نیروهای یک ائتلاف معمولاً در یک فرآیند آگاهانه، و نه تصادفی و یا دلبخواهی، مشخص میشوند و برای آن علاوه بر اشتراک نظر، اشتراک منافع نیز لازم است.
فرض کنیم که نیروهای اپوزیسیون:
در برانداختن جمهوری اسلامی اشتراک نظر دارند؛ آیا در این موضوع اشتراک منافع هم دارند؟
در حفاظت از تمامیت ارضی ایران اشتراک نظر دارند. آیا در این موضوع اشتراک منافع هم دارند؟
در جدایی دین از حکومت و سکولاریسم و تدوین قانون اساسی مبتنی بر اصول دموکراسی و حقوق بشر اشتراک نظر دارند. آیا در این موضوع اشتراک منافع هم دارند؟
در تعیین نظام آیندهی ایران با رأی ملت اشتراک نظر دارند. آیا در این موضوع اشتراک منافع هم دارند؟
کافیست پاسخ گروههای سیاسی را در برابر این پرسشها گذاشت تا دید کدامیک تا آخرین پرسش باقی میمانند! اینیک روش علمی است تا بر زمینهی اشتراکات اساسیِ بازیگران مختلف، به نتیجهی همگون رسید. اگرچه اشتراک نظر و منافع در پرسش اول طیف وسیعی از جریانات را در برمیگیرد اما تا رسیدن به پرسش آخر شماری از آنها ناگزیر راه خود را جدا میکنند.
ائتلاف هیچگاه و هیچ جا در برگرفتن کمّی بیشترین جریانات نیست، بلکه همکاری کیفی جریاناتی است که بیشترین اشتراک نظر و منافع را به سود طرفداران خوددارند. به این ترتیب، نیروهایی که تا پرسش آخر میمانند، از هر نحلهی سیاسی، میبایست بتوانند این ائتلاف را شکل دهند و بگذارند تا جریانات دیگر با پاسخ به پرسشهای بالا، به ائتلاف «نه» بگویند!
ایجاد چنین ائتلافی نه تنها دیر شده بلکه ضرورتاش اکنون بیش از هر زمان دیگریست زیرا جریان بانفوذی که تا چندی پیش آزادیخواهان میهندوست و ملیگرا را به «جنگطلبی» متهم کرده و روبروی کاخ سفید «قِر برای صلح» میداد، حالا «غُر برای جنگ» میزند و این را در داخل و خارج و فضای مجازی پنهان نیز نمیکند.
البته به نظر میرسد این «راهکار» از زمانی موردتوجه آنان قرارگرفته که مشخص شد جنبش اجتماعی در پی براندازی دولت «با تفنگ» و «بی تفنگ» و «هسته سخت قدرت» و «هسته نرم قدرت»، هر دو، است.
این دیگر با گروههای میهندوست و آزادیخواه است که برای تحقق «نه جنگ، نه جمهوری اسلامی» و جلوگیری از استمرار سایهی «هم جنگ، هم جمهوری اسلامی» (منتها این بار جمهوری اسلامی با «هسته نرم قدرت» که «غربگرا»ست!)، ائتلاف خود را پشتوانهی مبارزات مردمی سازند که جمهوری اسلامی را به خاطر ۴۵ سال شرایط تحمیلی جنگ و تحریم و سرکوب و کشتار نمیخواهند. بهویژه آنکه این راه سوم، که بارها از سوی شاهزاده رضا پهلوی در برابر دوگانهی یا «مماشات» یا «جنگ» تکرار شده، با سیاست کنونی غرب که ظاهراً تمایلی به گسترش جنگ ندارد بیشتر منطبق است تا جنگخواهی کسانی که بیش از سه دهه مشوق مماشات با رژیم و «تغییر رفتار» آن برای جلوگیری از «تغییر رژیم» بودند ولی حالا خواهان «اقدام قاطع» هستند! آنها اکنون نیز تغییر رژیم را نمیخواهند بلکه به دنبال «اعطای» همین رژیم به خودشان هستند تا «رفتار»ش را از «نگاه به شرق» به «نگاه به غرب» تغییر دهند با این امید که شاید هرگز زمان آن صندوق رأی در پرسش آخر ائتلاف نرسد!