بعد از ۴۴ سال دوام شگفتانگیز، وضعیت کنونی حکومت اسلامی ایران از جهات بسیار به حالوهوای علی خامنهای شبیه است که با عنوان «ولایت مطلقه فقیه» بر مسند قدرت نشسته؛ فرتوت، متوهم، منزوی و متظاهر به تأثیرگذاری در میدان، اما در عمل، نشسته بر لب تیغ تا رسیدن زمان مواجهه با سرنوشت محتوم.
دستکم به دو دلیل، یکی طولانی شدن عمر حکومت و دیگری تمرکز فزاینده قدرت در مرکز حاکمیت یا بهقولی «بیت رهبری»، سرنوشت حکومت مذهبی ایران به سرنوشت علی خامنهای گرهخورده است.
تاریخ شاهد نمونههای متعددی است از دیکتاتورهایی که با تبلیغ آینده روشنتر و تأمین زندگی بهتر به قدرت رسیدند ولی بهدلیل استحاله درونی حکومت و تغییر ماهیت ناشی از قبضه انحصاری قدرت، آن را به فساد کشیدند و در انتهای راه، شبیه سیب کرمخوردهای بر درخت، به انتظار باد پاییزی نشستند و سرانجام فروافتادند.
جمهوری اسلامی شاید یکوقتی میتوانست از هدفگذاری درست، تدوین سیاستهای سازنده، نوآوری و جوانگرایی در رأس قدرت بهرهمند شود اما از این فرصت استفاده نکرد و بازماند و امروز از تمامی جهتها میدان را، هم به خود و هم به همسایگان کوچک و بزرگش باخته و از قافله رشد و توسعه به شکل دردناکی بازمانده است.
طی دو دهه گذشته شماری از حکومتهای موروثی منطقه به جوانگرایی در رهبری میل کردند و به جانشینهایی میدان دادند که کمترین شناختی از قدرت سیاسی نداشتند؛ اما در ایران انقلابزده گردانندگان اصلی حکومت و کارگزاران آنها هرروز دایره قدرت را تنگتر و انحصار خودیها بر اهرمهای اقتصادی، مالی، سیاسی و نظامی کشور را بیشتر کردند تا جایی که شعار «مملکت متعلق به حزباللهی است»، به شیوه تصاحب غنائم ناشی از فتوحات صدر اسلام، ترجیعبند کلام آنان شد.
تداوم این نگاه غنیمتطلبانه و مالکانه بر امور مملکت و تحمیل مدیریت خودیها بر اداره کشور و دور زدن فنسالاری و فنسالارها به سود افراد کوچک و نشاندن آنها بر کرسی مسئولیتهای حساس کاربردی، نهتنها سیر قهقرایی کشور را تضمین کرد که هر روز بر سرعت آن افزود.
چهلوچهارمین سال حکومت اسلامی در ایران شاهد تداوم و تثبیت این روند مخرب برای کشور و حاکمیت بود.
مرور دادههای اقتصادی ایران، در مقایسه با کشورهای منطقه، بیانگر عمق تخریب و انهدام منابع ملی، میزان فلاکت و گستره عقبماندگیهای ایران در تضاد با رشد و پیشرفت کشورهای همسایه است. یکی از زمینههای قدرت بالقوه اقتصادی ایران منابع عظیم نفت و گاز بود که شیوه بهرهبرداری از آنها میتوانست نقشه راه توسعه کشور را ترسیم کند، اما حکومت با بیکفایتی، ضعف مدیریت و سیاستهای چالشی و مخرب، و البته قلتیدن به دامان شرق، بهجای ایجاد کردن توازن در مناسبات خارجی، یکسره آنها را به نابودی کشید.
برای مثال، بنا بر گزارش منابع دولتی، درحالیکه مدارس پنج استان کشور در ابتدای اسفندماه سال جاری بهدلیل کمبود یا قطع توزیع گاز تعطیل شدند و دولت، به دلیل پیشبینی کاهش تولید و افزایش مصرف داخلی گاز، بودجه سال بعد صادرات گاز به ترکیه و عراق را از ۳۰ میلیون مترمکعب در روز به ۱۱ میلیون مترمکعب کاهش داده است، کشورهای همسایه در جنوب و شمال و شرق ایران تولید و صادرات منابع انرژی فسیلیشان را با سرمایهگذاریهای کلان افزایش دادهاند.
قطر، که میدان پارس جنوبی را با ایران شریک است، در سال گذشته ۱۲۶ میلیارد مترمکعب صادرات گاز طبیعی و گاز مایع داشت و همچنین قصد افزایش صادرات به ۱۷۰ میلیارد مترمکعب تا دو سال آینده و ۲۱۵ میلیارد مترمکعب تا سال ۲۰۳۰ دارد- که اگر روند کنونی در ایران ادامه پیدا کند تا آن موقع به واردکننده خالص گاز تبدیلشده است!
تحولات درونی و بیرونی رخداده در چهلوچهارمین سال عمر جمهوری اسلامی، بهرغم تبلیغات حکومت برای متفاوت نشان دادن تصویر و تأثیر آنها، در بهترین شرایط نتایجی اندک داشته و برخلاف مصالح کشور و حتی حکومت رقم خوردهاند.
پذیرفته شدن ایران در بریکس در سال جاری (BRICS – پنج اقتصاد بزرگ در حال ظهور: برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی)، با اینکه حکومت آن را پیروزی بزرگی دانست، اما اگر مدیریت کلان سیاسی و اقتصادی و امنیتی کشور اصلاح نشود نمیتواند بهتنهایی بر تسهیل و افزایش تجارت خارجی و رشد درآمدها تأثیری بگذارد.
ادامه تجاوز نظامی روسیه به اوکراین و آشکار شدن مشارکت تهران در این جنگ و تأمین بخشی از نیازهای تسلیحاتی مسکو، یکی از مؤلفههای تأثیرگذار در مناسبات خارجی جمهوری اسلامی طی سال جاری بود.
بهدلیل پشتیبانی ایران از کشور مهاجم، کشورهای اروپایی و آمریکا علیه ایران تحریمهای تازهای وضع کردند. آمریکا که به بهانه مبادله زندانیان بیش از ۷ میلیارد دلار داراییهای مسدودشده ایران در کره جنوبی را آزادکرده بود، از تکمیل روند تحویل پولها سر باز زد و تسهیلات تحویل ۱۰ میلیارد دلار مطالبات ایران از عراق را هم لغو کرد.
جمهوری اسلامی، علاوه بر تحمل هزینههای اقتصادی برآمده از جنگ، مانند افزایش بهای واردات، انبارهای تسلیحاتی خود را از پهپادهای تهاجمی و سلاحهای پرتابی نیز تخلیه کرد، درحالیکه میدانست روسیه برنده نهایی این جنگ فرسایشی نخواهد بود و از حمایتش از روسیه طرفی نخواهد بست.
حمله ۷ اکتبر حماس علیه اسرائیل و آغاز جنگ غزه، با اینکه در ابتدا پیروزی حکومت ایران علیه اسرائیل معرفی شد، بهتدریج هزینههای سنگین امنیتی، سیاسی و تبلیغاتی بسیاری به تهران تحمیل کرد. جمهوری اسلامی که از یک سال پیش و پس از سرکوب بیرحمانه خیزش مردم ناراضی (جنبش مهسا) از خود تصویری سیاه در رسانهها و افکار عمومی جهان ثبت کرد، بهدلیل حمایت از حماس هدف انتقادهای بیشتری قرار گرفت.
جمهوری اسلامی روز ۲۶ مهر سال جاری، در اقدامی نمادین، برای نخستین بار عوامل نیابتی خود در عراق را «مقاومت اسلامی عراق» نامید و اخبار عملیات برونمرزی آنها علیه مواضع نیروهای آمریکایی را منتشر کرد. اندکی بعد از استفاده این عنوان تازه برای گروههای حشدالشعبی، ابوباقر الساعدی، یکی از فرماندهان ارشد «کتائب حزبالله عراق»، طی حمله تلافیجویانه آمریکا به قتل رسید. این اقدام هشداری بود برای جمهوری اسلامی و مداخلات نظامی و سیاسیاش در عراق.
در طول چهار ماه جنگ غزه، که اخبارش در رسانههای جهان بیوقفه گزارش میشد، از حکومت ایران همیشه با عنوان «پشتیبان تروریستهای حماس» نامبرده میشد. در پایان چهارمین ماه جنگ غزه نیز، حکومت تهران، بهدلیل خودداری از مقابله مستقیم با اسرائیل و بازداشتن حزبالله لبنان از دخالت در جنگ، ضعیف به نظر آمد.
جمهوری اسلامی اینک، در آستانه برقراری محتمل آتشبس موقت، نهتنها حماس را یک اهرم فشار منقضیشده میبیند که حزبالله لبنان را نیز در خطر حملات ارتش اسرائیل قرار داده است.
در صحنه دیگری از جنگهای نیابتی حکومت ایران، حوثیهای یمن، که به بهانه حمایت از غزه کشتیهای تجاری را در دریای سرخ هدف حملههای موشکی قراردادند، مورد حملات پیوسته آمریکا و بریتانیا قرار گرفتند. این جنگ نیابتی نیز نتوانست در موقعیت حکومت تهران تغییری حاصل کند، بلکه چهرهاش را در افکار عمومی کشورهای زیاندیده بیشازپیش متزلزل ساخت.
اسرائیل نیز همزمان با ادامه جنگ در غزه، سپاه و مراکز استقرار نیروها و تجهیزات آنها را در سوریه شناسایی و به آنها حمله کرد و تهران را واداشت که اعضای ارشد سپاه را از آن مناطق فرابخواند. حکومت مذهبی ایران همیشه مدعی بود که با وجود تنگناهای رفاهی، کشور در امنیت کامل است و با تصویری ساختگی خود را «جزیره ثبات» معرفی میکرد که بر اوضاع کاملاً مسلط است، اما راه پیدا کردن تروریسم به داخل کشور، طعم تلخ تروریسم صادراتی و اصرار در تقویت و گسترش جنگهای نیابتی را به کام حکومت فروبرد.
در میانه دیماه وقوع دو انفجار در «گلزار شهدای کرمان» در مراسم یادبود قاسم سلیمانی، ۸۴ کشته و ۲۸۴ زخمی برجا گذاشت. جمهوری اسلامی بدون داشتن هرگونه توان بازدارندگی، ابتدا عوامل اسرائیل را به تدارک و اجرای حملات تروریستی یادشده متهم کرد و بعد علی خامنهای اسرائیل را به تلافی و انتقام سخت تهدید کرد.
اندکی قبل از آن، در ۲۲ مرداد، و در تکرار اقدام تروریستی مشابه که سال پیش در شاهچراغ صورت گرفته بود، این مکان مذهبی بار دیگر شاهد حمله تروریستی بود. استاندار فارس در این رابطه داعش را مسئول حمله دوم به شاهچراغ معرفی کرد و گفت که مهاجمان به دنبال «انتقام اعدام دو تروریست» بودند که دو ماه پیش به خاطر حمله قبلی اعدامشده بودند! پیشتر، در ۳۱ شهریور ۱۳۹۷ و در جریان یک رژه نظامی در اهواز، چهار مهاجم مسلح منسوب به «مقاومت ملی الاحواز» که لباس نظامی به تن داشتند ۲۴ نفر را به قتل رساندند. یک سال قبل از آن، در ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ طی دو حمله تروریستی همزمان به مجلس اسلامی در تهران و محل دفن روحالله خمینی ۱۷ نفر جان باختند.
یکی از موارد خبرساز در حاشیه اقدام تروریستی کرمان، اظهارات یک مقام آمریکایی در گفتوگو با نشریه والاستریت جورنال بود در مورد اطلاعرسانی و هشدار «خصوصی» آمریکا به جمهوری اسلامی در مورد امکان حمله یادشده، که مقامات جمهوری اسلامی از صحبت کردن در مورد آن خودداری کردند. طی سال جاری، علاوه بر اقدامات تروریستی یادشده، اقدامهای خرابکارانه متعددی در ایران رخ داد که درمجموع از ناامنی کشور و ضعف حکومت در دفاع از زیرساختهای آن حکایت داشت.
روز جمعه ۲۵ بهمن سال جاری دو انفجار در خط لوله انتقال گاز جنوب به شمال کشور در بروجن چهارمحال و در صفاشهر فارس رخ داد که به قطع طولانی توزیع گاز در مناطقی از کشور منجر شد. جواد اوجی، وزیر نفت جمهوری اسلامی، ابتدا اقدام یادشده را «خرابکارانه» و «تروریستی» معرفی کرد، سپس یک هفته بعد اسرائیل را مسئول حملهای دانست که بیشتر مصداق حملات سایبری علیه زیرساختهای ایران بود.
جمهوری اسلامی در دیماه سال جاری نیز، برای پوشاندن نقاط ضعف امنیتیاش و به بهانه تلافیجویی از تروریستها، اربیل عراق، ادلب سوریه و مرزهای مجاور پاکستان با بلوچستان ایران را هدف حملههای موشکی قرارداد که علاوه بر اعتراضهای محلی و واکنشهای تند آمریکا و اروپا، خودش را بهعنوان یک حکومت خشن، غیرقانونمند و مهاجم شناساند.
دولت پاکستان با وجود قرار داشتن در وضعیت انتقالی، در واکنش به حمله موشکی یادشده از حد اعتراض سیاسی فراتر رفت و بلافاصله به هفت نقطه مرزی درون خاک ایران حمله کرد و جمهوری اسلامی را به کرنش در برابر اسلامآباد و دراز کردن دست دوستی مجبور کرد.
برنامه اتمی جمهوری اسلامی، که طی سه دهه گذشته صدها میلیارد دلار به اقتصاد ایران تحمیل کرده است، روندش در سال جاری نیز ادامه یافت. آخرین گزارش فصلی آژانس بینالمللی اتمی نیز حاکی از افزایش ذخایر اورانیوم غنیشده ایران و ادامه تخلفهای گسترده او بود.
در عرصه ورزش سیاستزده ایران نیز شرکت در مرحله نهایی جام ملتهای فوتبال آسیا و انتظار قهرمانی ازجمله رویدادهایی بود که جمهوری اسلامی به طمع بهرهبرداری تبلیغاتی روی آن حساب بازکرده بود اما با شکست در مقابل قطر رشتههایش پنبه شد.
ایران در زمینه سیاست خارجی نیز موفقیت چشمگیری نداشت. روابط ایران و ریاض در یکسالگی عادیسازی مناسباتشان، بهرغم تبلیغات حکومت، نیز تغییر چندانی نداشت و از مرحله تنشزدایی موقت به سطح توسعه همکاریها ارتقا پیدا نکرد.
یکی دیگر از رویدادهای خبرساز سال جاری تعطیلی «مرکز اسلامی لندن» در خردادماه بود که تا همان روز تعطیل شدن نیز برنامههای تبلیغی و اقدامات تدارکاتی آشکار و پنهان برای تهران برگزار میکرد و از کمکهای مالی کلان دولت و کمیسیون خیریه بریتانیا نیز بهره میگرفت. تعطیلی مرکز یادشده، که زیر فشار مخالفان حکومت تحقق یافت، برای جمهوری اسلامی شکست روانی – سیاسی قابلملاحظهای بود و ادامه فعالیت شاخههای ظاهراً مذهبی این مرکز در شهرهای منچستر و کلاسگو را زیر سؤال برد.
برگزاری انتخابات مجلس اسلامی و خبرگان در اسفندماه نیز، که با موضوع جانشینی مجتبی، فرزند علی خامنهای و احتمال موروثی شدن حکومت او گره خورد و موردتوجه رسانهها و ناظران قرار گرفت، آخرین اقدام خبرساز حکومت در سال جاری به شمار میآید.
مشارکت بسیار پایین مردم در نمایش انتخابات، بهخصوص در شهرهای بزرگ، کشیده شدن بیش از ۴۵ حوزه به دور دوم و راه یافتن شمار زیادی از نمایندگان تنها با ۲ تا ۴ درصد آرای واجدین شرایط، نشان داد که حکومت اسلامی حمایت اکثریت مردم ایران را کاملاً ازدستداده است و اولویتهای حکومت الویت جامعه فقرزده ایران نیست.
در چهرهای متفاوت از ۴۴ سال پیش، که دستکم در بخشی از جامعه اعتقادات مذهبی و ایثارگری دیده میشد، حامیان باقیمانده دیکتاتوری مذهبی ایران به سربازان مزدور شبیه شدهاند که وفاداریشان را به مزد دریافتی گرهزدهاند.
این گره زمانی بازخواهد شد و این همبستگی مصلحتی زمانی پایان خواهد یافت که تعهدات حکومت برای تغذیه کارگزارانش، به شکلی غیرقابل تغییر از امکانات آن پیشی بگیرد. چهل و چهارمین سال حکومت جمهوری اسلامی در ایران شاهد افزایش این عدم توازن بود.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی