تمدن بزرگ محمدرضا شاه پهلوی و تمدن جدید جمهوری اسلامی

محمدرضا شاه پهلوی

تحلیل تمدنی در حوزه روابط بین‌الملل بعد از پایان جنگ سرد و بر اساس تئوری «نبرد تمدن‌ها»ی ساموئل هانتینگتون پدیدار شده و متعاقباً با رویداد تراژیک یازده سپتامبر در گفتمان عمومی طنین انداخت.

رویکرد مبتنی بر «سیاست‌های تمدنی» اساساً به تحقیق و بررسی اصول سازمان‌دهی می‌پردازد که به نهادها و مواضع بین‌المللی شکل داده و به شناسایی بازیگران یاری رسانده و به واسطه کنش‌های اجتماعی، تمدن‌ها را تبدیل به واقعیت‌های اجتماعی می‌کند.

بازیگران غیردولتی، دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی موجود در مضمون سیاست‌های تمدنی پیوسته بر اساس این فرضیه که تمدن آن‌ها وجود دارد و روابط حائز اهمیت هستند با یکدیگر به مبادله می‌پردازند. این بازیگران همچنین تمدن مورد تصور خود را می‌سازند تا به عنوان چارچوب استراتژیک و قدرت نمادین رفتارهای داخلی و بین‌المللی آن‌ها عمل کند.

پانزده سال پیش صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی، ویژگی‌های مشترک رهبران ایران در قرن بیستم از جمله شاه فقید و رهبر جمهوری اسلامی را موردبازنگری قرار داده و با نفی نظم بین‌المللی موجود، تمدن ایرانی را برتر از تمدن غرب دانست.

او این مدل را «استثناءگرایی ایرانی» نام نهاد. زیباکلام به ما نمی‌گوید که آیا رویکرد رهبران ایران نسبت به سیاست‌های تمدنی ذات‌گرایانه (ماهوی)- «محدود، منسجم، یکپارچه، متمرکز، همگن، ایستا و توافقی است» یا غیرماهوی- «با محدوده سست، متناقض، یکپارچه ضعیف، ناهمگن و مورد مناقشه»؟ یا نمی‌گوید آیا تمدن‌های متصور در ذهن و پادشاه ایران و رهبر جمهوری اسلامی می‌توانند از طریق گفتگویی صلح‌آمیز با روایات سایر تمدن‌ها وارد تفاهم شوند یا محکوم به برخوردها و نبردهای خشونت‌آمیز هستند؟

تمدن بزرگ شاه فقید ایران مبتنی بر «انقلاب سفید» بود که یکسری اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در سال‌های ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۹  به همراه و مدرنیته در ایران را به دنبال داشت. چشم‌انداز تمدن بزرگ محدود به ملت ایران بوده و هدف اصلی آن سیاست‌های داخلی بود.

از سوی دیگر زیربنای «تمدن جدید اسلامی» مبتنی بر صدور ارزش‌های انقلابی و گسترش خلافت شیعه است. همان‌گونه که پیشتر در جای دیگری مطرح کرده‌ام، تلاش جمهوری اسلامی برای یک «تمدن اسلامی نوین» با «روح خلقی» (Volksgeist) آیزایا برلین همسوست که یک ایدئولوژی زیباشناختی عاری از ملاحظات عملی بوده است.

نگاه سیاست‌های تمدنی جمهوری اسلامی رو به سیاست خارجی است. پدیداری قدرت هژمونی شیعه چیزی است که ممکن است در سال‌های آینده شاهد آن باشیم. این قدرت به دلیل ریشه‌های ایدئولوژیک در بومی‌گرایی، یگانه‌انگاری و توسعه‌طلبی ابتدا به سود مشتریان شیعه داخل ایران و بعد به سود کسانی خواهد بود که قصد دارند با اتحاد یا ادای احترام به جمهوری اسلامی به توازن قدرت دست پیدا کنند.

نظم نوین منطقه‌ای که جمهوری اسلامی آن را در سر می‌پروراند، بر اساس ایجاد یک تمدن افسانه‌ای پیش‌بینی‌شده و بر درگیری‌های فرقه‌ای در منطقه دامن زده و منجر به تشدید نقض حقوق‌ بشر در داخل و در نتیجه گسترش شیعه‌گری توسط رژیم خواهد شد.

«تمدن بزرگ» ضمن انتقاد از غرب به همکاری و همزیستی با غرب پایبند بود و مردم ایران را بخشی از جامعه جهانی می‌دانست؛ حال‌آنکه «تمدن اسلامی نوین» تجدیدنظرطلبی را در دستور کار خود قرار داده و در تلاش برای بی‌ثبات کردن نظم جهانی است. این «تمدن اسلامی» مبتنی بر «انتظار برای منجی شیعه» است و با برخورداری از روایتی آخرالزمانی گمان می‌کند که مردم ایران دارای رسالت تاریخی و مقدس نسبت به گسترش این تمدن هستند.

محمدرضا شاه فقید هرگز مدعی برتری تمدن بزرگ بر سایر تمدن‌ها و فرهنگ‌های جهان نبوده اما رجال و نظریه‌پردازان جمهوری اسلامی نه تنها به برتری «تمدن اسلامی نوین» باور دارند بلکه آن را غایت هدف انسانی می‌دانند. همان‌گونه که موسی نجفی استاد دانشگاه و رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در کتاب خود «تمدن برتر» می‌نویسد «غایت و حداکثر درجه آزادی هدف فرهنگی برای غرب بوده و زمانی که به این هدف دست یافتند پیشرفت آن متوقف خواهد شد در حالی که فرهنگ اسلامی ناظر بر رشد بی‌پایان بوده زیرا هدف غایی برای یک فرد نائل شدن به شخصیتی خداگونه است.»

محمدرضا شاه پهلوی، شاه ایران می‌گوید: «تمدن بزرگ به معنای تمدنی است که در آن بهترین عناصر دانش و بینش انسانی به کار گرفته‌شده تا از حصول بالاترین استانداردهای زندگی مادی و معنوی برای هر شهروند اطمینان حاصل کند؛ تمدنی است که در آن دستاوردهای جدید علمی، صنعتی و فناوری با والاترین ارزش‌های اخلاقی و پیشروترین استانداردهای عدالت اجتماعی ترکیب‌شده‌اند. به معنای تمدنی است که بر پایه خلاقیت و انسانیت استوار بوده که در آن هر فردی بتواند از رفاه زندگی مادی برخوردار بوده و در عین حال به بالاترین درجه امنیت اجتماعی دست‌یافته و از برجسته‌ترین و با ارزش‌ترین فضائل اخلاقی و روحی برخوردار گردد.
برای نیل به این هدف، ما باید با چشم‌اندازی جهانی که مشخصه کشورمان است بهترین اجزاء تمدن و فرهنگ خود را با بهترین عناصر تمدن‌ها و فرهنگ‌های جهانی ترکیب کرده و از تعصب و کوته‌نظری پرهیز کنیم. ما نباید برده‌وار مقلد غرب باشیم و نه نیز نباید با غرب و مدرنیسم دشمنی کنیم. با این‌همه دموکراسی غربی و اصول آن پیشروترین سیستم اجتماعی و دولتی است.

سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی اما می‌گوید: «ملت ایران باید دنباله‌رو ایجاد تمدن اسلامی نوین برای انسانیت باشند. این امر اساساً متفاوت از شیوه نگاه و عملکرد قدرت‌های غربی نسبت به بشر است. این به معنای استعمار نیست؛ این به معنای نقض حقوق ملت‌ها نیست؛ این به معنای تحمیل فرهنگ و اخلاقیات خودمان بر سایر ملت‌ها نیست؛ این به معنای پیشکش موهبت الهی به ملت‌ها است، تا ملت‌ها بتوانند با اراده خودشان راه درست را انتخاب کنند. راهی که قدرت‌های جهان ملت‌ها را تا به امروز بدان هدایت کرده‌اند، راه نادرست و راه ضلالت است. این وظیفه امروز [ملت ایران] است. به دنبال تقلید از غرب نباشیم… فرهنگ غرب یک فرهنگ تهاجمی است. هر جا که وارد شود نظم اجتماعی آن را تغییر می‌دهد. آن هویت ملت‌ها را از بین می‌برد. تمدن واقعی برای مردم ما، تمدن ایرانی است. این تمدنی است که متعلق به ما بوده و بر پایه استعدادهای ایرانیان استوار است و با شیوه زندگی [اسلامی- ایرانی] ما درهم‌تنیده شده است.»

*منبع: آپادانا تلگراف
*نویسنده: الیوت آسوده
*ترجمه و تنظیم: الهام رفیع‌زاده

 

مطالب مربوط

مسائل گذار و اهمیت رهبری شاهزاده رضا پهلوی

فلات ایران تقاطع حیاتی مهاجرت بشر

نیروی فوق بشری از کجا می‌آید و چرا؟

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر