ایران همچنان در امتداد تاریخ معاصر خود و در نبرد بین سنت و مدرنیته بسر میبرد. یک نبرد جهانی که در دموکراسیها نیز هماکنون در مقابله با اسلامگرایی و اسلام سیاسی جریان دارد. با این تفاوت که ایران از چهلوهفت سال پیش در چنگ فاشیسم مذهبی اسیر است. رژیمی منحصربهفرد که در داخل و خارج با اتکا بر تروریسم دولتی و مماشات جامعه جهانی طی چهار دهه به هیولایی بیرحم و حسابناپذیر تبدیل شد؛ اما خطای محاسباتی از یکسو درباره محبوبیت و توانایی و باور سادهلوحانه به لافها و رجزهای خود و از سوی دیگر تصور غلط از واکنش «دشمن» آن را از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ بهسوی اضمحلال میراند.
شواهد نشان میدهد که اگر مردم ایران تا چندی پیش در «نه به جمهوری اسلامی» تنها بودند، اکنون منطقه و جهان نیز دیگر حاضر به تحمل این رژیم منحوس و شرور نیستند. رژیمی که با هزینههای کلان برای تغذیهی بازوهای تبلیغاتی و نفوذی و لابی خود، پیشرفت مدرنیته را در دموکراسیها نیز به عنوان یک روند هنوز ناتمام با خطر روبرو کرده است.
واقعیت اینست که در سال ۵۷ با در نظر گرفتن عوامل مختلف داخلی و خارجی، انقلابی در ایران رویداده که یک نظام چند هزارساله و پادشاهی پهلوی را سرنگون کرده است! نامها و عناوین دیگر بر این انقلاب که میتوان آن را یک گسست سرنوشتساز بین گذشته و آینده دانست که با تداوم جمهوری اسلامی عمیقتر نیز خواهد شد، واقعیت انقلابی آن را که بدون نقش و تلاش و مواضع شاهزاده رضا پهلوی سالها پیش به یک قطعیت تاریخی تبدیلشده بود، تغییر نمیدهد.
از همین رو میبایست برای «نه به جمهوری اسلامی» مخالف آن انقلاب و گسستی نیز بود که این رژیم را روی کار آورده است. انقلابی که خود را پاسخی به گسست مشروطه و پهلوی میدید که بند ناف ایران را از ارتجاع قطع کرده بود.
وقوع مشروعه در ۵۷ همانقدر انقلاب بود که مشروطه در بیش از یک قرن پیش! اما تکیهبر «گذشته» بیش از آنچه برای «حال» و «آینده» لازم است، خود، ارتجاعی است! نمیتوان با شعار و آرزو و احساسات با نیروی تخریبی اسلام سیاسی در قرن بیست و یکم که علاوه بر قدرت و منابع دولتی به همهی آن ابزارها و امکاناتی مجهز است که مدرنیته و دموکراسیها نیز در اختیاردارند و با نظام جمهوری اسلامی در ایران مقابله کرد. منتها دموکراسیها نظام حقوقی لازم و قدرت دولتی برای مهار اسلامگرایی را دارند (اینکه آیا بهخوبی از اینهمه استفاده میکنند یا نه موضوعی دیگرست) در حالی که ایران و ایرانی تا اطلاع ثانوی که کسی نمیداند کِی، زیر فشار سهمگین این رژیم نابود میشوند.
جریان همین نبرد در دموکراسیهاست که نشان میدهد تکیه ایرانیان بر «انقلاب مشروطه» به عنوان یک رویداد ملی و مدرن که شرایط نوسازی ایران را توسط دو پادشاه پهلوی فراهم ساخت، لازم اما بدون عوامل دیگر داخلی و خارجی، مانند هر تغییر و انقلاب دیگری، کافی نیست. مضحک و در عین حال غمانگیز و سبب خشنودی رژیم است که برخی تفرقهافکنانه و برخی صادقانه، بر سر آیندهی پس از آن یقهی یکدیگر را گرفتهاند! در حالی که جمهوری اسلامی در شرایطی هنوز بر ایران حکومت میکند که خودش نیز منتظر سرنگونی است!