آبان، ماه یادآوریها و رویدادهاست. از زادروز پهلویها و روز کوروش بزرگ تا آبان ۹۸ که ده سال پس از سال ۱۳۸۸ خورشیدی بزرگترین اعتراضات مردم علیه جمهوری اسلامی در آن رقم خورد و همچنین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که هر چهار سال در همین ماه برگزار میشود.
اما چطور کشوری که ۴۵ سال است رابطه رسمی سیاسی با جمهوری اسلامی ندارد میتواند تا این اندازه در استمرار و یا عدم استمرار این رژیم نقش داشته باشد و خود جمهوری اسلامی تا چه اندازه وابسته به انتخابات در کشوریست که رهبر انقلابش روابط سیاسی با آن را قطع کرد.
در این میان موضوع برای ایرانیان داخل کشور جهت طرفداری از این یا آن همواره آسانتر است چون دچار دوگانگی ایرانیان خارج کشور نیستند که از یکسو شاید چشمی به منافع میهن داشته باشند ولی زندگیشان خارج از آن و وابسته به سیاستهای کشورهای محل سکونتشان است. در نهایت اما چه این و چه آن، انتخابات آمریکا زمانی میتواند مسئلهی مردم ایران باشد که آنها بتوانند با تحرکات خود بر تصمیمات و سیاستهای دولتهای دیگر تأثیرات شاخص و قاطع بگذارند و نه برعکس! کمتر دولتی مانند دولت ترامپ از مبارزات مردم ایران با صراحت حمایت کرده است؛ اما ثابت شد که این کافی نیست!
دو نمونهی جنبش سبز و جنبش ملی ۴۰۱ دو رویداد بسیار مهم در بررسی این پدیده هستند. در جنبش سبز بخشی از مقامات سابق و وقت جمهوری اسلامی نیز دخیل بودند و معترضان در پایتخت با صراحت رئیس دولت وقت آمریکا، اوباما، را خطاب قراردادند. نتیجه؟ اوبامای دموکرات مماشات با رژیم را ترجیح داد.
در جنبش ۴۰۱ مردم از همه قشرهای اجتماعی حضور داشتند اما نه فقط در پایتخت یا چند شهر بزرگ بلکه در سراسر ایران؛ کل نظام با کشتار و اعدام در برابر جنبش ملی قرار گرفت ولی دامنهی آن در داخل و خارج به اندازهای گسترده بود که دولتهای غربی را تحتفشار افکار عمومی خودشان قرار داد. بدون آنکه مردم ایران نام آنها را برده باشند! اما بازهم حمایت در حد پشتیبانی لفظی و نشست و دیدار و عکس یادگاری با چند فعال حقوق زنان بود.
این دو نمونه نشان میدهد که با وجود همه عناصری که از درون رژیم و جامعه ممکن است در اعتراضات آزادیخواهانه حضورداشته باشند تا بتوانند توجه جهان را به خود جلب کنند اما به عوامل بیشتری نیاز است تا اعتراضات و جنبش به یک حرکت هدفمند برای تغییر منجر شود و بتواند بر سیاستهای کشورهای خارجی تأثیر بگذارد و آنها سرانجام به این نتیجه برسند که دوران جمهوری اسلامی به پایان رسیده و آنها راه دیگری جز پشتیبانی از تغییر رژیم و جایگزینی نه آنچه مانند ۵۷ خودشان میخواهند بلکه آنچه مردم و رهبری جنبش میخواهند ندارند.
مهمترین موضوع در حال حاضر رهبری جنبش آزادیخواهانهی ایرانیان برای تغییر رژیم است که اگرچه در تمامی اعتراضات مردم حضورداشته و حامی آنها بوده اما زمان و تجربه لازم بود تا جامعه آن را ببیند و نقشی را درک کند که شاهزاده رضا پهلوی میتواند در این تغییر تاریخی بازی کند.
با اینهمه شرایط کنونی نه با ۸۸ و ۹۸ و نه با ۴۰۱ و یا حتا با چند ماه پیش قابلمقایسه است. هماکنون از یکسو نظام به شدت از حملات اسرائیل به بازوهای نیابتیاش تضعیفشده و از سوی دیگر حمله تلافیجویانه اسرائیل علیه آن مشخص نیست چه پیامدهایی داشته باشد. آیا جامعه و رهبری جنبش ملی خواهند توانست از ضعیفترین وضعیتی که جمهوری اسلامی گرفتار آن شده برای تغییر به سوی ایران آینده که متعهد به دموکراسی و صلح و همزیستی با منطقه و جهان است استفاده کنند؟ اهمیت همه اینها برای ایران با هر نامزدی که در انتخابات آمریکا پیروز شود، توسط مردم و رهبری جنبش ملی آنها تعیین میشود.