واقعیتی که خود را تحمیل می‌کند: آلترناتیو برای آزادی و آبادی ایران

برای آزادی و آبادی ایران

تغییر و تحول تاریخی و فرهنگی، و نه صرفاً سیاسی، که با روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران جریان دارد دو مرحله را از سر گذرانده: ده سال انقلاب و آزمون خونین و دردناک جمهوری اسلامی همراه با جنگ (۵۷ تا ۶۷)؛ بیست سال استحاله و اصلاحات و آزمون خونین و ویرانگرِ ناکارآمدی جمهوری اسلامی (۶۸ تا ۸۸).

پس از این دو مرحله است که توهم جامعه هم نسبت به انقلاب‌اسلامی و جمهوری‌اش و هم اصلاح آن به تدریج در هم شکست. در یک‌روند خونین و دردناک دیگر (۸۹ به بعد) تمام تلا‌ش‌ها و تبلیغات بر اساس «برجام» و توافق با غرب نیز جهت «علاج» ناکارآمدی ذاتی رژیم ناکام ماند.

حاملان اعتراضات دهه نود به بعد که سرانجام به جنبش ملی ۴۰۱ منجر شد، نسل‌های تازه‌نفس، عاصی و آزادیخواه و امیدوار اما دست‌خالی در برابر دستگاه پیر و فرسوده‌ی رژیم اما تادندان‌مسلح هستند. شواهد عینی نشان می‌دهد که همبستگی ملی و آزادی‌خواهانه بین آن‌ها، بین مردم، وجود دارد.

الاهه بقراط

مهم‌ترین نیاز جامعه نه فقط اکنون بلکه از سال‌های گذشته، تکیه‌گاه و چتری است که آن را از خارج تا داخل در پناه خود بگیرد. این آلترناتیو در مقابل رژیم، همان‌طور که پادشاه می‌بایست پادشاه همه ملت باشد از جمله مخالفانش، و همان‌طور که رئیس‌جمهوری می‌بایست رئیس همه جمهور باشد از جمله مخالفانش، می‌بایست بتواند همه‌ی ایرانیان را فارغ از تعلقات طبیعی (جنسیت و رنگ) و اجتماعی (قوم و مذهب و غیره) و تفاوت عقاید سیاسی، علیه جمهوری اسلامی و برای ایران آزاد و آباد نمایندگی کند.

در این میان، نقش شاهزاده رضا پهلوی نه به این دلیل که «مردم به او اقبال دارند» و یا «کسی غیر از او نداریم» بلکه به این علت است که ایرانیان برای نخستین بار در جمهوری اسلامی مجبور نیستند بین بد و بدتر انتخاب کنند بلکه می‌توانند بین بد (جمهوری اسلامی و مشابهانش) و خوب (مدافعان ایران آزاد و آباد) دست به انتخاب بزنند.

نمایندگان این بد و خوب هم کاملاً مشخص هستند: رژیم اسلامی و وابستگان و مشابهانش با کارنامه‌‌ای از جنگ و جنایت و ویرانی، و جریان و فردی که از آغاز برای ایران و علیه این رژیم تلاش کرده با پیشینه‌ای از «ایران نوین» (در دوران رضاشاه)، تکمیل‌شده با رشد اقتصادی و آزادی‌های مدنی و اجتماعی (در دوران محمدرضا شاه) و تلاش برای هدایت ایران به سوی دموکراسی بر اساس مسئولیت فردی و اجتماعی خود ایرانیان که شاهزاده در تمام سال‌های گذشته در یک‌روند آزمون‌وخطا جز این نکرده است.

بدون این عناصر، وی مورد اقبال مردم قرار نمی‌گرفت و به فردی به عنوان «سرمایه ملی» تبدیل نمی‌شد. ایران و ایرانیان آماده‌ی آزادی و آبادی‌اند و شرایط جذب حداکثری در داخل از جمله پیوستن پایگاه‌ اجتماعی رژیم به جنبش ملی، و حمایت حداکثری خارج از این جنبش بیش‌ازپیش فراهم می‌شود. در چنین شرایطی دیگر به برخی نیروهای سیاسی و وابستگان نظام مربوط است که به این آلترناتیو و جنبش ملی برای ایران آزاد و آباد بپیوندند یا در عمل کنار اقلیت حاکم بر کشور قرار بگیرند و صبر کنند تا واقعیت خود را به آن‌ها تحمیل کند.

کیهان لندن شماره ۴۶۰

 

مطالب مربوط

تناقض؟ توهم؟ یا هر دو؟!

دشمن ما یکی است!

اهمیت انتخابات آمریکا برای ایران به مردم و رهبری جنبش ملی وابسته است

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر