ریشه‌های زن‌ستیزی در تاریخ

ریشه‌های زن‌ستیزی در تاریخ

پیشگفتار: در طول تاریخ، بشر به‌طور مدام در جستجوی عدالت و برابری بوده است، اما در این مسیر، زنان اغلب نادیده گرفته‌شده و با نابرابری‌های عمیق مواجه بوده‌اند. زن‌ستیزی، یا همان تبعیض و بی‌توجهی سیستماتیک به زنان، پدیده‌ای است که ریشه‌های آن به دورانی بسیار دور برمی‌گردد و به‌طور گسترده‌ای در فرهنگ‌ها، جوامع و نظام‌های مختلف دیده می‌شود.

تصور کنید در یک جامعه باستانی، زنان به دلیل جنسیت خود از حقوق اساسی خود محروم می‌شوند؛ این محرومیت‌ها نه تنها شامل حقوق مدنی و سیاسی می‌شود بلکه در بسیاری از مواقع به نابرابری‌های آموزشی، اقتصادی و حتی جسمی نیز منجر می‌شود. این مسأله تنها به جوامع باستانی محدود نمی‌شود؛ بلکه در دوران‌های مختلف تاریخ و در مناطق مختلف جهان، زنان با انواع مختلف تبعیض‌ها و محدودیت‌ها مواجه بوده‌اند.

در این مقاله به بررسی عمیق پدیده زن‌ستیزی در بستر تاریخی خواهیم پرداخت و سعی خواهیم کرد تا به درک بهتری از اینکه چگونه این پدیده به تدریج شکل‌گرفته و در جوامع مختلف تداوم‌یافته، برسیم. چرا برخی از جوامع به شکلی سیستماتیک به نابرابری‌های جنسیتی دامن زده و آن را نهادینه کرده‌اند؟ چه عواملی باعث شده است که زنان در بسیاری از مواقع و در طول تاریخ به حاشیه رانده شوند و با محدودیت‌های گسترده‌ای مواجه گردند؟

ما به بررسی این سؤالات خواهیم پرداخت و تلاش خواهیم کرد تا الگوهای تاریخی و فرهنگی زن‌ستیزی را شناسایی کنیم. همچنین، با تحلیل تأثیرات این پدیده بر زندگی زنان و جامعه به‌طور کلی، به کشف راه‌های ممکن برای مقابله با این چالش تاریخی و ارتقاء برابری جنسیتی خواهیم پرداخت.

این مقاله دعوتی است به سفری در اعماق تاریخ، جایی که در آن زن‌ستیزی به‌طور مداوم در اشکال و قالب‌های مختلف خود تجلی‌یافته است. امید است که این مطالعه، به ما کمک کند تا با نگاهی نو به گذشته، در مسیر تحقق برابری و عدالت در حال حاضر و آینده گام برداریم. این مقدمه سعی دارد تا جذابیت و اهمیت موضوع را با استفاده از تصاویر تاریخی و پرسش‌های جالب به خواننده معرفی کند و به‌طور مؤثری توجه او را به مقاله جلب کند.

زن‌ستیزی، یا بی‌توجهی و تبعیض علیه زنان، یک پدیده تاریخی و جهانی است که در طول تاریخ و در فرهنگ‌های مختلف به اشکال گوناگون ظاهرشده است. این پدیده به‌طور عمده نتیجه ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، و دینی است که به‌مرورزمان به نهادهای اجتماعی و ذهنیت‌های فردی رسوخ کرده‌اند. از زمان‌های باستان تا به امروز، زن‌ستیزی به عنوان یک جزء اصلی از نابرابری‌های جنسیتی و اجتماعی، تأثیرات عمیقی بر زندگی زنان و جامعه به‌طور کلی داشته است.

در گذشته‌های دور، بسیاری از جوامع به دلایل مختلفی نظیر نقش‌های جنسیتی سنتی، باورهای دینی و ساختارهای سیاسی و اجتماعی، به ترویج و تقویت نابرابری‌های جنسیتی پرداخته‌اند. این نابرابری‌ها غالباً به شکل قوانین، رسوم، و رفتارهایی که زنان را به حاشیه رانده و محدودیت‌های زیادی را بر آن‌ها تحمیل کرده است، خود را نشان داده است. برای نمونه، در تمدن‌های باستانی نظیر مصر، یونان و روم، زنان غالباً از حقوق پایه‌ای نظیر مالکیت، تحصیل و مشارکت در امور عمومی محروم بودند.

با گذر زمان و تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، زن‌ستیزی به شکل‌های نوین‌تری نیز بروز کرده است. در دوران مدرن، با وجود پیشرفت‌های قابل‌توجه در زمینه حقوق بشر و برابری جنسیتی، زنان همچنان با چالش‌های عمده‌ای نظیر تبعیض در محیط‌ کاری، خشونت خانگی و نابرابری‌های اقتصادی مواجه هستند.

این مقاله به بررسی پدیده زن‌ستیزی از منظر تاریخی نیز پرداخته و به تحلیل چگونگی شکل‌گیری و توسعه آن در جوامع مختلف می‌پردازد. همچنین، تلاش خواهد کرد تا عوامل فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی که به تقویت زن‌ستیزی کمک کرده‌اند را شناسایی و بررسی نماید. هدف این مقاله روشن ساختن ابعاد تاریخی زن‌ستیزی و بررسی تأثیرات آن بر زنان و جامعه است، به‌طوری ‌که بتوان از این تحلیل‌ها برای مبارزه با نابرابری‌های جنسیتی و ایجاد جامعه‌ای عادلانه‌تر استفاده کرد. احتمالاً پرسش‌هائی مطرح است که به بخشی از آن پرداخته‌شده است!

****

 

آغاز: زن‌ستیزی یا تبعیض علیه زنان، پدیده‌ای پیچیده است که ریشه‌های آن به تاریخ‌های دور برمی‌گردد. این پدیده نه تنها به مسائل فرهنگی و اجتماعی بلکه به ساختارهای اقتصادی و سیاسی جوامع نیز مرتبط است. در اینجا به بررسی برخی از ریشه‌های زن‌ستیزی در تاریخ می‌پردازیم:

بسیاری از جوامع باستانی به دلیل ساختارهای اجتماعی مردسالارانه، زنان را در موقعیت‌های فرودست و محدود قرار می‌دادند. این جوامع معمولاً باور داشتند که مردان به دلایل طبیعی یا دینی برای رهبری و تصمیم‌گیری برتری دارند. این باورها در اسطوره‌ها، ادیان و سنت‌های فرهنگی منعکس‌شده و در طول زمان به نهادهای اجتماعی تبدیل شدند.

در بسیاری از مذاهب و باورهای دینی، زنان به دلیل باورهای مذهبی یا تفاسیر خاص از متون مقدس، در موقعیت‌های نابرابری قرار گرفتند. برای مثال، برخی از تفسیرهای مذهبی در جوامع مختلف، نقش زنان را به مسائل خانوادگی و خانه‌داری محدود کرده‌اند. در بسیاری از جوامع تاریخی، زنان به دلیل سیستم‌های اقتصادی و قوانین مالکیتی که بر اساس حقوق مردان تنظیم‌شده بودند، از مالکیت و استقلال مالی محروم بودند. این محدودیت‌ها به نوبه خود به نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی منجر شد.

در تاریخ علم و فلسفه، بسیاری از نظریه‌پردازان به دلایل مختلف زنان را ناتوان یا کمتر از مردان قلمداد کرده‌اند. این باورها بر اساس سوءتفاهم‌های علمی یا تعصبات فرهنگی شکل‌گرفته و به تداوم نابرابری‌ها دامن زده است. در بسیاری از دوره‌ها، قوانین و سیاست‌های رسمی به نفع مردان و علیه زنان تنظیم‌شده بودند. این قوانین شامل محدودیت‌های حقوقی برای زنان در زمینه‌های مالکیت، تحصیل و مشارکت سیاسی – اجتماعی می‌شد. در برخی جوامع، زن‌ستیزی با تبعیض‌های نژادی و قومی ترکیب‌شده و به نابرابری‌های عمیق‌تری دامن زده است. برای مثال، زنان از گروه‌های قومی و نژادی خاص با تبعیض‌های مضاعفی مواجه بودند!

این ریشه‌ها در طول زمان تغییر کرده و با تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تکامل‌یافته‌اند. مبارزات برای برابری جنسیتی و تلاش‌های حقوق‌بشری به تغییر و پیشرفت در این زمینه‌ها کمک کرده است، اما همچنان چالش‌ها و نابرابری‌ها ادامه دارد…!

 

زن‌ستیزی در میان فیلسوفان و متفکران

زن‌ستیزی در میان فیلسوفان و متفکران تاریخی، به دلایل مختلفی ظهور کرده است و تأثیر عمیقی بر شکل‌گیری و تداوم تبعیض‌های جنسیتی در جوامع مختلف داشته است. در اینجا به بررسی برخی از مهم‌ترین نظرات و ایده‌های زن‌‌ستیزانه در تاریخ فلسفه و تفکر می‌پردازیم:

فیلسوفان و متفکران باستانی

اریستو (Aristotle): یکی از مشهورترین فیلسوفان باستانی که نظرات زن‌ستیزانه‌ای داشته، آریستوتل بود! او معتقد بود که زنان به‌طور طبیعی کمتر از مردان عاقل هستند و نقش آن‌ها عمدتاً به خانه‌داری و پرورش فرزندان محدود است. آریستوتل در آثار خود نظراتی مبنی بر اینکه زنان به دلیل «نقص» در طبیعتشان باید تحت سلطه مردان باشند!

افلاطون (Plato): هرچند افلاطون در «جمهور و یا جمهوریت» خود به برابری نسبی میان مردان و زنان اشاره می‌کند و برای زنان نیز نقش‌هایی در جامعه قائل است، اما برخی از تفاسیر او همچنان به تفکیک جنسیتی و جایگاه محدود زنان در جامعه پایبند است. نظرات او به وضوح به تغییرات و بهبودهایی که به نفع زنان هستند، کمکی نکرده است.

فیلسوفان قرون‌وسطی

توماس آکویناس (Thomas Aquinas): در قرون‌وسطی، توماس آکویناس با استناد به متون دینی و فلسفی، نظریات زن‌‌ستیزانه‌ای ارائه کرد. او معتقد بود که زنان به طور طبیعی کمتر از مردان کامل و برتر هستند و نقش اصلی آن‌ها در جامعه باید به خانه‌داری و مراقبت از فرزندان محدود باشد. آکویناس تحت تأثیر تعالیم مسیحیت، به نابرابری‌های جنسیتی دامن زد.

فیلسوفان دوران مدرن

ژان – ژاک روسو (Jean-Jacques Rousseau): روسو در اثر خود «امیل» به صراحت به نابرابری‌های جنسیتی اشاره کرد و به نقش محدود زنان در جامعه تأکید کرد. او زنان را به عنوان موجوداتی با ویژگی‌های خاص که باید به وظایف خانوادگی و تربیت فرزندان محدود شوند، توصیف کرد و اعتقاد داشت که این نقش‌ها مناسب‌ترین و طبیعی‌ترین نقش‌ها برای زنان هستند.

فیلسوفان معاصر

میشل فوکو (Michel Foucault): فوکو به طور مستقیم به زن‌ستیزی نپرداخته است، اما نظریات او در مورد قدرت و نحوه تولید دانش به نقد ساختارهای قدرت که به نفع مردان است، کمک کرده است. تحلیل‌های او به بررسی نحوه شکل‌گیری نابرابری‌ها و روابط قدرت در جوامع معاصر کمک می‌کند.

ژودیت باتلر (Judith Butler): باتلر از منتقدان معاصر است که به نقد ساختارهای جنسیت و نابرابری‌های جنسیتی پرداخته است. او نظریات خود را در زمینه جنسیت و هویت‌های جنسیتی توسعه داده و بر اساس فلسفه پساساختارگرا، به چالش کشیدن مفاهیم سنتی و نابرابری‌های جنسیتی پرداخته است.

 

این نظرات و ایده‌ها نشان می‌دهد که زن‌ستیزی در تاریخ فلسفه به گونه‌ای گسترده وجود داشته و توسط فیلسوفان، متفکران و حتی نظریه‌پردازان مختلف با برداشت‌های متفاوت به وجود آمده است. با این حال، بسیاری از فیلسوفان معاصر به نقد و تجدیدنظر در این نظریات خود پرداخته و تلاش کرده‌اند تا برابری جنسیتی را ترویج کنند.

متفکران آلمانی کلاسیک مانند ایمانوئل کانت، جورج ویلهلم فریدریش هگل و نیچه…برخی دیگر از متفکران آن دوران نظراتی داشتند که به نابرابری جنسیتی و زن‌ستیزی دامن زد. این نظرات به طور قابل‌توجهی تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی مردسالارانه زمان خود بودند. در ادامه، به بررسی نظرات زن‌ستیزانه این متفکران و تأثیر آن‌ها می‌پردازیم:

 

ایمانوئل کانت (Immanuel Kant): کانت، متفکر برجسته آلمانی که در قرن هجدهم زندگی می‌کرد، نظراتی در مورد زنان داشت که به وضوح نابرابری جنسیتی را منعکس می‌کند. نظرات او در آثار مختلفش، به ویژه در «نقد عقل محض» و «نقد عقل عملی» به چشم می‌خورد: کانت معتقد بود که زنان به طور طبیعی در مقایسه با مردان کمتر عاقل و مستقل هستند. او زنان را عمدتاً به نقش‌های خانوادگی و اجتماعی محدود می‌دانست و آن‌ها را به عنوان موجوداتی با قابلیت‌های فکری کمتر نسبت به مردان توصیف می‌کرد. کانت همچنین به نقش‌های محدود زنان در جامعه توجه داشت و به طور کلی باور داشت که زنان نباید در مسائل عمومی و فلسفی، سیاسی دخالت کنند.

گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (Georg Wilhelm Friedrich Hegel): متفکر آلمانی قرن نوزدهم نیز نظراتی داشت که به نابرابری جنسیتی کمک کرد! هگل به طور کلی نظراتی داشت که به طور ضمنی برتری مردان را بر زنان تأیید می‌کرد. در فلسفه تاریخ او، هگل نقش زنان را در تحولات اجتماعی و تاریخی کم‌رنگ توصیف می‌کرد و عمدتاً بر نقش مردان در تاریخ و توسعه فرهنگی تأکید داشت. همچنین نقش زنان در خانواده را به عنوان تابع و وابسته به مردان در نظر می‌گرفت و به نقش‌های سنتی زنان در خانه و خانواده تأکید می‌کرد.

آرتور شوپنهاور (Arthur Schopenhauer): شوپنهاور، متفکر آلمانی قرن نوزدهم، نظراتی بسیار زن‌‌ستیزانه داشت. او در اثر خود «هنر همیشه به حق بودن» به طور علنی از زنان انتقاد کرد و آن‌ها را به عنوان موجوداتی نامناسب و ناتوان برای اندیشیدن و تفکر فلسفی توصیف کرد.

فریدریش نیچه (Friedrich Nietzsche): نیچه نیز نظراتی داشت که به نابرابری جنسیتی دامن زد. هرچند او به طور مستقیم به نقد زن‌ستیزی نپرداخت، اما نظرات او در مورد برتری‌های جنسیتی و نقشی که زنان باید در جامعه داشته باشند، به گونه‌ای بود که به نابرابری‌های جنسیتی کمک کرد.نیچه در برخی از آثارش نظیر «آیا انسان‌های خوب می‌توانند عادل باشند؟» به وضوح به نابرابری‌های جنسیتی پرداخته است. او به طور کلی نظراتی تند و اغلب زن‌‌ستیزانه در مورد زنان ابراز کرده که بر اساس برداشت‌های خود از ویژگی‌های زنان و نقش آن‌ها در جامعه بود.

 

نظرات این متفکران به طور گسترده‌ای تأثیرگذار بود و در توسعه فلسفه و علوم اجتماعی در قرن نوزدهم نقش داشت. با این حال، این نظرات به طور فزاینده‌ای موردنقد قرارگرفته است:

 

فمینیسم فلسفی:

نقدهای فمینیستی به ویژه در قرن بیستم و بیست و یکم به بررسی و چالش نظرات این متفکران پرداخته و تلاش کرده‌اند تا نابرابری‌های جنسیتی را از طریق تحلیل‌های جدید و بازنگری در متون فلسفی اصلاح کنند. تغییرات اجتماعی و فرهنگی در قرن بیستم و بیست و یکم به نقد و اصلاح نظرات زن‌ستیزانه کمک کرده و به ترویج برابری جنسیتی در فلسفه و جامعه پرداخته است. این بررسی نشان می‌دهد که نظرات زن‌ستیزانه در فلسفه کلاسیک آلمانی به دلایل تاریخی و فرهنگی خاص آن دوران مربوط می‌شود. با این حال، نقدهای معاصر و تلاش‌های اصلاحی به تغییر و بهبود وضعیت برابری جنسیتی کمک کرده است.

 

زن‌ستیزی در ادیان و ایدئولوژی‌های مختلف

زن‌ستیزی یا تبعیض علیه زنان در ادیان و ایدئولوژی‌های مختلف به شکل‌های متفاوتی وجود داشته و همچنان وجود دارد. این پدیده در بسیاری از مذاهب و نظام‌های فکری به دلیل تفسیرهای خاص از متون مقدس یا اصول ایدئولوژیک شکل‌گرفته است. در اینجا به بررسی زن‌ستیزی در برخی از ادیان و ایدئولوژی‌های مهم می‌پردازیم:

ادیان ابراهیمی و…!

اسلام:

برخی آیات قرآن به تفسیرهایی که به نفع مردان و علیه زنان است، کمک کرده است. برای مثال، آیه‌هایی که به مسائل ارث، شهادت و قوانین ازدواج پرداخته‌اند، در برخی تفسیرها به نابرابری‌های جنسیتی دامن زده‌اند. با این حال، بسیاری از مسلمانان و مفسران معاصر به تفسیرهای اصلاحی پرداخته و برابری جنسیتی را ترویج می‌کنند. برخی از احادیث اسلام نیز به تفسیرهایی پرداخته‌اند که نابرابری‌های جنسیتی را توجیه می‌کنند. این احادیث به نقش‌های سنتی زنان در خانواده و محدودیت‌های اجتماعی آن‌ها اشاره دارند.

مسیحیت:

کتاب مقدس در عهد عتیق و عهد جدید، برخی متون به طور غیرمستقیم به نقش‌های سنتی زنان و نابرابری‌های جنسیتی اشاره دارند. برای مثال، در عهد عتیق، قوانین مربوط به نقش زنان در جامعه و خانواده به وضوح وجود دارد. در عهد جدید، نظرات پولس رسول در مورد زنان، مانند محدودیت‌های مشارکت زنان در عبادت عمومی و نهادهای کلیسا، موردتوجه قرارگرفته است! در تاریخ کلیسا، زنان به دلیل تفسیرهای سنتی و قوانین کلیسایی محدود به نقش‌های خاصی در جامعه و کلیسا شده‌اند.

یهودیت:

برخی از قوانین موجود در تورات به نابرابری‌های جنسیتی اشاره دارند، مانند قوانین مربوط به ارث و نقش‌های خانوادگی. تفسیرهای تلمود به تفکیک‌های جنسیتی و نظراتی که به نفع مردان است، پرداخته‌اند. با این حال، جوامع یهودی معاصر به بررسی و نقد این تفسیرها پرداخته و تلاش کرده‌اند تا به سمت برابری جنسیتی حرکت کنند.

هندویسم:

در متون مقدس هندویی مانند «ویداها» و «پراناها»، نقش‌های سنتی زنان و محدودیت‌های اجتماعی آن‌ها وجود دارد. برخی از این متون به وجود تفاوت‌های جنسیتی و محدودیت‌هایی برای زنان در زمینه‌های اجتماعی و دینی اشاره دارند. برخی از سنت‌های هندویی نیز به تبعیض‌های جنسیتی دامن زده‌اند، مانند محدودیت‌های مربوط به وضعیت ازدواج و نقش‌های خانوادگی.

بودیسم:

در برخی متون بودایی، نظراتی وجود دارد که به نابرابری‌های جنسیتی اشاره می‌کنند. با این حال، بودیسم به طور کلی بر اصول برابری و عدم تبعیض تأکید دارد و در برخی سنت‌های بودایی، زنان نیز توانسته‌اند به درجات بالا در زندگی دینی برسند.

 

این بررسی نشان می‌دهد که زن‌ستیزی در ادیان و ایدئولوژی‌های مختلف به دلیل تفسیرهای خاص و نهادینه‌شده از باورها و قوانین تاریخی وجود داشته است. با این حال، در بسیاری از موارد، تلاش‌های اصلاحی و نقدهای معاصر به حرکت به سمت برابری جنسیتی و رفع نابرابری‌ها کمک کرده است.

آیا زن‌ستیزی در جوامع بشری به سنت تبدیل‌شده است؟

زن‌ستیزی در بسیاری از جوامع به شکل‌های مختلفی به سنت تبدیل‌شده است. این تبدیل به سنت به دلیل ترکیبی از عوامل فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و مذهبی اتفاق افتاده است و به طور عمیق در ساختارهای اجتماعی و نهادهای مختلف ریشه دوانیده است. در اینجا به بررسی چگونگی تبدیل زن‌ستیزی به سنت و تأثیرات آن می‌پردازیم:

تفسیرهای مذهبی و دینی

در بسیاری از ادیان و مذاهب، تفسیرهای تاریخی از متون مقدس به نابرابری‌های جنسیتی دامن زده است. این تفسیرها به تدریج به سنت‌های مذهبی تبدیل‌شده‌اند و نقش‌های جنسیتی خاصی را برای زنان و مردان تعیین کرده‌اند. این سنت‌ها به شکل مناسک مذهبی و فرهنگی در جوامع مختلف ادامه یافته‌اند.

سنت‌های فرهنگی و اجتماعی

بسیاری از جوامع دارای سنت‌ها و آداب‌ورسوم فرهنگی هستند که به طور تاریخی به نابرابری جنسیتی دامن زده‌اند. این سنت‌ها معمولاً به دلایل اقتصادی، اجتماعی و تاریخی شکل‌گرفته و از نسلی به نسل دیگر منتقل‌شده است.

قوانین و نهادهای قانونی

در طول تاریخ، قوانین و نهادهای قانونی بسیاری از جوامع به نفع مردان و علیه زنان تنظیم‌شده است. این قوانین و میثاقنامه‌ها به طور سیستماتیک به نابرابری‌های جنسیتی دامن زده و به شکل سنتی در جامعه پذیرفته‌شده‌اند.

ساختارهای اجتماعی و خانوادگی

ساختارهای اجتماعی و خانوادگی سنتی نیز به نابرابری‌های جنسیتی کمک کرده‌اند. نقش‌های سنتی زنان به عنوان خانه‌دار و مراقبت از فرزندان و نقش‌های مردان به عنوان سرپرست و تأمین‌کننده خانواده، به طور معمول در بسیاری از جوامع پذیرفته‌شده و حفظ‌شده است لذا محدودیت‌های اجتماعی و اقتصادی کمک بسیاری به مردسالاری کرده است.

 

زن‌ستیزی به عنوان سنت باعث محدودیت‌های اجتماعی و اقتصادی برای زنان می‌شود. این محدودیت‌ها شامل دسترسی محدود به آموزش، اشتغال و فرصت‌های اقتصادی است. زنان ممکن است به دلیل سنت‌های جنسیتی از پیشرفت‌های اجتماعی و اقتصادی محروم شوند که شده‌اند.

 

محدودیت‌های حقوقی و قانونی

قوانین سنتی و نهادهای قانونی که به نفع مردان و علیه زنان تنظیم‌شده‌اند، می‌توانند حقوق و آزادی‌های زنان را محدود کنند. این محدودیت‌ها می‌تواند شامل حق مالکیت، حق رأی و دسترسی به عدالت باشد. زن‌ستیزی به عنوان سنت می‌تواند به احساسات نارضایتی و عدم اعتمادبه‌نفس در زنان منجر شود. این تأثیرات روانی و اجتماعی به تضعیف اعتمادبه‌نفس و خودباوری زنان منجر می‌شود و به افزایش فشارهای اجتماعی و فرهنگی بر زنان دامن بزند.

تلاش‌های اصلاحی و تغییرات

با وجود اینکه زن‌ستیزی به طور تاریخی به سنت تبدیل‌شده است، تلاش‌های زیادی برای اصلاح و تغییر این سنت‌ها وجود دارد: بسیاری از کشورها قوانین جدیدی را به تصویب رسانده‌اند که به برابری جنسیتی و حقوق زنان توجه بیشتری دارد. این قوانین شامل قوانین ضد تبعیض، حقوق برابر در محیط کار و حقوق خانوادگی است.

 

حرکت‌های اجتماعی و فمینیستی در سراسر جهان به بررسی و نقد سنت‌های زن‌‌ستیزانه پرداخته و تلاش کرده‌اند تا برابری جنسیتی را ترویج کنند. این حرکت‌ها به افزایش آگاهی و تغییر نگرش‌ها در مورد جنسیت و نابرابری‌های جنسیتی کمک کرده‌اند. تلاش‌های فرهنگی و آموزشی برای تغییر نگرش‌ها و سنت‌های زن‌ستیزانه در جوامع مختلف در حال انجام است. آموزش و فرهنگ می‌تواند به تغییر باورها و رفتارها در مورد جنسیت و برابری کمک کند.

این بررسی نشان می‌دهد که زن‌ستیزی به عنوان سنت به دلیل تأثیرات تاریخی، فرهنگی و اجتماعی شکل‌گرفته و به طور گسترده‌ای در جوامع مختلف ریشه دوانده است. با این حال، تلاش‌های اصلاحی و تغییرات اجتماعی به سمت برابری جنسیتی می‌تواند به تدریج به تغییر این سنت‌ها و کاهش نابرابری‌های جنسیتی کمک کند.

چگونه می‌توان از زن‌ستیزی جلوگیری کرد…؟

برای جلوگیری از زن‌ستیزی و کاهش نابرابری‌های حقوقی، می‌توان از راهکارهای مختلف و استراتژی‌های چندجانبه استفاده کرد. این استراتژی‌ها شامل اصلاحات قانونی، تغییرات فرهنگی، رفرم در مذاهب و آئین‌ها، آموزش و آگاهی‌رسانی و تقویت سازمان‌های جامعه مدنی و ادامه مبارزات پیگیر زنان جهت استیفای حقوق خود است! در ادامه به بررسی برخی از این نمونه‌ها می‌پردازیم:

اصلاحات قانونی و سیاست‌گذاری

تصویب و اجرای قوانین مؤثر در زمینه حقوق زنان، مانند قوانین ضد تبعیض در محیط کار، حق رأی و حقوق خانوادگی، می‌تواند به کاهش نابرابری‌های جنسیتی کمک کند. ایجاد و تقویت قوانین حمایتی برای حفاظت از حقوق زنان در برابر خشونت خانگی، آزار و اذیت جنسی و سوءاستفاده می‌تواند به بهبود وضعیت زنان کمک کند. ترویج آموزش عمومی در زمینه برابری حقوقی زنان از طریق رسانه‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها و خصوصاً صداوسیما و اینترنت می‌تواند به تغییر نگرش‌ها و کاهش زن‌ستیزی کمک کند. آموزش مهارت‌های اجتماعی و فرهنگی به ویژه در مورد احترام متقابل، همدلی و شناخت تفاوت‌ها می‌تواند به پیشگیری از رفتارهای زن‌‌ستیزانه کمک کند.

تغییرات فرهنگی و اجتماعی

نقد و تغییر سنت‌های فرهنگی، مذهبی و اجتماعی که به نابرابری جنسیتی دامن می‌زنند، از طریق فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی می‌تواند مؤثر باشد. ترویج و نمایندگی مدل‌های مثبت از زنان در نقش‌های مختلف، از جمله در سیاست، کسب‌وکار و علم، می‌تواند به تغییر تصورات فرهنگی و اجتماعی کمک کند.

تقویت سازمان‌های جامعه مدنی و حقوق‌بشری

تقویت و حمایت از سازمان‌های حقوق‌بشری و فمینیستی که به دنبال بهبود وضعیت زنان و مبارزه با تبعیض هستند، می‌تواند به پیشبرد حقوق زنان کمک کند. تشویق و حمایت از فعالیت‌های جامعه ‌مدنی که به ترویج برابری حقوقی و مبارزه با خشونت و تبعیض می‌پردازند، نقش مهمی در تغییرات اجتماعی دارد.

بررسی و اصلاح نهادها و سیستم‌ها

اصلاح نهادهای آموزشی و شغلی برای تضمین فرصت‌های برابر و جلوگیری از تبعیض جنسیتی در استخدام، ارتقاء و پرداخت‌ها می‌تواند به کاهش نابرابری‌های حقوقی کمک کند. اجرای سیاست‌های متوازن برای ارتقاء حضور زنان در موقعیت‌های رهبری و تصمیم‌گیری در بخش‌های دولتی و خصوصی.

پشتیبانی و توانمندسازی زنان

ایجاد برنامه‌های توانمندسازی برای زنان به منظور ارتقای مهارت‌ها، افزایش اعتمادبه‌نفس و تقویت موقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی آن‌ها. پشتیبانی از کارآفرینی زنان، حمایت از زنان کارآفرین و فراهم کردن دسترسی به منابع مالی و آموزشی برای تقویت آنان.

پژوهش و تحلیل

حمایت از پژوهش‌های علمی در زمینه نابرابری حقوقی و تحلیل عوامل مؤثر بر زن‌ستیزی برای ارائه راهکارهای مؤثرتر و مبتنی بر شواهد. ارزیابی مستمر در تأثیرات سیاست‌ها و برنامه‌های مربوط به برابری حقوقی برای اطمینان از اثربخشی آن‌ها و انجام اصلاحات لازم.

 

نتیجه‌گیری:

پیشگیری و کاهش زن‌ستیزی نیازمند تلاش‌های هماهنگ و چندجانبه است که شامل اصلاحات قانونی، تغییرات فرهنگی، رفرم در مذاهب، آموزش و آگاهی‌رسانی و تقویت سازمان‌های جامعه مدنی می‌شود. این اقدامات باید به صورت پایدار و مستمر انجام شود تا بتوان به تغییرات مثبت و مؤثر در وضعیت حقوقی زنان رسید.

آیا آموزش قادر است در زن‌ستیزی مردان (بخصوص!) تأثیر گذارد؟

آموزش می‌تواند تأثیر قابل‌توجهی در کاهش زن‌ستیزی و تغییر نگرش‌های مردان نسبت به زنان داشته باشد. آموزش نه تنها می‌تواند به تغییر باورها و رفتارهای فردی کمک کند، بلکه می‌تواند به تغییرات اجتماعی و فرهنگی در سطح وسیع‌تر نیز منجر شود. در ادامه به بررسی چگونگی تأثیر آموزش بر زن‌ستیزی و تغییر نگرش‌های مردان می‌پردازیم:

افزایش آگاهی و شناخت

آموزش خصوصاً در مطبوعات، صداوسیما و اینترنت می‌تواند مردان را با اصول برابری حقوقی زنان آشنا کند. این آشنایی می‌تواند شامل آگاهی از تاریخچه زن‌ستیزی، تأثیرات بشدت منفی آن بر جامعه و اصول حقوق بشر باشد. آموزش می‌تواند به مردان کمک کند تا نابرابری‌های حقوقی و تبعیض‌هایی که زنان با آن مواجه هستند را بهتر درک کنند و اهمیت برابری حقوقی را بفهمند!

تغییر نگرش‌ها و رفتارها

ارائه مدل‌های مثبت از مردان و زنانی که به برابری حقوقی اعتقاددارند و به آن عمل می‌کنند، می‌تواند تأثیرگذار باشد. این مدل‌ها می‌توانند به عنوان الگوهایی برای رفتار و نگرش‌های مثبت مورداستفاده قرار گیرند. آموزش می‌تواند به توسعه همدلی نسبت به تجربه‌ها و چالش‌های زنان کمک کند. از طریق داستان‌ها، مطالعات و بحث‌های گروهی، مردان می‌توانند به درک عمیق‌تری از مشکلات زنان و اهمیت حمایت از برابری حقوقی دست یابند.

پیشگیری از خشونت و تبعیض

آموزش می‌تواند به مردان اطلاعاتی درباره خشونت خانگی، آزار و اذیت جنسی و پیامدهای آن برای زنان ارائه دهد. این آگاهی می‌تواند به کاهش وقوع خشونت و تبعیض کمک کند. آموزش مهارت‌های حل اختلاف و مدیریت تنش می‌تواند به مردان کمک کند تا به شیوه‌های غیرخشونت‌آمیز با مشکلات و اختلافات برخورد کنند و از رفتارهای زن‌ستیزانه پرهیز کنند.

تغییر فرهنگ و ساختارهای اجتماعی

آموزش می‌تواند به تغییر نگرش‌های اجتماعی نسبت به جنسیت کمک کند. با آموزش نسل‌های جدید و ایجاد برنامه‌های آموزشی در خانه، مدارس و جامعه، می‌توان به تدریج نگرش‌های منفی فرهنگی را تغییر داد و به برابری حقوقی نزدیک‌تر شد. ترویج برابری حقوقی در محیط‌های کاری و عمومی. با آموزش مدیران و کارکنان در مورد برابری حقوقی و سیاست‌های ضد تبعیض، می‌توان به ایجاد محیط‌های کاری عادلانه‌تر و بدون تبعیض کمک کرد.

آموزش برای تغییر ساختارهای نهادینه‌شده

برنامه‌های آموزشی در نهادهای مختلف می‌تواند به تغییر ساختارهای نهادینه‌شده که به نابرابری‌های جنسیتی دامن می‌زنند، کمک کند. آموزش می‌تواند به ترویج و حمایت از تصمیم‌ها و سیاست‌های برابری حقوقی کمک کند و به تغییرات مثبت در سطح کلان جامعه منجر شود.

 

نتیجه‌گیری:

آموزش می‌تواند تأثیر قابل‌توجهی در کاهش زن‌ستیزی و تغییر نگرش‌های مردان نسبت به زنان داشته باشد. از طریق افزایش آگاهی، تغییر نگرش‌ها و رفتارها، پیشگیری از خشونت و تبعیض، تغییر فرهنگ و ساختارهای اجتماعی و آموزش برای تغییر نهادهای نهادینه‌شده، می‌توان به بهبود وضعیت حقوقی و ترویج آن کمک کرد. با این حال، این تغییرات نیازمند تلاش‌های مستمر و هماهنگ در سطح فردی، خانوادگی، اجتماعی…است. باید این مهم در منازل شکل گیرد و پسران را در این زمینه آگاه کرد!

آیا برابری حقوقی زنان با مردان می‌تواند کمکی باشد؟

برابری حقوقی زنان با مردان می‌تواند به‌طور قابل‌توجهی به کاهش نابرابری و ترویج آن کمک کند. تحقق برابری حقوقی به معنای این است که زنان و مردان از نظر قانونی و حقوقی از فرصت‌ها، امکانات و حمایت‌های یکسان برخوردار باشند. در زیر، به بررسی چگونگی تأثیر برابری حقوقی بر بهبود وضعیت زنان و کاهش نابرابری جنسیتی و حقوقی می‌پردازیم:

افزایش فرصت‌های اقتصادی و شغلی

برابری حقوقی می‌تواند به زنان امکان دهد که به ‌طور برابر به فرصت‌های شغلی و پیشرفت‌های شغلی دسترسی داشته باشند. این به معنای برقراری قوانین ضد تبعیض و سیاست‌های استخدامی است که به طور عادلانه با همه جنس‌ها برخورد کند. برابری حقوقی می‌تواند به ایجاد قوانین و مقرراتی که از حقوق برابر در پرداخت‌ها و مزایا اطمینان حاصل کند؛ کمک کند. این باعث کاهش شکاف دستمزد بین زنان و مردان می‌شود.

حمایت از حقوق خانوادگی و شخصی

برابری حقوقی می‌تواند به ایجاد و اجرای قوانین حمایتی برای زنان در زمینه حقوق خانوادگی، از جمله حق مرخصی جهت زایمان، حقوق والدین و حفاظت در برابر تبعیض در محل کار و خانه کمک کند. برابری حقوقی شامل قوانین حمایتی برای حقوق زنان در زمینه مالکیت و ارث است. این به زنان امکان می‌دهد که به‌طور مساوی از دارایی‌ها و منابع مالی بهره‌مند شوند.

کاهش خشونت و آزار

برابری حقوقی می‌تواند به تصویب و اجرای قوانین مؤثر در زمینه مقابله با خشونت خانگی، آزار و اذیت جنسی و سایر اشکال خشونت علیه زنان کمک کند. این قوانین می‌توانند به حمایت از زنان و تأمین امنیت آن‌ها کمک کنند. برابری حقوقی تضمین می‌کند که زنان به طور برابر از سیستم قضائی برخوردار باشند و به عدالت دسترسی داشته باشند. این شامل حق اقامه دعوی و دریافت حمایت‌های قانونی در صورت وقوع خشونت، تجاوز یا تبعیض…. است.

پیشبرد برابری اجتماعی و فرهنگی

برابری حقوقی می‌تواند به تغییر نگرش‌های اجتماعی نسبت به جنسیت کمک کند. وقتی قوانین برابری حقوقی وجود دارد، جامعه ممکن است بیشتر به پذیرش برابری جنسیتی تمایل پیدا کند و رفتارهای سنتی و تبعیض‌آمیز را کمتر حمایت کند. برابری حقوقی می‌تواند به ترویج آموزش و فرهنگ برابر کمک کند. با وجود قوانین برابری حقوقی، نهادهای آموزشی و فرهنگی ممکن است به ترویج و تأکید در برنامه‌های آموزشی و فعالیت‌های فرهنگی بپردازند.

تقویت مشارکت زنان در سیاست و تصمیم‌گیری

برابری حقوقی می‌تواند به تقویت حضور زنان در موقعیت‌های مدیریتی و تصمیم‌گیری کمک کند. با وجود قوانین و سیاست‌های برابر، زنان ممکن است به‌طور بیشتری در نهادهای سیاسی و مدیریتی مشارکت داشته باشند. قوانین برابری حقوقی می‌توانند به تضمین نمایندگی برابر زنان در مجالس قانون‌گذاری و سایر نهادهای تصمیم‌گیری کمک کنند.

پیشرفت در زمینه بهداشت و رفاه اجتماعی

برابری حقوقی باید به تأمین دسترسی برابر زنان به خدمات بهداشتی و درمانی کمک کند. این شامل خدمات بهداشتی ویژه زنان و حمایت‌های ویژه در دوران بارداری و زایمان است و به توسعه خدمات رفاهی و حمایتی برای زنان، از جمله حمایت‌های مالی و اجتماعی، کمک کند. وجود خانه‌های امن برای زنان از ضرورت‌های حقوقی آنان است!

نتیجه‌گیری:

برابری حقوقی زنان با مردان به ‌طور قابل‌توجهی می‌تواند به کاهش نابرابری جنسیتی و بهبود وضعیت زنان کمک کند. از طریق افزایش فرصت‌های اقتصادی، حمایت از حقوق خانوادگی و شخصی، کاهش خشونت و آزار، پیشبرد برابری اجتماعی و فرهنگی، تقویت مشارکت زنان در سیاست و تصمیم‌گیری و بهبود دسترسی به خدمات بهداشتی و رفاهی، برابری حقوقی می‌تواند به ایجاد جامعه‌ای انسانی و عادلانه‌تر کمک کند. اجرای این خواسته‌ها نیازمند تلاش‌های مستمر زنان و مردان است که هماهنگ مبارزه را ادامه می‌دهند!

آیا زن‌ستیزی بیماری مردانه است؟

زن‌ستیزی به طور عمومی نمی‌تواند به عنوان «بیماری مردانه» یا «بیماری خانوادگی» طبقه‌بندی شود، بلکه پدیده‌ای پیچیده و چند وجهی است که تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و ساختاری قرار دارد. برای درک بهتر این موضوع، باید به بررسی عوامل مختلفی که به زن‌ستیزی دامن می‌زنند، بپردازیم:

عوامل اجتماعی و فرهنگی

در بسیاری از جوامع، ساختارهای اجتماعی تاریخی به نابرابری‌های جنسیتی دامن زده‌اند. این ساختارها شامل نقش‌های سنتی و جنسیتی است که به‌طور تاریخی برای زنان و مردان تعیین‌شده‌اند و ممکن است به شکل نهادینه‌ای در جامعه وجود داشته باشند. بسیاری از فرهنگ‌ها و رسوم به‌طور تاریخی زن‌ستیزی را به عنوان یک جزء از هویت فرهنگی خود پذیرفته و منتقل کرده‌اند. این سنت‌ها ممکن است به شکل‌هایی از جمله محدودیت‌های اجتماعی و قانونی برای زنان به نمایش درآید.

عوامل خانوادگی

تربیت خانوادگی نقش مهمی در شکل‌گیری نگرش‌ها و رفتارهای جنسیتی دارد. خانواده‌ها می‌توانند با آموزش‌ها و الگوهای خود به تقویت یا مقابله با نگرش‌های زن‌‌ستیزانه بپردازند. رفتار و نگرش‌های والدین و بزرگ‌ترها نسبت به جنسیت می‌تواند تأثیر زیادی بر نحوه برخورد افراد با موضوعات جنسیتی داشته باشد. ساختارهای خانوادگی که به نابرابری جنسیتی دامن می‌زنند، مانند نقش‌های سنتی که در آن زنان به عنوان مسئولان اصلی خانه و مردان به عنوان نان‌آوران اصلی شناخته می‌شوند، می‌توانند بر شکل‌گیری و تقویت زن‌ستیزی تأثیرگذار باشند.

عوامل فردی و روان‌شناختی

نگرش‌ها و باورهای فردی که تحت تأثیر جامعه، خانواده، مذهب، سنت و فرهنگ قرار دارند، می‌توانند به شکل‌گیری زن‌ستیزی کمک کنند. این نگرش‌ها ممکن است از احساس برتری جنسیتی، ناتوانی در درک برابری جنسیتی و تعصبات فرهنگی نشأت بگیرد. تجربیات فردی مانند شکست‌های شخصی یا فشارهای اجتماعی ممکن است به شکل‌گیری رفتارهای ز ن‌ستیزانه منجر شود، هرچند این تنها یکی از عوامل ممکن است و نمی‌تواند به عنوان دلیل اصلی در نظر گرفته شود.

عوامل اقتصادی و سیاسی

نابرابری‌های اقتصادی و سیاسی نیز می‌توانند به تقویت زن‌ستیزی کمک کنند. قوانین و سیاست‌هایی که به نفع مردان و علیه زنان هستند و همچنین محدودیت‌های اقتصادی که زنان را از فرصت‌های برابر محروم می‌کنند، می‌توانند به تقویت نابرابری جنسیتی کمک کنند. نهادهای فرهنگی، آموزشی و دینی ممکن است به ترویج یا تقویت نگرش‌های زن‌‌ستیزانه پرداخته و این نگرش‌ها را به نسل‌های آینده منتقل کنند.

نتیجه‌گیری:

زن‌ستیزی به عنوان یک پدیده اجتماعی و فرهنگی پیچیده، نتیجه تعامل عوامل مختلف اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی، فردی، اقتصادی و سیاسی است. این پدیده نمی‌تواند به سادگی به عنوان یک «بیماری مردانه» یا «بیماری خانوادگی» توصیف شود، بلکه باید به عنوان نتیجه تعاملات پیچیده‌ای از عوامل مختلف در نظر گرفته شود. برای مقابله با زن‌ستیزی، نیاز به تغییرات گسترده در ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، قانونی و اقتصادی وجود دارد که شامل آموزش، اصلاحات قانونی و تغییرات نگرش‌های فرهنگی و مذهبی است!

آیا زن‌ستیزی ویژه مردان است؟

زن‌ستیزی پدیده‌ای است که به‌طور عمده تحت تأثیر عوامل فرهنگی، اجتماعی و ساختاری قرار دارد و نمی‌توان آن را تنها به گروه خاصی نسبت داد. در واقع، زن‌ستیزی یک مشکل حاد اجتماعی است که بر روی هر دو جنس تأثیر می‌گذارد و نمی‌توان آن را ویژه مردان یا زنان نسبت داد. در ادامه به بررسی نقش‌های مختلف مردان و زنان در این زمینه و تأثیرات آن می‌پردازیم:

زن‌ستیزی و نقش مردان

مردان به ویژه در جوامع سنتی و پدرسالار، در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی به نابرابری جنسیتی دامن می‌زنند! این ساختارها می‌توانند به شکل‌گیری و تقویت نگرش‌های زن‌‌ستیزانه کمک کنند. اکثر مردان تحت تأثیر نگرش‌های فرهنگی و اجتماعی و خصوصاً مذهبی به برتری جنسیتی خود نسبت به زنان اعتقاددارند! این نگرش‌ها می‌توانند به رفتارها و تصمیمات نادرست در زمینه‌های مختلف اجتماعی و خانوادگی منجر شوند. آموزش و آگاهی‌رسانی می‌تواند به تغییر نگرش‌ها و رفتارهای مردان کمک کند.

زن‌ستیزی و نقش زنان

زنان نیز ممکن است تحت تأثیر جامعه و فرهنگ و نابرابری جنسیتی قرار گیرند و به‌طور ناخودآگاه رفتارهای زن‌ستیزانه‌ای را انجام دهند و نسبت به فرزندان دختر خود سخت‌گیری کنند! این ممکن است به شکل‌گیری الگوهای منفی و نگرش‌های محدودکننده در مورد نقش‌ها و فرصت‌های زنان منجر شود.

زنان در مبارزه با زن‌ستیزی نقش حیاتی دارند. زن‌ستیزی می‌تواند تأثیرات منفی بر روی سلامت روانی و اجتماعی زنان و خصوصاً دختران جوان داشته باشد. این تأثیرات می‌تواند شامل کاهش اعتمادبه‌نفس، احساس عدم ارزشمندی و محدودیت‌های اجتماعی باشد. البته بسیاری از زنان به فعالان حقوق بشر، فمینیست‌ها و حامیان برابری حقوقی تبدیل‌شده‌اند و برای تغییر قوانین، نگرش‌ها و ساختارهای اجتماعی تلاش می‌کنند.

عوامل فرهنگی و اجتماعی

زن‌ستیزی به شدت تحت تأثیر ساختارهای فرهنگی و اجتماعی قرار دارد که ممکن است از نسل‌های گذشته به ارث رسیده باشد. این ساختارها ممکن است شامل نگرش‌های سنتی، قوانین نابرابر و تبعیض‌های اجتماعی باشد که به هر دو جنس تأثیر می‌گذارند. نقش‌های سنتی جنسیتی که به مردان و زنان نسبت داده می‌شود، می‌تواند به تقویت زن‌ستیزی کمک کند. این نقش‌ها ممکن است باعث محدود شدن فرصت‌های زنان و نابرابری‌های اجتماعی شوند.

راهکارها و اقدامات

آموزش و آگاهی‌رسانی در مورد برابری جنسیتی و حقوق بشر می‌تواند به تغییر نگرش‌ها و رفتارها کمک کند و نقش هر دو جنس در مقابله با زن‌ستیزی را تقویت کند. اجرای قوانین و سیاست‌های حمایتی که به برابری حقوقی توجه دارند و به جلوگیری از تبعیض و خشونت علیه زنان کمک می‌کنند، می‌تواند به کاهش زن‌ستیزی کمک کند. تلاش برای تغییر نگرش‌های فرهنگی – اجتماعی نسبت به جنسیت و نقش‌های سنتی می‌تواند به ایجاد جامعه‌ای برابرتر و عادلانه‌تر کمک کند و لازمه آن تغییر عمیق نگرش در جامعه کوچک خانواده است!

نتیجه‌گیری:

زن‌ستیزی یک پدیده پیچیده است که هر دو جنس ممکن است به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم تحت تأثیر زن‌ستیزی قرار گیرند و هم در شکل‌گیری و مقابله با آن نقش داشته باشند. برای مقابله با زن‌ستیزی، نیاز به تلاش‌های هماهنگ از سوی همه اعضای جامعه، از جمله مردان و زنان، وجود دارد. آموزش، تغییر نگرش‌ها و حمایت از برابری حقوقی از جمله راهکارهایی هستند که می‌توانند به کاهش زن‌ستیزی و ایجاد جامعه‌ای عادلانه‌تر کمک کنند!

پایان

تهیه و تدوین: فرشید یاسائی

سپتامبر ۲۰۲۴

برگرفته از ایران امروز

مطالب مربوط

تمدن بزرگ محمدرضا شاه پهلوی و تمدن جدید جمهوری اسلامی

چپ چیست؟ در باب اختلافات همیشگیِ چپ‌گرایان در آمریکا

مکانیسم درست‌اندیشی در ایران باستان و غرب پیشرو

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر