- در فاصلۀ چاپ نخستِ کتاب «آسیبشناسی یک شکست» تاکنون بیش از بیست تن از نویسندگان و پژوهشگران، «کودتا در ۲۸ مرداد» را نفی و انکار کردهاند.
- تبلیغات حزب توده و شکاف عمیقی که مفهوم «کودتا» در ذهن و ضمیر روشنفکران ایران پدید آورد باعثِ «امتناع تفکّر» شد.
- دکتر آبراهامیان ضمن بیتوجهی به عللِ انفعال حیرتانگیز مصدّق در روز ۲۸ مرداد و مخالفت او با هرگونه کمکِ مردمی برای مقابله با «کودتاچیان»، عکس چند تانک ارتشی را زینتبخش روی جلد کتابش نموده تا وقوع «کودتا» را در ذهن خواننده «عینیّت» بخشد در حالی که تانکهائی که خانۀ مصدّق را ویران کردند، متعلّق به واحدهای نظامی دولت مصدّق بودند.
چشمها را باید شُست
جور دیگر باید دید
(سهراب سپهری)
جامعۀ سیاسی ایران پس از مشروطیّت در فضائی از کشمکشهای نَفَسگیر کمتر روی آرامش و اعتدال به خود دیده است. مشروطیّت به خاطر ضعف ساختارهای اجتماعی ایران فاقد ظرفیّتهای لازم برای تحقّق برخی شعارها (خصوصاً آزادی و دموکراسی) بود. تفسیر قوانین عرفی ذیل شعارهای اسلامی پیچیدگیهای توسعه و تجدّد در ایران را بیشتر میکرد. در آن «بُنبَست تاریخی» قدرت گیریِ سردار سپه (رضاشاه) در واقع، تبلورِ خواستِ بخش بزرگی از رهبران سیاسی و روشنفکران ایران بود چندانکه به قول ایرج میرزا:
تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست
امیدی جز به سردار سپه نیست
در مقالۀ حکومت رضاشاه و «دستِ انگلیسی ها» و تأمّلاتی در بارۀ «تجدّدِ آمرانۀ رضاشاه» به این موضوع پرداختهایم.
با إشغال ایران توسط نیروهای متّفقین (سوم شهریور ۱۳۲۰) و سقوط حکومتِ رضاشاه به مدّت ۱۲ سال (تا سال ۱۳۳۲) فضای بازِ سیاسی در ایران – همه – در آشوب و آشفتگی گذشت و رهبران سیاسی نتوانستند از آن فضای آزاد و باز برای تجدّد و توسعۀ ملّی استفاده کنند. در این دوران نوعی ادبیّات در عرصۀ سیاست و مطبوعات ایران رواج یافت که میتوان آن را «ادبیّات دشنام» نامید. نامِ برخی نشریّات این دوره محتوای درونیِ آنها را فاش میکند: شورش، شلّاق، آتش، شفقِ انقلاب، زنگِ انقلاب، حمله، کارزار، شُعلۀ خشم، مُشتِ کارگر، واهمه، آخرین نبرد، رزم و…
آشوبها و آشفتگیهای سیاسی و خصوصاً ترور شاه در دانشگاه تهران باعث شد تا به توصیۀ برخی از رجال برجسته، محمدرضا شاهِ جوان بهتدریج از سلطنت به حکومت کشیده شود و با استقرار ثبات سیاسی به نوسازی و اصلاحات اجتماعی بپردازد.
حزب توده و تاریخ معاصر!
حزب توده – بهعنوان بزرگترین حزب کمونیست خاورمیانه – ضمن برخورداری از کمکهای مالی و ایدئولوژیک حزب کمونیست شوروی، در تاریخنویسیِ ایرانِ معاصر نقشی زیانبار داشته است؛ به عبارت دیگر، بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران (خصوصاً دوران مصدّق) آمیخته به روایتها و تفسیرهای حزب توده است. این حزب با جذب بهترین شاعران، هنرمندان و روشنفکران ضمن انتشار حدود ۱۰۰ نشریه و روزنامه، توانست در جامعۀ ایران افکار عمومی بسازد. از این رو، شخصیّت های برجستهای مانند محمد علی فروغی منفور و منزوی ماندند. حزب توده در اعتصابات کارگری و آشوب های خیابانی دوران مصدّق بسیار فعّال بود و از این رو، در تضعیف دولت مصدّق نقش اساسی داشت.
از سوی دیگر، در جوامعی که فاقد سُنّت سیاسی یا حزبی هستند، مفاهیم مدرن سیاسی با عدم شفّافیّت و آشفتگی همراهاند و «مُدّعیان» در کشاکشِ علایق خود این مفاهیم را «تعبیر» و «تفسیر» میکنند. یکی از زیانهای این ابهام و عدم شفّافیّت ایجاد منازعههای دیرپا و اختلاف در همبستگیهای ملّی است که رویدادِ ۲۸ مرداد ۳۲ از آن جمله است. در واقع، مفهوم «کودتای ۲۸ مرداد» و تثبیت آن در حافظۀ تاریخی ما ناشی از تبلیغات حزب توده و شکست آن حزب در ایجادِ «ایرانستانِ وابسته به شوروی» بود.
مفهوم «کودتای ۲۸ مرداد» همچنین محصول تلاشهای پژوهشگرانی مانند دکتر یرواند آبراهامیان است که در مقالهای به آن پرداخته ایم. تلاشهای آبراهامیان شاید بازتابی از مبارزات وی علیه رژیم شاه و حمایت از آیتالله خمینی است. او در کتاب «ایران بین دو انقلاب» در اظهارنظری حیرتانگیز میگوید:
-«در روز ۲۸ مرداد سرلشکر زاهدی به فرماندهی ۳۵ تانک شرمن، اقامتگاه مصدّق را محاصره و پس از ۹ ساعت نبرد، مصدّق را بازداشت کرد»!
با توجه به بحران اقتصادی دولت مصدق دانسته نیست که چند دستگاه تانک پیشرفتۀ شرمن در اختیار ارتش ایران قرار داشت؟ ولی به نظر میرسد که وجود تعداد ۳۵ تانک شرمن در تهران بسیار اغراقآمیز است. دکتر غلامحسین صدیقی (وزیرِ کشور دولت مصدّق) در گزارش دقیق خود از روز ۲۸ مرداد مینویسد:
در ساعت شانزده و چهل دقیقه، بار دیگر سرهنگ ممتاز وارد شد و گفت: «دو تانک شرمن را که قویتر از تانکهای ما است، مخالفین تصاحب کرده و بهطرف ما آوردهاند.»
از این گذشته، سرلشکر زاهدی مصدّق را بازداشت نکرد بلکه مصدّق و یارانش با کمک مهندس جعفر شریف امامی در روز ۲۹ مرداد خود را به فرمانداری نظامی تهران معرّفی کردندکه با استقبال و رعایت احترام و ادبِ سرلشکر زاهدی همراه بود.
دکتر آبراهامیان ضمن بیتوجهی به عللِ انفعال حیرتانگیز مصدّق در روز ۲۸ مرداد و مخالفت وی با هرگونه درخواست کمک مردمی برای مقابله با «کودتاچیان»، عکس چند تانک ارتشی را زینتبخش روی جلد کتابش نموده تا وقوعِ «کودتا» را در ذهن خواننده «عینیّت» بخشد بیآنکه بگوید انفعال مصدّق باعث شده بود تا بسیاری از تانکهای متعلّق به واحدهای نظامی دولت مصدّق در خیابانهای تهران بلاتکلیف باشند. عکس های موجود از روز ۲۸ مرداد نشان میدهند که بسیاری از تانکها توسط مردم عادی تصرّف شدهاند. سرگردانی و بلاتکلیفی تانکهای واحدهای نظامی دولت مصدّق چنان بود که به روایت بابک امیر خسروی کادر برجستۀ حزب توده:
-«تانکها و نیروهای زرهی که خانۀ مصدّق را ویران کردند، متعلّق به همان واحد هائی بودند که سرتیپ کیانی، معاون ستاد ارتش مصدّق به دستور سرتیپ ریاحی برای سرکوب و متفّرق کردن آشوبگران راهیِ خیابانها کرده بود …و یا تانکهائی بودند که فرماندهی بعضی از آنها در دست افسران تودهای، نظیر شادروان قرباننژاد یا ستوان ایروانی قرار داشت.»
گویا تهدید هندرسون، سفیر آمریکا مبنی بر «خطر کمونیستهای حزب توده» باعث انفعال مصدّق شده بود. مصدّق از آیندۀ سیاسیِ ایران نگران شد و نمیخواست ایران به دست نیروهای توانمند حزب توده بیافتد لذا، از شامگاهِ ۲۷ مرداد مصدّق ضمن دستگیری حدود ۶۰۰ تن از کادرها و هواداران حزب توده کوشید تا بین شاه و حزب توده یکی را انتخاب کند. در عصر روز ۲۷ مرداد مصدّق معتقد شده بود:
-«از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه درخواست شود تا هرچه زودتر به ایران مراجعت فرمایند.»
از این گذشته، در سراسر روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد مصدّق ضمن پذیرفتنِ عزل خود، در جستجوی شاه بود و به پسرش دکتر غلامحسین مصدّق گفته بود:
-«میخواهم ببینم حالا که مرا عزل کرده، کجا گذاشته رفته؟ چکار کنم؟ مملکت را دست چه کسی بسپارم بروم؟»
درک و فهمِ این «تغییر جهت» برای یاران مصدّق (خصوصاً دکتر فاطمی) بسیار دشوار و ناگوار بود چندانکه دکتر فاطمی در مخالفتِ شدید با مصدّق برای «عدم توزیعِ سلاح بین تودهایها» یا عدمِ «درخواست کمک مردمی از طریقِ رادیو»، فریادکُنان از اطاقِ مصدّق خارج شد و گفت:
– «این پیرمرد همۀ ما را به کشتن خواهد داد.»
آبراهامیان معتقد است:
–«حزب توده، مُسلّح نبود» و «برنامهای برای تصرّفِ قدرت سیاسی نداشت»!
اسناد حزب توده نشان میدهند که این حزب درصدد تسخیر قدرت سیاسی بود. برنامهها و بیانیههای رهبران این حزب نشان میدهند که آنان، حزب توده را «تجلّی ارادۀ ملّت ایران» دانسته و «حزبِ ما» را مترادفِ «ملّت ما» بشمار میآوردند. در پائیز سال ۱۳۳۱ حزب توده با انتشار «برنامه»ای رسماً خواستارِ برانداختنِ نظام سلطنتی، تغییر قانون اساسی و استقرارِ «جمهوری دموکراتیک تودهای» شده بود، موضوعی که در شعارهای این حزب در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۳۲ آشکارتر شد.
سازمان نظامی حزب توده (متشکّل از افسرانی که در ردههای فرماندهی- هر یک – صدها نیروی نظامی را در اختیار داشتند) دِژِ استواری برای تسخیر قدرت سیاسی بود. بابک امیر خسروی از سازمان افسران حزب توده به عنوان «سپاه عظیم و رزمدیدۀ تودهایها» یاد میکند. این سازمان نظامی از قدرت و نفوذی حیرتانگیز برخوردار بود، به قول نورالدین کیانوری: «عناصر حزب توده در تمام واحدهای عملیـّاتی ارتش و حتّی در گارد شاهنشاهی حضور داشتند» چندانکه سروان ماشاالله ورقا مأمور حفظ جانِ شاه و افراد خانوادۀ سلطنتی در تشریفات رسمی و دیگر بازدیدها بود!
مهندس احمد زیرک زاده (از رهبران برجستۀ جبهۀ ملّی در زمان مصدّق) تأکید میکند:
– «از اواخر سال ۱۳۲۴ تا مرداد ۱۳۳۲ حزب توده هر وقت میخواست میتوانست با یک کودتا تهران را تصـّرف کند».
سرگرد فریدون آذرنور (عضو بلندپایۀ سازمان نظامی حزب توده) دربارۀ امکانات نظامی حزب توده در روز ۲۸ مرداد تأکید میکند:
-«تمام ۲۴۳ عضو سازمان افسران در تهران، در روز ۲۸ مرداد در انتظارِ دستور از بالا بودند که وارد عمل شوند. در بین آنها، ۲۹ افسر هوائی، ۷ افسر توپخانه، ۹ افسر سوار، ۱۷ افسر پیاده، ۲۵ افسر مهندس، ۲۳ افسر ژاندارمری بودند که هرکدام متناسب با وضع شغلی، امکاناتِ خود را داشتند…»
روایت سرگرد آذرنور تنها ناظر به امکانات حزب توده در تهران است و لذا، قابلدرک است که چرا طرح سازمان سیا «پاکسازی حزب توده» (ت.پ. اژاکس) نامیده شده بود. با اینهمه، دکتر آبراهامیان امکانات نظامی حزب توده را «ناچیز» دانسته است!
آبراهامیان دربارۀ قتل محمد مسعود مینویسد:
-«پلیس در تحقیقات مربوط به ترور محمد مسعود سردبیر نشریۀ جنجالی مرد امروز که اطلاعات نامطلوبی را دربارۀ خاندان سلطنتی فاش کرده بود، مسامحه میکرد…خبرنگار تایمز لندن به دلیل آنکه اعضای خانوادۀ سلطنتی را عامل قتل مسعود قلمداد کرده بود، فوراً از ایران اخراج شد.»
در حالی که احسان طبری «شبکۀ ترور سازمان افسران حزب توده» (به رهبری خسرو روزبه و نورالدین کیانوری) را عامل قتل محمد مسعود دانسته و تأکید کرده:
– «قتل محمد مسعود برای ایجاد یک شوکِ عَصَبی علیه دربار بود، زیرا خسرو روزبه اطمینان داشت که این قتل ۱۰۰٪ به حساب دربار تمام خواهد شد.»
بر این اساس، پرسش اینست که آیا «کمیتۀ ترور سازمان نظامی حزب توده» در قتل سرتیپ افشار طوس (رئیس کُلِ شهربانی دولت مصدّق) نیز دست داشت؟ نگارنده در چاپ تازۀ کتابِ «آسیبشناسی…» کوشیده تا به این پرسشِ مهم پاسخ دهد.
ادامه دارد