴۰۱ ضرورتی محتوم بود که از راه می‌رسید تا  به نقطه‌ی باور به نیروی خود برای تغییر و عبور از شرایط کنونی برسد. شرایطی که جمهوری اسلامی در ضعیف‌ترین موقعیت خود از یکسو تلاش می‌کند تا مثلاً کنسرت و رقص و آواز کاخ نیاوران تهران را به حساب خود و پوست‌اندازیش بنویسد و از سوی دیگر مأموران وحشی حراستش در کاخ مرمر رامسر به زنان هجوم می‌برند. این فلاکت متناقض رژیم نیز بازتابی از شرایط ژانوسی جامعه ایران است.

 

کیهان لندن شماره ۵۳۰

مطالب مربوط

آخرین سرمقاله من؛ ققنوس ایران از خاکستر خود بر خواهد خاست!

به مناسبت شعار «جاوید شاه»

کیهان هفتگی؛ رسانه‌ای پیشکسوت، نوآور و جریان‌ساز

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر