ایدئولوژی فاشیسم حاصل هیجانات تودهای و عوامانهای است که برای به کرسی نشاندن افکار تودهگرا و ضد دموکراتیک به وجود آمده است؛ در مکتب فاشیسم، تبلیغ خون و نژاد و اقتدار قشر خاصی در حکومت بر جامعه، بر پایه احساسات عمومی و تکیهبر باورهای همگانی، پوششی است بر بحرانهای معیشتی و در جهت رفع و گذار از رکود و ضررهای اقتصادی و تجاری که در جامعه جریان دارند. بر این اساس، لیدر و هدایتگر پروسه فاشیسم توسط مریدان و پیروان او، با تکیهبر هیجانات زودگذر و بهرهبرداری از مسائل واقعی جامعه، رهبر را در جایگاهی قرار میدهند که عاری از مسئولیتپذیری دموکراتیک بوده و تأمین منافع شخصی و فردی خود را در نظر میگیرند.
رهبر فرهیخته و دموکرات با اوصافی که در جنبشهای فاشیستی اشاره کردم، تن به خواستههای هیجانی و غیرمنطقی پیروان و هوادارانش نمیدهد؛ طرفه آنکه در جنبشها و حرکتهای دموکراتیک و مشروطهطلبانه، رهبری با رفتارها و گفتارهای مدنی و ملی، خواستهها و حقوق شهروندان را هدایت کرده و درواقع خود را یکی از شهروندان کشور میداند؛ در چنین حالی، رهبری دموکراتیک که سودای تحقق و تأمین آزادی و برابری حقوقی شهروندان را دارد، با دوری از هیجانات سیاسی و با متانت، در رساندن کشور و ملت به دموکراسی و هدایت و اداره دوران گذار، در مقام و جایگاه رهبری آزادیخواه و دموکرات ظاهر میشود.
نمونهای از این نوع جنبشهای تودهای را که به واسطه ابراز و رفتارهای هیجانی، رهبران در مقام هدایت فاشیسم ظاهر شدند، میتوان در رویدادهای ایتالیا و برآمدن موسولینی، ظهور هیتلر در آلمان و به قدرت رسیدن فرانکو در اسپانیا و اقتدار فاشیسم و حکومتهای تودهوار فاشیستی دید. در حکومتهای غیر دموکراتیک و دیکتاتوری هم همین روند با اسامی مختلف به عرصه آمده و در مقابل رستگاری جمعی و آزادیهای فردی و سیاسی شهروندان، مانعهای جدی و سرنوشتسازی را ایجاد کردند.
جنبش ملی و مدنی ایرانیان که در داخل و خارج کشور علیه حکومت اسلامی در چهار دهه گذشته فعالیت دارد، در مقاطعی از تاریخ فعالیتها و مبارزات خود از آسیب و عارضه فاشیستیسازی رهبران سیاسی گذر کرده است؛ رهبری تکنفره و لیدر احزاب چپگرا، روشنتر از هر تحلیل و تشریحی، پروژه فاشیستسازی را از خود نشان داده است؛ در برخی جریانات راستگرای اپوزیسیون هم در موقعیتها و شرایطی، عدهای از باورمندان به تکرهبری و حکومت مطلقه و غیرمقید به قانون (مشروطیت)، در فضاهای مجازی و برخی آکسیونها و تجمعهای خیابانی، نشانههایی از فاشیستپروری را از خود نشان دادهاند.
درواقع با طرح این مسائل با استناد به موارد تاریخی و حکومتی، مسئله اصلی در آسیبشناسی اپوزیسیون، روشنگری در پروسههای فاشیستسازی از سرمایههای ملی است که رهبری هدایت و به ثمر رساندن مبارزات مردم ایران را به عهده گرفتهاند، بیتردید بدون گذار و انحلال فاسیشتسازی، نمیتوان به رفتارهای دموکراتیک هم در رهبری و هم در طرفداری و حمایت از رهبری رسید؛ رفتارهای دموکراتیک در حمایت و پیروی از رهبری مبارزات ملی و مدنی ایرانیان، اعتماد به ایدهها و رفتارهای رهبر از سویی و شفافیت در خواستهها و حقوق مردمی و ارائه شفاف آنها به رهبر از سوی دیگر، میتواند همپایههای منش و رفتارهای دموکراتیک رهبر را به وجود آورد و هم ایدههای دموکراتیک را در رهبری تقویت کنند.
اکنونکه جنبش ملی و مدنی ایرانیان با نزدیک شدن به همگرایی و اتفاق در رهبری شاهزاده رضا پهلوی، گامهای سرنوشتساز و مهمی برمیدارد، شناخت و برخوردهای منطقی و واقعبینانه با پروسههای غیر دموکراتیک در رهبرسازی و هوشیاری در برابر هیجانات رسانهای، شعارزدگی تجمعی و عاری از خردمندی، از اصول مهم و پایههای اساسی سلامت دموکراتیک و رهیافتهای مردمی و ملی در همراهی با شاهزاده و تقویت و تثبیت رهبری دموکراتیک به شمار میروند.