پیشگفتار
درحالیکه جلد اول و دوم این مجموعه کتابها، که زیر عنوان اندیشههای حقوقبشری انتشار یافتند، به بررسی و تحلیل مفاهیم اساسی مانند حق، آزادی، خیر عمومی ازنقطهنظر جریان اصلی و غالب گفتمان حقوق بشر پرداختند، اهمیت نظریههای انتقادی گفتمان حقوق بشر به دلیل پرهیز از پیچیدهتر شدن مباحث به کناری گذاشته شدند تا فضای لازم برای طرح آنها فراهم شود.
این جلد از مجموعه یادشده سعی میکند آن نقیصه را جبران ساخته و گفتمان حقوق بشر را از زاویه دید نظریههای بنیادشکن مورد تحلیل قرار دهد. به همین دلیل، به نظر میرسد که نا گریز گسستی در انسجام منطقی مباحث مطرحشده در جلد اول و دوم کتابها و موضوعات موردبررسی در جلد حاضر به وجود آمده است. منظور از گسست این است که برای روشنگر ساختن مفاهیم بنیادین آزادی و حق نا گریز میبایست از محدودیتهای مبانی فلسفه فردگرایانه و یا لیبرال حقوقبشر فراتر رفته و نقش نظریههای بنیادشکن شامل سوسیالیسم، فلسفه مارکسیستی، و سپس نظریههای پسا-ساختارگرایی را در نهتنها در نقد جریان اصلی حقوق بشر، بلکه در تحولات گفتمان حقوقبشری و ظهور نسلهای جدیدتر آن گفتمان توضیح میدادم. برای این منظور ناچار هستم پیشفرضهای متفاوتی را موردتوجه قرار دهم که با مبانی گفتمان رایج حقوق بشر عمیقاً متفاوت و حتی متناقض به نظر میرسد. به همین دلیل گسستی که به آن اشاره شد در طرح موضوعات و تحلیلها پدیدار میشود. البته این گسست مفهومی نیست بلکه آن را مکملی بر تحولات و تکامل گفتمان حقوقبشر دانست.