یکی از ویژگیهای اندیشه ملیگرایی، اگر به راستی بر اساس منافع ملی تعریف و درک و اجرا شود، این است که فرقهای و گروهی رفتار نکرده و برای منافع عموم و خیر همگانی به عنوان «یک ملت، یک کشور» تلاش میکند.
این تلاش تنها معطوف به زمانی نیست که یک نظام و حکومت و دولت ملی برقرار بوده و با برخورداری از ابزار قدرت انجام چنین مسئولیت و وظیفهای را به یک امر ممکن و وظیفهی مسلّم تبدیل کرده باشد، بلکه و بهویژه، هنگامیکه یک رژیم ضد ملی بر سرکار است و هدف از سر راه برداشتن آن، جایگزینی یک حکومت ملی است، به مراتب به تلاشهای بیشتری نیاز است.
از آنجا که جمهوری اسلامی یک نظام شرور و سلطهجو در ابعاد جهانی است، ضرر و زیان آن تنها متوجه ایران و ایرانیان نیست و از همان آغاز منطقه و جهان نیز از شرارتهای آن در امان نماندهاند؛ از حمله به سفارت آمریکا و گروگانگیری تا جنگی که شعارش «راه قدس از کربلا میگذرد» و «جنگ جنگ تا پیروزی» بود. جنگی که تنها با سلطهی فرقهی اسلام سیاسی بر جهان پیروز میشود و به همین دلیل در عمل بیپایان است!
در این میان، دولتهای منطقه و غربی هستند که میبایست درک کنند که منافع ملی کشور آنها نیز در تضاد با تداوم جمهوری اسلامی قرار دارد و این منافع تنها زمانی حفظ خواهد شد که در توازن با منافع ایران به عنوان یک کشور عادی عضو جامعه جهانی قرار داشته باشد. سیاست فشار حداکثری علیه رژیم و حمایت حداکثری از مردم و جنبش اعتراضی ایرانیان در همین ارتباط است که به عنوان مسئولیت دولتها و دموکراسیهایی که به این درک از منافع ملی خودشان در مقابل جمهوری اسلامی رسیدهاند اهمیت پیدا میکند.
ایرانیان و نیروهای ملی و دموکراسیخواه در داخل و خارج کشور اما میبایست برای بیشترین جذب تلاش کنند. جذبی که بتواند دستگاه عظیم کشوری و لشکری جمهوری اسلامی را که بسیاری از شاغلان در آنها نه تنها طرفدارش نیستند بلکه از تغییر رژیم به یک حکومت عادی و ملی حمایت میکنند جذب کند. تحریم انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۴۰۰ و مجلس شورای اسلامی ۱۴۰۲ بیانگر این واقعیت است چراکه بخش مهمی از واجدان تقریباً ۶۲ میلیونی رأی دادن در همین دستگاهی به کار مشغولند که از آن روی برگردانده و آرای خود را از آن دریغ داشتهاند؛ فرار مغزها و نیروی کار و اخراجیها و خانهنشین شدگان را نیز میبایست به این جمعیت ناراضی افزود.
جذب این نیروی مهم تا سطح کادرها و مدیرانی که دستشان به خون و خیانت آلوده نیست و خنثی کردن آنهایی که همچنان برای نجات انقلاب ۵۷ و نظام برآمده از آن تلاش میکنند، و همین آنها را در برابر جامعه قرار میدهد، وظیفهی ملیگرایان داخل و خارج کشور است.
نجات ایران میبایست در صدر همه عقاید و منافع فردی و گروهی قرار داشته باشد و ایران یعنی خانهی همه آنانی که این سرزمین را نه پایگاه و مقرّ نظامی بلکه میهن و کاشانهی تاریخی و فرهنگی خود میدانند.