البته که ملی‌گرایی در انحصار هیچ جریانی نیست؛ ولی ابزار سیاسی هم نیست!

ملی‌گرایی تنها راه نجات ایران

آنچه در این نوع مطالب مطرح می‌شود عمدتاً جهت روشنگری برای نسل‌های جوان است که اگرچه با امکاناتی به مراتب بیشتر و تصورناپذیر نسبت به چهار پنج دهه پیش به اخبار و اطلاعات و دانش دسترسی دارند، اما به همان اندازه با تحریف و جعل و جهل و دروغ و تبلیغ و لابی سازمان‌یافته نیز روبرو هستند که گاه دست یافتن به واقعیت عملاً موجود را هم با مشکل روبرو می‌کند به‌طوری که عکس‌ها و فیلم‌ها نیز می‌بایست راست‌آزمایی شوند چه برسد به ادعا‌ها!

راه درک واقعیت اما استفاده از عقل و خرد و تجارب عینی و انتقال آن است. در واقع با وجود پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌ها، روش نیاکانی که واقعیات را سینه‌به‌سینه نقل می‌کردند، همچنان کاربرد دارد و به تغییر دیدگاه جامعه نیز انجامیده است.

باری، آن زمانی که عده‌ای استفاده از مفاهیم میهنی مثل ملی‌گرایی و حتا مشروطه را «کفر» می‌دانستند و برافراشتن نمادهای ملی مانند پرچم شیروخورشید را در اعتراضات و نشست‌ها ممنوع می‌کردند، خودشان هم احتمالاً فکرش را نمی‌کردند که به دلیل رشد گرایش‌های ملی در جامعه که خود را به آن‌ها تحمیل می‌کند، حق به جانب و طلبکار مدعی همان نمادها علیه افراد و جریانات ملی شوند که پیش از آن‌ها از این نمادها حفاظت کرده‌اند! منتها برای این چرخش، که خیلی هم خوب است و باید تشویق‌شان کرد تا بجای خود و عقاید سیاسی‌شان، به ملت و مملکت بیاندیشند، خود را به هر دلیلی موظف می‌دانند تا ایرانیان میهن‌دوست را که مرعوب آن‌ها نشدند و پرچم ملی ایران را علیه جمهوری اسلامی برافراشته نگاه داشتند، «راست افراطی» بنامند! چرا؟ چون دو نکته مهم و به‌هم‌پیوسته آن‌ها را از ملی‌گرایی ایرانی متمایز می‌کند: پهلوی و ۵۷!

الاهه بقراط

به این ترتیب موضوع فراتر از «شیروخورشید»ی است که برخی جریانات ضد پهلوی و طرفدار ۵۷ نیز از آن استفاده می‌کنند!

این در حالیست که راست افراطی در همکاری با چپ افراطی، همان فاشیسم مذهبی است که از ۵۷ بر ایران حاکم شده و کسانی هم که زیر پرچم ملی‌گرایی از این حکومت و پاسداران نظامی و بسیجی‌های شبه‌نظامی‌ سرکوبگر مردم و یا از گسست ۵۷ دفاع و برای نجاتش تلاش می‌کنند، حامیان واقعی راست افراطیِ حاکم بر کشور هستند.

راست افراطی غیرحاکم نیز چه در صفوف جمهوری‌خواهان و چه در صف طرفداران پادشاهی وجود دارد و می‌بایست عین چپ افراطی، از جمله با همبستگی ملی‌‌گرایان طرفدار دموکراسی برای انزوای آن‌ها تلاش کرد.

دو صف نهایی جریانات سیاسی (و نه مردم که سال‌هاست از ۵۷ و جمهوریش گذشته‌اند) حول «۵۷ آری یا نه» شکل می‌گیرد؛ همان گزینه‌ای که در رفراندوم ناقص ۵۸ حضور نداشت و دیر یا زود در برابر همگان قرار می‌گرفت. «آری» به آن جز جمهوری اسلامی نتیجه‌ای ند‌اشت و ندارد و «نه» به آن به معنی ساختن آینده بر میراث قبل از ۵۷ ‌بود و هست!

اکنون آن افراد نیم‌قرن پیش (که شمارشان به حکم طبیعت هر روز کمتر می‌شود) و آن تفکر که هنوز در چپ و مذهبیون ضد پهلوی و مدافع ۵۷ فعال است، نجات انقلابشان از شرّ جمهوری اسلامی را در ملی‌‌گرایی و نمادهای ملی اما بدون پهلوی و البته بدون حق انتخاب مردم برای پادشاهی می‌بینند! پُزی که اگرچه با رشد گرایش‌ ملی در جامعه به آن‌ها تحمیل‌شده ولی هنوز حاضر نیستند این گرایش را در همان کلیتی ببینند که جامعه به آن رسیده است:

در تاریخ معاصر ایران تا امروز ملی‌‌گرایی و ایران‌دوستی با پهلوی نمود پیداکرده و این تکیه‌گاه، این سکو و آن نیم‌قرن ایران ساز را نمی‌توان در خاطره و تجربه جمعی ایرانیان نادیده گرفت.

کیهان لندن شماره ۴۷۸

مطالب مربوط

تناقض؟ توهم؟ یا هر دو؟!

دشمن ما یکی است!

اهمیت انتخابات آمریکا برای ایران به مردم و رهبری جنبش ملی وابسته است

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر