نظم پهلوی، کشتی نجات ایران و غرب

شاهزاده رضا پهلوی

آن هنگام که پادشاه فقید، محمدرضا شاه پهلوی در بیش از شصت سال قبل سخن از ارتجاع سرخ و سیاه گفت، بسیاری در ایران و جهان، آن را به سخره گرفتند و این دو را با یک تفسیر کودکانه در مغایرت و تضاد هم می‌دیدند و می‌پنداشتند. از جمله این‌گونه افراد، تئوریسین‌های کاخ سفید بودند که در فکر ایجاد «هلال اسلامی» در مقابل نفوذ کمونیسم بودند. حال‌آنکه از همان زمان شکل‌گیری گروه‌هایی با اندیشه مارکسیسم اسلامی، نوک کوه یخی را نمایان می‌کرد که امروز پس از نیم‌قرن، کشتی غرب به شکلی ناگوار با آن برخورد کرده و ترک‌خورده است.

در سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که جهان غرب سرمست از فروپاشی آن بود، هسته‌های کمونیستی و سوسیالیستی در غرب روزبه‌روز با دگردیسی و تحول و با تأسیس و گسترش بنیادهای گوناگون به توسعه و ترویج شکل نوینی از چپ‌گرایی مشغول شدند و با استفاده از منابع مالی و رسانه‌ای اشکال نوینی را از چپ‌گرایی شکل دادند. این دوران هم‌زمان شد با آغاز بحران در خاورمیانه که با حملات یازده سپتامبر و حمله ایالات‌متحده به افغانستان و عراق، اولین موج گسترده مهاجرین عرب و مسلمان به اروپا را رقم زد و پس از آن نیز بحران‌های روزافزون که سراسر خاورمیانه را فراگرفت، فضایی را ایجاد کرد که اروپا با بزرگ‌ترین موج مهاجرپذیری در تاریخ خود مواجه شد.

این شرایط فرصتی طلایی برای جریانات چپ‌گرا در اروپا و به‌طورکلی جهان غرب بود تا یک‌بار دیگر اما این بار در سطح جهانی شاهد پیوند نامیمون ارتجاع سرخ و سیاه باشیم و این‌گونه شد که آنچه شاهنشاه آریامهر شصت سال قبل نسبت به شکل‌گیری نطفه‌اش هشدار داده بود، امروز به یک غول بی‌شاخ‌ودم و دم بدل شده است که خیابان‌ها و دانشگاه‌های غربی را به مدارس دینی وهابی و طالبان شبیه کرده و بر سر مجسمه پدران بنیان‌گذار ایالات‌متحده، چفیه فلسطینی می‌اندازند و پرچم کشورهای غربی را به زیر می‌کشند.

امروز بیش از هر زمان دیگری، ملی‌گرایی و مقابله با چپ‌گرایی نیازمند اتحادی جهانی و جبهه‌ای مشترک در سطح جهان است. در حقیقت برای مقابله با دو خطر موازی، یعنی سوسیالیسم اسلامیزه شده و فاشیسم که از یکدیگر تغذیه می‌کنند و در تقابل با هم مانند دو غول ترسناک روزبه‌روز بزرگ‌تر می‌شوند، خردمندان و دلسوزان کشورهای جهان نیازمند اتحادی یکپارچه در عین تعلق به مرزهای جغرافیایی، در جبهه‌ای هماهنگ هستند تا با شکل دادن آگاهی عمومی‌ و رسانه‌ای، در مقابل پیوند نامبارک ارتجاع سرخ و سیاه بایستند.

متأسفانه به نظر می‌رسد هنوز جریان‌های منطقی راست‌گرا در غرب و به عبارتی راست میانه، متوجه عمق فاجعه‌ای که در انتظار کشورهایشان و در ادامه در انتظار جهان است، نیستند. تصاویری که از یک نمونه اخیر، یعنی پیروزی اسلام‌گرایان تندرو در انتخابات شوراهای شهر در بریتانیا منتشر شد که یادآور اسب‌سواری والی‌های منصوب داعش در شهرهایی چون رقه و موصل است، به خوبی گویای سرنوشت شومی‌ است که در انتظار کشورهای گوناگون غربی است.

در این میان تنها بازگشت ثبات به خاورمیانه است که می‌تواند ترمزی بر سر راه پرت شدن جهان غرب به درّه‌ی افراط‌گرایی اسلامی یا فاشیسم هیتلری باشد. امروز هر صاحب‌فکری که ایران و خاورمیانه را بشناسد، قطعاً این امر را تائید می‌کند که ثبات و آرامش خاورمیانه در گرو استقرار نظم سیاسی‌ای است که از ۱۹۷۹ در ایران برهم خورد و تکانه‌های آن کل خاورمیانه را به منطقه‌ای برای صدور تروریسم، افراط‌گرایی و مهاجرین بدل کرد؛ بنابراین بازگشت ایران به نظم نوین پهلوی، نه تنها شانسی برای نجات ملت ایران، بلکه برگ برنده‌ای برای اندیشمندان و سیاستمدارانی در غرب است که متوجه خطراتی که کشورهایشان با سرعت هرچه تمام‌تر در حال حرکت به سمت آن هستند، می‌شوند و باید آنان را خوش‌شانس دانست که در چنین گردابی، از چنین کشتی محکمی‌ برای نجات خویش برخوردارند که اگر به این کشتی سوار نشوند و خود را در توفان سهمگینی که امواج آن امروز در خیابان‌های لندن و دانشگاه‌های آمریکا تا خیابان‌های پاریس و برلین قابل‌مشاهده است، رها کنند، نهایت نادانی و خیانتی تاریخی به تاریخ تمدن و کشورهایشان خواهد بود.

 

*سیاوش پندار استاد علوم سیاسی

برگرفته از کیهان لندن

مجسمه جرج واشنگتن از بنیانگذاران ایالات متحده آمریکا در دانشگاه جرج واشنگتن / اردیبهشت ۱۴۰۳

مطالب مربوط

ذهنیت ترامپ جدید

شهرت افسانه‌ای موساد، سرویس اطلاعاتی اسرائیل از کجا می‌آید؟

تلاش کارتر برای تعامل با خمینی

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر