کارل منگر یکی از مهمترین اندیشمندان تاریخ علم اقتصاد است. او را در کنار دو اقتصاددان دیگر، ویلیام استنلی جِوِنز و لئون والراس، یکی از بنیانگذاران انقلاب مطلوبیت نهایی دانستهاند. این تئوری که انقلابی در اندیشه اقتصادی ایجاد کرد، نظریهای در مورد ارزش کالا است. بر اساس این نظریه، ارزش کالاها به خدماتی که ارائه میدهند برمیگردد که این خدمات برای هر فرد اهمیت متفاوتی دارد. منگر از این نگرش برای حل پارادکس الماس و آب استفاده کرد. این پارادوکس توسط آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل مطرحشده اما حلنشده بود.
این اقتصاددان قرن نوزدهمی بدون هیچ شک و شبههای بنیانگذار مکتب اتریشی اقتصاد است، اگرچه خود هرگز به دنبال تأسیس مکتب جدیدی نبود. تئوری ارزش و قیمت منگر بنیان اقتصاد اتریشی را شکل داده است. میزس میگوید: «چیزی که ما امروز به عنوان مکتب اتریش میشناسیم با انتشار نسخه اولیه «اصول علم اقتصاد» در سال ۱۸۷۱ شروع شد و تا پایان دهه هفتاد قرن نوزدهم، مکتب اتریشی وجود نداشت. تنها کارل منگر بود».
در واقع مکتب اتریش با پیگیری روش اندیشیدن کارل منگر توسط اقتصاددانان بعدی شکل گرفت. هایک میگوید: ایدههای بنیادی مکتب اتریش بهطور تمام و کمال متعلق به کارل منگر است و پذیرش درسهای او، وجه اشتراک اعضای این مکتب بوده، و بنیاد نظریات آنها را شکل میدهد.
کارل منگر در سال ۱۸۴۰ در شهر گالیسیا که امروزه بخشی از لهستان است، در خانوادهای مرفه متولد شد. خانواده او جزو اشراف بودند اما خود کارل در اوان جوانی عنوان «فُن» را کنار گذاشت. در بین سالهای ۱۸۵۹ تا ۱۸۶۳ در دانشگاههای پراگ و وین علم اقتصاد خواند. مدتی شغل روزنامهنگاری داشت. پس از سال ۱۸۶۶ از روزنامه خارج و به عنوان تحلیلگر بازار مشغول به کار شد. بعد در مقطع دکتری، حقوق خواند و پس از قبولی از امتحانات به عنوان دستیار وکیل شروع به کار کرد. پس از اخذ مدرک دکتری به کار روزنامهنگاری اقتصادی بازگشت. از سال ۱۸۶۷ بهطور کامل خودش را وقف مطالعه اندیشه اقتصادی کرد و ثمره آن انتشار نسخه اولیه کتاب اصول بود که اثری ماندگار بر تاریخ اندیشه اقتصادی باقی گذاشت، آنچنان که به عقیده جوزف شومپیتر، نظریه ارزش، قیمت و توزیع منگر که در این کتاب آمده است، هنوز بهترین نظریههایی هستند که برای این مفاهیم در دست داریم.
از سال ۱۸۷۳ به تدریس اقتصاد سیاسی در دانشگاه وین مشغول شد؛ و سه سال بعد به عنوان معلم خصوصی ولیعهد اتریش استخدام شد. شاهزاده رودولف فون هابسبورگ که در آن زمان ۱۸ سال داشت بعدها سرنوشت دراماتیکی پیدا کرد که کمی جلوتر به آن پرداختهام.
امنیت شغلی دانشگاه به منگر امکان داد که روی روششناسی تمرکز و مطالعه کند. نتیجه این مطالعات کتاب «پژوهشهایی در روششناسی علوم اجتماعی» شد که برخلاف کتاب اول او که در زمان انتشار با بیتوجهی مواجه شده بود، این بار با انتقادات تندی از جانب طرفداران روششناسی تاریخی آلمانی مواجه شد. از آن پس منگر سه کتاب دیگر در مورد خطاهای تاریخیگری در علم اقتصاد آلمان، تئوری سرمایه و ریشههای پول منتشر کرد. منگر تا سال ۱۹۲۱ در قید حیات بود اما از ۱۹۰۳ که از دانشگاه بازنشسته شد، فعالیت علمی خود را متوقف کرد.
میزس در خاطرات خود میگوید، وقتی وارد دانشگاه شد، کارل منگر به پایان دوره تدریس خود رسیده بود. وی شرح میدهد که در سال ۱۹۰۳ برای اولین بار کتاب «اصول علم اقتصاد» منگر را خوانده و اذعان میدارد که از طریق این کتاب اقتصاددان شده است. یکی از ویژگیهای مهم کتاب «اصول» این است که به زبانی ساده و با استدلالهای منطقی بسیار شفاف و قابلدرک، اساسیترین مفاهیم بنیادی علم اقتصاد را شرح میدهد.
منگر این کتاب را با تعریف کالا شروع میکند و سپس مفاهیمی از قبیل مبادله، پول، قیمت، ثروت و انحصار را شرح میدهد. او منشأ ارزش را فردی و ذهنی میداند و نشان میدهد که چگونه این پدیده موجب میشود که مبادله داوطلبانه باعث ثروتمند شدن هر دو طرف مشارکتکننده در آن شود.
این استاد اقتصاد زمانی که تلاش میکند چگونگی فرایند ارزش گذاری کالا توسط فرد را شرح دهد، به نظریه مطلوبیت نهایی میرسد. او با استفاده از مثالی ساده این فرایند پیچیده را شرح میدهد. در این مثال، یک آمریکایی مرزنشین فرضی تعدادی اسب دارد و شخصی دیگر تعدادی گاو. فرد اول در حالی که تعداد اسبهایش بیشتر از نیازش هستند، اگر یک گاو داشته باشد با استفاده از شیر و لبنیات حاصل از آن میتواند نیازهایش را بهتر تأمین کند و شخص دوم نیز درست برعکس برای انجام کارهای مزرعه نیاز به اسب دارد. اگر این دو شخص یکی از حیوانات خود را با هم مبادله کنند هر دو وضعیت بهتری نسبت به قبل خواهند داشت. در مبادلههای بعدی میزان مطلوبیتی که حاصل میشود کمتر و کمتر شده و در نهایت به وضعیتی میرسیم که افراد دیگر تمایلی به ادامه مبادله ندارند.
در اینجا باید به همین اشاره کوتاه بسنده کنیم، چرا که هدف این یادداشت تنها معرفی کارل منگر است و نه شرح کامل نظریههای وی. از آنجایی که کتاب «اصول علم اقتصاد» در میان نوشتههای منگر شاید مهمترین و تأثیرگذارترین آنها باشد در اینجا به محتوای ارزشمند آن اشاره شد.
پیشبینی جنگهای جهانی
میزس میگوید وقتی منگر را پس از سالها ملاقات میکند بالای هفتادسال داشته و مشکل شنوایی و بینایی پیداکرده بود؛ اما این مشکلات جسمانی علت توقف فعالیت علمی وی نبود چراکه ذهن او همچنان جوان و نیرومند بوده است. میزس علت توقف زودهنگام فعالیت علمی کارل منگر را ناامیدی او نسبت به آینده میداند. میزس میگوید: منگر هوشِ تیزبینی داشت و سرانجامِ شوم مسیری را که اتریش، اروپا و متعاقب آنها تمام دنیا به آنسو می رفت، تشخیص داده بود و میدید که این تمدنهای بزرگ به سمت دره پیش میروند. او نتایج روی برگرداندن دنیا از لیبرالیسم و سرمایهداری را پیشبینی کرده و هر آنچه در توان داشت برای جنگیدن با این گرایشات انجام داده بود.
کتاب «پژوهشهایی در روش علوم اجتماعی» تلاشی جدلی برای مقابله با جریانهای روشنفکری مخربی بود که دانشگاههای پروسی با آن دنیا را مسموم میکردند؛ اما او متوجه شد که مبارزاتش بیفایده و ناامیدکننده است و در نتیجه دچار بدبینی تاریکی شد که توان او را تحلیل برد.
میزس باور دارد که استاد، این ناامیدی و بدبینی را به وارث تاجوتخت اتریش نیز منتقل کرد. به باور میزس، شاهزاده به خاطر یک زن دست به خودکشی نزد، بلکه همین ناامیدی نسبت به سرنوشت امپراتوری اتریش و نیز آینده اروپا بود که رودولف را بر آن داشت تا به زندگی خود پایان دهد.
میزس نقل میکند که زمانی کارل منگر به دوست پدربزرگ او گفته بود:
سیاستهایی که توسط قدرتهای اروپایی تعقیب میشوند به جنگ وحشتناکی با انقلابهای وحشتآوری که به انقراض فرهنگ اروپایی و نابودی رفاه مردم همه ملتها منجر میشود، ختم خواهد شد. با توجه به این حوادث اجتنابناپذیر سرمایهگذاری در طلا و امنیتِ یکی از دو کشور اسکاندیناوی تنها کاری است که میتوان انجام داد.
خود منگر پساندازش را به سوئیس منتقل کرده بود.
جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ و جنگ دوم به فاصله اندکی در سال ۱۹۳۹ اتفاق افتاد.
باور به آزادی اندیشه
میزس ادامه میدهد که نه منگر و نه اولین شاگرد او، بوم باورک هرگز تلاش نکردند که یک مکتب علمی مثل چیزی که در دانشگاهها مرسوم است، تأسیس کنند. آنها قصد نداشتند که در مقابلِ دادن مدرک استادی، دانشجویان جوان را به پیروان کور خودشان تبدیل کنند.
هایک در میان یادداشتهای منگر نوشتهای به شرح زیر پیدا میکند که نشاندهنده باور او به لزوم آزادی اندیشه است:
در علم، تنها یکراه برای رسیدن به موفقیت نهایی یک ایده وجود دارد، آنهم اجازه دادن به نظریههای مقابل برای طی کردن کامل دوره خودشان است.
اما شمولر که نماینده روششناسی تاریخی آلمان بود اینطور فکر نمیکرد. او معتقد بود که باید جلوی تدریس کسانی که به اقتصاد کلاسیک باور دارند در دانشگاهها گرفته شود و در این دوره همین اتفاق هم افتاد. شمولر که در دیوانسالاری دانشگاهی رایش دوم مسئولیت داشت، این عقاید خود را به اجرا گذاشت. میزس میگوید در این دوره هیچ استاد اقتصاد مهمی در دانشگاههای اصلی و مهم آلمان تدریس نمیکرد.
در دانشگاههای روسیه تزاری همدرسهای مارکسیسم یا تاریخ اقتصاد جایگزین تدریس علم اقتصاد شده بودند. دکتر موسی غنینژاد در کتاب «گفتارهایی در روششناسی علم اقتصاد» میگوید: «زمانی که کتاب روش منگر منتشر شد شمولر نقد تندی بر آن نوشت. منگر هم در نامهای جواب این انتقادات را داد اما شمولر با یک نامه توهینآمیز به مباحثه پایان داد».
به این ترتیب اقتصاد کلاسیک کنار گذاشته شد و روششناسی تاریخی و مارکسیسم در آلمان و روسیه گسترش یافت و نظامهای ناسیونال سوسیالیستی و کمونیستی بعدی از دل این شیوه فکر کردن بیرون آمدند. در غرب نیز پوزیتیویسم رشد کرد و فضای دانشگاه را فراگرفت. کتاب «اصول علم اقتصاد» خیلی دیر و پس از گذشت هشتاد سال از نگارش آن یعنی در سال ۱۹۵۰ به انگلیسی ترجمه شد.
کارل منگر و اقتصاد کلاسیک
اگرچه کارل منگر را بنیانگذار مکتب جدیدی در اقتصاد دانستهاند اما او هرگز قصد رد اقتصاد کلاسیک را نداشت، بلکه تئوری اقتصادی را بازسازی و بر پایههای قرص و محکمتری استوار کرد.
تئوری اقتصاد کلاسیک یک نظریه بَدَوی و ناکامل در مورد کنش انسانی داشت که تنها شامل حال تاجر محاسبهگر یا «انسان اقتصادی» میشد. انسان اقتصادی، یعنی کسی که در پایینترین قیمت میخرد و در یک بازار سودآور میفروشد. در واقع در اقتصاد کلاسیک نظریه قیمت و تولید، تنها نظریههایی در مورد کنش محاسبهگرانه بودند.
با تئوری قیمتی که مبتنی بر عرضه و تقاضا است و تئوری محاسبه پولی مبتنی بر انتخاب و اقدامات مصرفکنندگان کارل منگر تلاش کرد که اقتصاد کلاسیک را استحکام ببخشد و روبنای آن را از طریق بهبود شکاف موجود بین نظریه قیمت و نظریه توزیع اصلاح کند. منگر بهطور مشخص قصد خود را برای جمعکردن شاخههای علم اقتصاد تحت یک نظریه قیمت بازسازیشده اعلام میکند و در مقدمهای بر کتاب اصول خود مینویسد: «من به رابطه عِلّی بین پدیدههای اقتصادی از جمله محصولات و واسطههای متناظر آنها با دقت نگریستهام و برای ایجاد یک تئوری قیمت واقعگرایانه و جمعکردن همه پدیدههای قیمت از قبیل سود، دستمزد، اجاره زمین و غیره تحت نقطهنظری یکپارچه کوشیدهام، و این را نه تنها برای بهبود این نظریهها بلکه برای رسیدن به بینشهای مهمی در مورد فرایندهای اقتصادی دیگری انجام دادهام که بهتمامی اشتباه فهمیده شدهاند».
منگر تشخیص داده بود که مرکز تئوری قیمت مبتنی بر واقعیت و تئوری عمومی اقتصاد، تنها و تنها کنش انسانی است. از این رو بجای مواد اولیه و هزینههای تمامشده او انسان را در مرکز نظریه اقتصادی قرار داد و در یادداشتهای مقدماتی خود هنگام آماده کردن کتاب اصول نوشت:
«آغاز و پایان همه اقتصاد، خود انسان است» و «علم ما نظریه توانایی نوع بشر در پرداختن به خواستههایش است».
آرش آزادی
برگرفته از بومرنگ
منابع