در تاریخ معاصر ایران یکی از مهمترین جدالهای فکری و سیاسی، تقابل میان جمهوریخواهی و پادشاهیخواهی بوده است. این دو جریان، هر یک با پیشینه و شعارهای متفاوت، چشماندازهای متمایزی برای آینده ایران ارائه دادهاند.
تجربه تاریخی، به ویژه در بستر اجتماعی و سیاسی ایران، نشان میدهد که جمهوریخواهی عمدتاً به دلیل فقدان برنامهریزی عملیاتی، شعارزدگی و قبیلهگرایی، به مدلی ناکارآمد و پر چالش بدل شده است. در مقابل، پادشاهیخواهی با تکیه بر دستاوردهای ملموس دوران پهلوی، همچنان به عنوان الگویی پایدار و کارآمد برای بازگشت ایران به مسیر توسعه و ثبات شناخته میشود.
جمهوریخواهی که همواره بر نقد وضعیت موجود متمرکز بوده تا ارائه یک راهکار مشخص برای آینده، از یکسو در فقدان مدل عملی حکومت و از سوی دیگر در ناتوانی در هماهنگی میان گروههای مختلف خود گرفتار مانده است. این جریان بجای پیش کشیدن راهحلهای عملی، گرفتار ایدهآلگرایی و مفاهیم انتزاعی مانند «تمرکززدایی» یا «حکومت شورایی» است. مفاهیمی که به ظاهر جذاب به نظر میآیند اما در کشوری با تنوع قومی و مذهبی گسترده مانند ایران، عملاً غیرقابل اجرا بوده و پرداختن به آنها نتیجهای جز هرجومرج و حتی تجزیه کشور نخواهد داشت.
جنبه منفی دیگر جمهوریخواهی، بحران رهبری است. در این جریان فکری، نه آن چهرههای شاخص درون احزاب و گروههای واقع در اپوزیسیون خارج کشور و نه آن چهرههای شاخصی که از درون جمهوری اسلامی سر برمیآورند، هیچکدام قادر به جلب اعتماد عمومی نبودهاند. دسته اول، به دلیل عدم نقد پیشینه سیاسی خود از یکطرف و شعارزدگی و قومگرایی و ناتوانی در درک واقعیتهای پیچیده بافت اجتماعی ایران از طرف دیگر و دسته دوم به دلیل سوابق سیاسی خود در درون جمهوری اسلامی!
ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به یک مدل حکومت کارآمد، با ثبات و توسعهمحور نیاز دارد. پادشاهیخواهی، به ویژه در چارچوب پادشاهی مشروطه که بر پایه یک تجربه تاریخی و دستاوردهای ملموس آن استوار است، با تکیه بر تجربه موفق دوران پهلوی و بازتعریف آن در چارچوب نیازهای امروز، قادر به ارائه الگویی است که هم واقعبینانه و هم قابلاجرا برای ایران آینده خواهد بود.
دوران درخشان پهلوی نشان داد که یک نظام متمرکز و مدرن چگونه میتواند در زمانی کوتاه و با تکیه بر شناخت ایران، کشور را از وضعیت عقبماندگی به آستانه توسعه برساند. این دوران با وجود تمام محدودیتها و پیچیدگیهای خود، تنها الگوی موفق تجربهشدهای است که استفاده از آن میتواند ایران را در مسیری روشن به توسعه و پیشرفت برساند.
راه برونرفت ایران از بحران و ورطه پرمخاطره کنونی همان است که رضاشاه بزرگ ترسیم و پایهگذاری کرد و توسط شاه که اعتقاد قلبی به لیبرال دموکراسی داشت، ادامه یافت. با چنین اعتقادی بود که شاه توانست در یک مسیر متوازن، کشور را سامان داده و آن را با وجود همه کارشکنیها در ریل ترقی قرار دهد.
دستاوردهای دو پادشاه پهلوی از جمله اقدامات درخشان آنان در توسعه زیرساختها، گسترش نظام آموزشی، تقویت هویت ملی و مقابله با تهدیدات تجزیهطلبانه، نقشه راه آزموده شدهای است که استفاده از آن، ما را به آینده پر سعادت ملت بزرگ ایران خواهد رساند.
برخلاف برخی تصورات، پادشاهی مشروطه، نه تنها در تضاد با دموکراسی نیست، بلکه میتواند پایهای برای تقویت آن باشد. این مدل حکومتی، با تکیه بر قانون اساسی مشروطه و تلفیق آن با مقتضیات دنیای مدرن، یگانه راهحل عملی برای چالشهای کنونی ایران است و میتواند ثبات و تمامیت ارضی کشور را تضمین نموده و مشارکت سیاسی و نقش مردم در حکومت و تحقق راستین حاکمیت ملی را تقویت کند.
در دوران محمدرضا شاه پهلوی، ایران به یک بازیگر کلیدی در منطقه تبدیل شد که روابطی دوستانه با جهان داشت. این موقعیت نه تنها بر قدرت منطقهای ایران افزود، بلکه در مناسبات سازنده با جهان، بستر مناسبی را برای توسعه اقتصادی و اجتماعی ایجاد کرد.
شرایط بسیار حساس امروز ایران ایجاب میکند دو دوره پهلوی و پادشاهان بزرگ آن از نو شناخته شوند. مسئولیت این امر به دوش نیروهای ملی و ایرانگراست تا به دور از هیاهو و تبلیغات مسموم دشمنان این آبوخاک، شخصیت ملی و دستاوردهای این دو پادشاه میهنپرست را موردبررسی و شناخت جدید قرار دهند. تدقیق (باریکاندیشی) و بازبینی دستاوردهای بزرگ دوران پهلوی، راههای عملی موفق و تضمینشدهای را در جهت رفاه و سعادت ایران آینده در مقابل ما خواهد گذاشت.
نتیجه
در حالی که جمهوریخواهی در تئوریها و شعارهای کلیشهای گرفتار مانده است، پادشاهیخواهی بر پایه تجربه و دستاوردهای دو پادشاه پهلوی، همچنان یک راهحل منطقی برای برونرفت از بحرانهای کنونی است.
بازگشت به مدل پادشاهی مشروطه بیشترین تطابق را با ایرانی باثبات و توسعهمحور خواهد داشت. این نه یک بازگشت به گذشته، بلکه بهرهگیری از تجربهای موفق برای ساختن آینده روشن میهنمان است.
بهروز فتحعلی فعال و تحلیلگر سیاسی
برگرفته از کیهان لندن