حکایت چرخ و پُل

عبور نخستین قطار از روی پل وِرِسک/ ۱۳۱۵

عبور نخستین قطار از روی پل وِرِسک/ ۱۳۱۵

یکی از بخت‌های مهم جوامع این است که هم از تاریخ معاصر خود و هم از تجربه کشورهای دیگر در زمینه‌های مختلف می‌توانند استفاده کنند تا راهی را که خود و دیگران پیموده‌اند، دوباره نپیمایند بلکه آن را ادامه داده و با شرایط امروز خود و کشورشان تطبیق دهند.

شاید نسل‌های جوان ایران از مباحثی که هر بار به بهانه‌ی رویدادهای تازه اما با همان اهداف کهنه تکرار می‌شوند، اطلاع نداشته باشند. مثلاً اینکه زمانی با روی کار آمدن اردوغان در ترکیه، «حزب عدالت و توسعه» به الگوی جناح‌ها و محافلی در نظام تبدیل شد و حتا خود را با احزاب دموکرات مسیحی دموکراسی‌هایی مثل آلمان مقایسه می‌کردند. یا تبلیغ اینکه اروپا نیز هفت‌صد سال طول کشید تا به دموکراسی برسد پس ایرانیان فعلاً باید با رأی دادن «تمرین دموکراسی» بکنند! حتا «ولایت‌فقیه مشروطه» و مضامین بی‌پایه از ایندست همگی در خدمت رژیم مطرح می‌شدند و در سرگرم کردن جامعه و استمرار نظام موفق هم بودند بدون آنکه بتوانند مشکلات را حل کنند.

الاهه بقراط
الاهه بقراط

این وابستگان و دل‌بستگان رژیم که به اصلاح‌طلب و تحول‌خواه معروف‌اند و با پشتیبانی مالی و رسانه‌ای توانستند شبکه‌ی لابی‌گران و صادراتی‌های نظام را در خارج کشور نیز توسعه دهند، هرگز خود را موظف نمی‌دیدند که برای مثال به دلایل ظهور نازیسم و فاشیسم در اروپایی بپردازند که به تأکید آن‌ها پس از هفت‌صد سال به دموکراسی رسیده بود! همچنین اینکه دموکراسی‌هایی که جوامع‌شان «قرن‌ها تمرین دموکراسی» کرد‌ه‌اند، چگونه چنان افراطیون چپ و راست و مذهبی در خود پرورده‌اند‌ که نسبت به آینده‌ی این کشورها ابراز نگرانی می‌شود؟!

واقعیت اینست که کشورها و جوامع نیازی به اختراع دوباره چرخ ندارند و هر کدام به فراخور تاریخ و فرهنگ و میراث‌ ملی و تجربی خود و همچنین منابع مالی و ثروتی که دارند، با استفاده از «چرخ»های موجود ملی و بین‌المللی، راه‌های کوتاه‌تری را در پیش می‌گیرند. آن جناحین و محافلی در جمهوری اسلامی که از ترکیه رجب طیب اردوغان اکنون به الگوی عربستان محمد بن سلمان روی آورده‌اند، و حتا بخشی نیز گوشه چشمی به سوریه‌ی محمد جولانی دارند، آن‌قدر ازخودبیگانه‌ و تهی از هویت ملی و تاریخی هستند که نمی‌بینند ‌آن چرخی که با انقلاب مشروطه در ایران به حرکت درآمد و طی پنجاه سال پهلوی با گسترش ثبات و امنیت و رشد اقتصادی، در نهایت به سوی دموکراسی رانده می‌شد، با گسست ۵۷ و جمهوری اسلامی بود که متوقف شد. همان‌گونه که چرخ حرکت اروپای قرن بیستم، با گذشت چندین دهه از استقرار دموکراسی، با فاشیسم متوقف گشت!

تاریخ حامیان جمهوری اسلامی اما تازه از ۵۷ شروع می‌شود و به همین دلیل الگویشان را نه در تاریخ معاصر ایران و پهلوی، بلکه در ترکیه اردوغان و عربستان بن‌ سلمان می‌جویند! راه آن‌ها اما راه آینده‌‌‌ی ایرانیان نیست بلکه راهِ گذشته‌ی آنهاست که به همت پهلوی‌ها طی کرده و می‌بایست با غلبه بر گسست جمهوری اسلامی به آینده‌ پل بزنند!

مردم عادی فرصت نمی‌کنند و یا علاقه و امکانی ندارند تا تاریخ را بخوانند و از آن تجربه و توشه بگیرند؛ به همین دلیل با تاوانی سنگین در تجربه عینی و با سرنوشت خود متوجه این حقیقت و ناسازگاری و ناهمخوانی جمهوری اسلامی با منافع خود و کشورشان شده‌اند.  آنچه دو پادشاه پهلوی و ولیعهد ایران به آن‌ها عرضه می‌کنند، نه اختراع چرخی که در اختیاردارند بلکه آن پلی است که با این چرخ می‌بایست از گسست ۵۷ گذشت تا به آینده رسید.

 

کیهان لندن شماره ۴۹۷

مطالب مربوط

سال صلح، سال آزادی، سال امنیت

زمانِ تکرار نشدنیِ یک نقشِ تاریخی

فمینیسمِ مذکّر!