فایننشال تایمز:
جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ نقصهای جدی سامانههای اطلاعاتی، امنیت داخلی و پدافند هوایی رژیم را نمایان کرد. مواجه با این حملات خارجی باعث شد حکومت به سرعت به «نمایش ملیگرایی» متوسل شود. در میدانها و شبکههای اجتماعی، تصاویر فراگیر از ایران باستان، کوروش بزرگ، تختجمشید، نمادهای پیش از تسلط اسلام بر ایران در کنار نمادهای مذهبی شیعه منتشر شد؛ چرخشی جدید در جهت ملیگرایی نوین و ظهور تندروهایی که خود را مدافع جمهوری اسلامی نیز میدانند.
جمهوری اسلامی کوشیده است با بهرهگیری از ترکیبی از نمادهای ملیگرایانه و ایدئولوژی دینی، جایگاه متزلزل خود را تحکیم کند. با این حال، ناظران میگویند آنچه در سطح جامعه دیده میشود، نه حمایت بیقیدوشرط از حکومت بلکه نوعی «غرور ملی» و مقاومت در برابر تهدید خارجی است؛ وضعیتی که پرسشهای جدیتری درباره آینده رژیم ملایان و بحران جانشینی رهبر آن برانگیخته است.
روزنامه فایننشال تایمز در تحلیلى به قلم بورجو اوزچلیک پژوهشگر ارشد اندیشکده سلطنتی مطالعات امنیتی و دفاعی لندن تأکید میکند که مسئله اصلی حکومت نه جنگ با اسرائیل و آمریکا، بلکه «مشروعیت سیاسی فرساینده»ی آن است. در این میان، بحران جانشینی نیز به عنوان موضوعی جدی مطرحشده: چه کسی جایگزین علی خامنهای خواهد شد؟ پرسشی که بهطور مستقیم با هویت آینده جمهوری اسلامی پیوند خورده است.
شعار و روایت «غرب قابلاعتماد نیست» که روزبهروز بیشتر در جامعه ایران رواج مییابد، بهخوبی در خدمت حکومت تهران قرارگرفته است. پس از بمبارانهای اسرائیل و ادامه ویرانىها در غزه، بسیاری از ایرانیان به این نتیجه رسیدهاند که نزدیکی به غرب، منافع ملی آنان را تأمین نخواهد کرد. با این حال، برخلاف برخی تحلیلها، این روند لزوماً به معنای تبدیل نسل جدید به حامیان سرسخت مذهبی یا ملیگرا نیست.
در آغاز حملات اسرائیل، جامعه ایران یکپارچه پشت حکومت نایستاد، اما احساس گستردهای از غرور ملی و نوعی سرسختی در برابر تهدید خارجیشکل گرفت. پس از آن، ملیگرایی تازه با فضای ارعاب و هراس همراه شد و دستاویزی برای سرکوب گسترده مخالفان گشت؛ سرکوبی که زیر عنوان «دفاع از وطن» توجیه شده است. گزارشها حاکی است که در پی جنگ ژوئن، بیش از ۲۱ هزار نفر به عنوان «مظنون» بازداشتشدهاند. اقدامى که حکومت آن را «دفاع از امنیت ملى» نامیده است.
چالش اصلى براى آمریکا و اروپا، این است که روایت جمهورى اسلامى را که میگوید «غرب هرگز شریک قابلاعتمادی برای ایرانیان نیست» خنثی کنند و نشان دهند که امکان دستیابی به آیندهای بهتر برای مردم ایران وجود دارد.
رقابت بر سر اینکه چه کسی سخنگوی گذشته، حال و آینده ایران باشد، به شدت با بحران جانشینی رهبری پیوند خورده است. پرسش کلیدی این است: چه کسی جایگزین علی خامنهای خواهد شد؟ موجکوتاه مدت حمایت داخلی پس از حملات اسرائیل و آمریکا، نتوانسته بحران مشروعیت سیاسی جمهوری اسلامی را برطرف کند.
شعارهای ملیگرایانه نیز نمیتوانند مشکلات واقعی کشور را پنهان کنند. خاموشیهای گسترده، خشکسالی طولانی و سوء مدیریت منابع آبی، زندگی روزمره مردم را مختل کرده است. همزمان، باز اعمال تحریمهای بینالمللی از سوی بریتانیا، فرانسه و آلمان و میراث سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ، اقتصاد ایران را به شدت آسیبپذیر ساخته است.
مانند بسیاری از رژیمهای اقتدارگرا، دوام جمهوری اسلامی نه به خاطر تغییرناپذیری، بلکه به سبب توانایی در تطبیق و تغییر است. در هفتههای اخیر، تهران نشانههایی از بازسازی قدرت سیاسی و نظامی نشان داده است: انتصاب فرماندهان تازه برای پر کردن خلأ ناشی از ترور چهرههای کلیدی، از جمله فرمانده کل سپاه پاسداران و بازگرداندن علی لاریجانی به شورای عالی امنیت ملی پس از ۱۸ سال، نشان از کمبود چهرههای کارکشته دیپلماتیک دارد. در همین حال، رئیسجمهور مسعود پزشکیان و دیگر اصلاحطلبان خواستار بازگشت به دیپلماسی شدهاند، اما تندروها هرگونه معامله با غرب را «دعوت به تجاوز بیشتر» میدانند.
نقش افسران نظامی در سالهای آینده سرنوشتساز خواهد بود: آیا سپاه پاسداران همچنان بر «صدور انقلاب» که عملاً ناکام مانده اصرار خواهد کرد یا تمرکز خود را بر دفاع از داخل کشور و رفع بحرانهای اجتماعی و اقتصادی خواهد گذاشت؟ همچنین توازن قدرت میان ارتش و سپاه نیز عامل تعیینکنندهای خواهد بود.
بازگشت به دیپلماسی جدی با هدف دستیابی به توافقی پایدار، ضروری به نظر میرسد. تلاشهایی که صرفاً به خرید زمان محدود شود، کارساز نخواهد بود. با این حال، رژبم ایران نشانهای از تغییر مسیر نشان نداده است. در ماه ژوئیه، آمریکا، بریتانیا و متحدان اروپایی با صدور بیانیهای نسبت به تلاشهای نهادهای اطلاعاتی تهران برای «ترور، آدمربایی و آزار شهروندان در اروپا و آمریکای شمالی» هشدار دادند. در عین حال، تهران همچنان از حزبالله و دیگر گروههای مسلح غیردولتی حمایت میکند؛ حمایتی که مانع دستیابی به ثبات پایدار در منطقه است.
شاید موج ملیگرایی در کوتاهمدت قدرتی تازه به جمهوری اسلامی بدهد، اما در داخل و خارج، صبر و تحمل نسبت به رژیمی که نیازهای اولیه مردم را فدای طرحهای منطقهای میکند رو به پایان است. با اینهمه، اگر غرب صرفاً بر فشار نظامی تکیه کند و دیپلماسی را کنار بگذارد، نه به نفع مردم ایران خواهد بود و نه به سود صلح منطقه.
پس از بمبارانهای اسرائیل، حکومت تهران به سرعت به نمادهای باستانی و مذهبی روی آورده است. تصاویر کوروش بزرگ و تخت جمشید در کنار نمادهای شیعی منتشرشده تا ترکیبی از «ملیگرایی پیش از اسلامی» و «ایدئولوژی دینی» ارائه شود.
اقتصاد فرسوده و بحرانهای داخلی
بر اساس یافتههای این تحلیل، مشکلات داخلی ایران عمیقتر از آن است که با شعارهای ملیگرایانه مصنوعى پوشانده شود. خاموشیهای گسترده، خشکسالی و سوء مدیریت منابع آبی، زندگی روزمره مردم را مختل کرده است. همزمان، تحریمهای بینالمللی که بهتازگی توسط بریتانیا، فرانسه و آلمان تمدید شد، همراه با میراث کارزار «فشار حداکثری» دولت ترامپ، اقتصاد کشور را در وضعیت شکننده نگهداشته است.
به باور این تحلیلگر، مسیر آینده ایران به تصمیمات نیروهای نظامی گرهخورده است و موج ملیگرایی شاید در کوتاهمدت به جمهوری اسلامی قدرتی تازه ببخشد، اما صبر همه در داخل و خارج نسبت به رژیمی که قادر به تأمین نیازهاى اولیه شهروندان نیست، رو به پایان است.
اوزچلیک افزوده: «بمباران اسرائیل و تداوم جنگ در غزه باعث شده بسیاری از ایرانیان نسبت به چشمانداز بهبود روابط با غرب دچار تردید شوند.»
*منبع: فایننشال تایمز
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن